گنجور

شمارهٔ ۱۴

عشّاق اگر لقای ترا آرزو کنند
باید ز خون خویشتن اوّل وضو کنند
نازم به می کشان محبّت که بهر دوست
در بزم عشق کاسه ی سر، را کدو کنند
کفر است در شریعت و آئین عاشقی
از دوست غیر دوست اگر آرزو کنند
بعد از هزار سال ز خاک شهید عشق
یابند بوی خون اگر آن خاک بو کنند
از جور دوست نیست که گریند عاشقان
این اشکها روان ز پی آبرو کنند
بسیار سالها که بیاید، دی و بهار
از خاک ما گهی خُم و گاهی سبو کنند
ترسم اسیر و عاشق و شیدای خود شوی
گر، با جمالت آینه را، روبرو کنند
زخم خدنگ ناز تو بهبودی اش مباد
گر، جز، به تار طُرّه ات آن را رفو کنند
چون می زجام وصل تو نوشند عاشقان
برآب خضر و چشمه ی حیوان تفو کنند
این خرقه ی ریا، که مرا هست بایدی
دادن به می کشان که به می شستشو کنند
هر موی من ز زلف تو دارد شکایتی
کو فرصتی که شرح غمت مو به مو کنند
تا کی «وفایی» از غم لیلی وشان ترا
مجنون صفت ز دشت جنون جستجو کنند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشّاق اگر لقای ترا آرزو کنند
باید ز خون خویشتن اوّل وضو کنند
هوش مصنوعی: عاشقان اگر بخواهند تا تو را ببینند، باید ابتدا با خون دل خود وضو بگیرند.
نازم به می کشان محبّت که بهر دوست
در بزم عشق کاسه ی سر، را کدو کنند
هوش مصنوعی: من به می‌کشان (شراب‌نوشان)‌ی محبت افتخار می‌کنم، زیرا برای دوست در مهمانی عشق، کاسه‌ی سر را به جای ظرف می‌گذارند.
کفر است در شریعت و آئین عاشقی
از دوست غیر دوست اگر آرزو کنند
هوش مصنوعی: آرزو کردن چیزهایی از دیگری غیر از دوست، در عشق و محبت، نادرست و ناپسند است.
بعد از هزار سال ز خاک شهید عشق
یابند بوی خون اگر آن خاک بو کنند
هوش مصنوعی: پس از گذشت هزار سال، از خاک شهید عشق بوی خون به مشام خواهد رسید، اگر آن خاک بویی از خود به جا بگذارد.
از جور دوست نیست که گریند عاشقان
این اشکها روان ز پی آبرو کنند
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر رفتار نادرست دوستشان نمی‌گریند، بلکه این اشک‌ها برای حفظ آبرو و حیثیتشان جاری می‌شود.
بسیار سالها که بیاید، دی و بهار
از خاک ما گهی خُم و گاهی سبو کنند
هوش مصنوعی: سال‌های زیادی می‌گذرد که دی و بهار از زندگی ما گاهی با درد و گاهی با شادی عبور می‌کنند.
ترسم اسیر و عاشق و شیدای خود شوی
گر، با جمالت آینه را، روبرو کنند
هوش مصنوعی: نگرانم که اگر کسی با زیبایی تو روبه‌رو شود، دلبسته و عاشق تو شود.
زخم خدنگ ناز تو بهبودی اش مباد
گر، جز، به تار طُرّه ات آن را رفو کنند
هوش مصنوعی: زخم نازک‌نی تو هیچ‌گاه بهبود نمی‌یابد، مگر آن‌که فقط با تار موی تو ترمیم شود.
چون می زجام وصل تو نوشند عاشقان
برآب خضر و چشمه ی حیوان تفو کنند
هوش مصنوعی: عاشقان وقتی که از جام وصال تو می‌نوشند، به آب خضر و چشمه‌ی حیات نیز توهین می‌کنند.
این خرقه ی ریا، که مرا هست بایدی
دادن به می کشان که به می شستشو کنند
هوش مصنوعی: این لباس ریا و ظاهرسازی که بر تن دارم، باید به می‌نوشان داده شود تا به وسیله نوشیدنی، پاک و تمیز شوم.
هر موی من ز زلف تو دارد شکایتی
کو فرصتی که شرح غمت مو به مو کنند
هوش مصنوعی: هر کدام از موهای من از زلف تو ناله‌ای دارند، منتظر فرصت هستم تا غم تو را به تفصیل بیان کنم.
تا کی «وفایی» از غم لیلی وشان ترا
مجنون صفت ز دشت جنون جستجو کنند
هوش مصنوعی: چقدر باید وفایی از غصه لیلی، تو را مجنون بخوانند و در دشت جنون به دنبال تو بگردند؟