گنجور

شمارهٔ ۱۹

تا بدان زلف سیه دست تمنّا زده‌ایم
خویش را، بر سپهی با تن تنها زده‌ایم
بر سر کوی خرابات در اوّل سودا
دفتر و سبحه و سجّاده به صهبا زده‌ایم
ما از آن باده کشانیم که از روز نخست
خُم و خمخانه می و میکده یکجا زده‌ایم
رشحهٔ بحر وجودیم و همانند حُباب
خیمهٔ هستی خود، بر سر دریا زده‌ایم
جذبهٔ عشق تو ما را، شده جذّاب وجود
کز ثری گام فراتر، ز ثریّا زده‌ایم
این هم از غایت کوته‌نظری بود، که ما
مَثَلِ قدّ تو با شاخهٔ طوبی زده‌ایم
حلقهٔ کاکل غلمان و خم گیسوی حور
همه با یکسر موی تو، به سودا زده‌ایم
به خیال خم ابروی تو بوده است که ما
قدم اندر حرم و دیر و کلیسا زده‌ایم
چشم مست تو، به مستی چو اشارت فرمود
ای بسا سنگ که بر شیشهٔ تقوی زده‌ایم
از گریبان دل ار، پرتو صبحی پیداست
بوسه بر خاک درش در دل شب‌ها زده‌ایم
تا «وفایی» نگریزد، ز سر کوی وفا
از سر زلف ورا، سلسله بر پا زده‌ایم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا بدان زلف سیه دست تمنّا زده‌ایم
خویش را، بر سپهی با تن تنها زده‌ایم
هوش مصنوعی: ما به خاطر موهای مشکی و افسونگر او، دل خود را به خطر انداخته و جانمان را برای عشق او فدای کرده‌ایم، در حالی که با وجود تمام سختی‌ها و تنهایی، همچنان به عشق او وفاداریم.
بر سر کوی خرابات در اوّل سودا
دفتر و سبحه و سجّاده به صهبا زده‌ایم
هوش مصنوعی: در آغاز جوانی و هوش، در محله‌ی خراب‌نشینان، مشغول جستجوی لذت و خوشی هستیم و با خود دفتر و تسبیح و فرش نماز به همراه داریم.
ما از آن باده کشانیم که از روز نخست
خُم و خمخانه می و میکده یکجا زده‌ایم
هوش مصنوعی: ما از کسانی هستیم که از آغاز، همواره در کنار هم، به شوق نوشیدن شراب و خوشی در میخانه و محیط آن زندگی کرده‌ایم.
رشحهٔ بحر وجودیم و همانند حُباب
خیمهٔ هستی خود، بر سر دریا زده‌ایم
هوش مصنوعی: ما قطره‌ای از دریای وجود هستیم و مانند حبابی که روی دریا قرار دارد، زندگی خود را در این دنیا تجربه می‌کنیم.
جذبهٔ عشق تو ما را، شده جذّاب وجود
کز ثری گام فراتر، ز ثریّا زده‌ایم
هوش مصنوعی: عشق تو ما را به شدت جذب کرده و وجود ما را زیبا کرده است. ما از دنیای معمولی فراتر رفته‌ایم و به مرتبه‌ای بالاتر دست یافته‌ایم.
این هم از غایت کوته‌نظری بود، که ما
مَثَلِ قدّ تو با شاخهٔ طوبی زده‌ایم
هوش مصنوعی: این هم نشان‌دهندهٔ نادانی ماست که قد و قامت تو را با درخت طوبی مقایسه کرده‌ایم.
حلقهٔ کاکل غلمان و خم گیسوی حور
همه با یکسر موی تو، به سودا زده‌ایم
هوش مصنوعی: ما آرزوی زیبایی و جذابیت کاکل و موهای معصومانی چون غلمان و حور را داریم، و همه این‌ها را با موهای تو مقایسه کرده‌ایم و به شوق و هیجان دچار شده‌ایم.
به خیال خم ابروی تو بوده است که ما
قدم اندر حرم و دیر و کلیسا زده‌ایم
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت تو بوده که ما در مکان‌های مقدس و مذهبی قدم زده‌ایم.
چشم مست تو، به مستی چو اشارت فرمود
ای بسا سنگ که بر شیشهٔ تقوی زده‌ایم
هوش مصنوعی: چشم زیبا و مسحورکنندهٔ تو وقتی به من اشاره کرد، باعث شد که به حالتی خاص فرو روم؛ ای بسا که ما به خاطر این حال و هوای عشق، ضربه‌های سختی به شیشهٔ پاکدامنی‌مان زده‌ایم.
از گریبان دل ار، پرتو صبحی پیداست
بوسه بر خاک درش در دل شب‌ها زده‌ایم
هوش مصنوعی: اگر در دل خود نوری شبیه صبح را ببینیم، پس در تاریکی شب‌ها، بر خاک در خانه‌اش بوسه زده‌ایم.
تا «وفایی» نگریزد، ز سر کوی وفا
از سر زلف ورا، سلسله بر پا زده‌ایم
هوش مصنوعی: تا زمانی که وفا از دست برود، ما در کوی عشق و وفا، با زلف او، رشته‌ها و پیوندهایی برقرار کرده‌ایم.