شمارهٔ ۹ - شوق جمال
صبر و قرارم دگر به یک نظر امشب
از تن و جانم ربود شوخ شکرلب
کاکل مشکین به دوش اوست؟ نه بالله
هشته به سر، آن نگار، عنبر اشهب
موی پریشش به عین طرفه کمندیست
یا که ز مه واژگون شده است دو عقرب؟
بر جهد از گوی عاج صفهٔ سیمش
زان صنم گلعذار، سینهٔ غبغب
دوش بدم من غریق بحر تفکّر
خواب مرا در ربود در وسط شب
دیدمش آن یار بی وفا و ترشخو
آمد و بنشست و تکیه داد به منصب
گفت: زهجران من تو چند بسوزی
بحر شود بعد از این ز وصل معذب
گفتمش، آخر دو بوسهای تو عطا کن
زخم دلم را بنه دوای مجرب
شوق جمال بستان به جهد صبوحی
گر بنماید دو صد کتاب به مکتب
شمارهٔ ۸ - بیداری ما: نیست او را سر موئی سر سودائی ماشمارهٔ ۱۰ - نقش خود: مکن دریغ ز من ساقیا شراب امشب
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبر و قرارم دگر به یک نظر امشب
از تن و جانم ربود شوخ شکرلب
هوش مصنوعی: امشب نگاه زیبای تو، آرامش و صبرم را از من گرفت و تمام وجودم را تحت تاثیر قرار داد.
کاکل مشکین به دوش اوست؟ نه بالله
هشته به سر، آن نگار، عنبر اشهب
هوش مصنوعی: موهای مشکی او بر دوش اوست؟ نه، به خدا، آن زیبایی که در سر دارد، شبیه به عطر عنبر است.
موی پریشش به عین طرفه کمندیست
یا که ز مه واژگون شده است دو عقرب؟
هوش مصنوعی: موهای پریشان او همچون کمند زیبایی است، یا اینکه از ماه به طور نادرستی بازتاب یافته و به شکل دو عقرب درآمده است؟
بر جهد از گوی عاج صفهٔ سیمش
زان صنم گلعذار، سینهٔ غبغب
هوش مصنوعی: از تلاش و کوشش فرار نکن، چون زیبایی چهرهٔ آن معشوق، همچون گوی نقرهای در دل سینهات میدرخشد.
دوش بدم من غریق بحر تفکّر
خواب مرا در ربود در وسط شب
هوش مصنوعی: شب گذشته، وقتی که در دریاچه تفکر غرق شده بودم، خواب مرا در میانه شب از آنجا بیرون کشید.
دیدمش آن یار بی وفا و ترشخو
آمد و بنشست و تکیه داد به منصب
هوش مصنوعی: من او را دیدم؛ آن دوست بیوفا و بدخلق که آمد و نشست و تکیه کرد بر موقعیت و مقام خود.
گفت: زهجران من تو چند بسوزی
بحر شود بعد از این ز وصل معذب
هوش مصنوعی: گفت: از جدایی من چند بار میسوزی؟ بعد از این، در اثر وصالت، عذاب خواهی کشید.
گفتمش، آخر دو بوسهای تو عطا کن
زخم دلم را بنه دوای مجرب
هوش مصنوعی: به او گفتم که آخر لطفا دو بوسه به من بده تا زخم دلم را درمان کنی.
شوق جمال بستان به جهد صبوحی
گر بنماید دو صد کتاب به مکتب
هوش مصنوعی: اگر زیبایی باغ در صبح به نمایش درآید، حتی اگر دوصد کتاب در مدرسه بیاموزیم، شوق و علاقه به آن زیبایی بیشتر خواهد بود.