گنجور

شمارهٔ ۱۰

کسی گوی سعادت از میان بُرد
که در عالم غم بیچارگان خورد
می عشرت منوش از جام گیتی
که باشد صاف اوهم درد وهم دُرد
تکلّف گر نباشد خوش توان زیست
تعلّق گر نباشد خوش توان مُرد
خوش آن عاشق که در کوی محبّت
به جانان جان ز روی شوق بسپرد
مشو ایمن زکید نفس بی باک
مدان هرگز چنان دشمن چنین خُرد
«وفایی» سر بلندی یافت زآنرو
که خود را همچو خاک راه بشمرد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.