گنجور

شمارهٔ ۶۶ - آیهٔ رحمت

غبار نیست که بر گرد عارض ترش است این
گذشته پادشه حُسن گَرد لشکرش است این
نه خط غالیه سا دور عارض مهش است این
همای حُسن پریده است و سایهٔ پرش است این
ستاده بر سر نعشم، گرفته دست به مژگان
که این قتیل نگاه منست و خنجرش است این
کتاب نیست که می‌خواند آن نگار به مکتب
کند حساب شهیدان خویش و دفترش است این
نشان آبله دیدم به روی یار بگفتم
قسم به آیهٔ رحمت که اصل جوهرش است این
هزار مرتبه بر قبر من گذشت و نگفتا
که این شهید، شهید من است و مقبرش است این
نظر در آینه کرد آن نگار رو با خود گفت!
خوشا به حال دل عاشقی که دلبرش است این

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غبار نیست که بر گرد عارض ترش است این
گذشته پادشه حُسن گَرد لشکرش است این
هوش مصنوعی: این متن به زیبایی و آثار زیبایی اشاره دارد. به طور خاص، غبار نمی‌تواند بر چهرهٔ زیبای کسی تأثیر بگذارد، زیرا زیبایی آنچنان درخشان و بی‌نظیر است که حتی کمترین کثیفی‌ها و ناپاکی‌ها نمی‌توانند بر آن اثر بگذارند. اینجا همچنین به گذشتهٔ فردی که صاحب این زیبایی است، اشاره می‌شود و به نوعی به اثرات مثبت و خوشایند زیبایی بر اطرافیان و فضای موجود اشاره می‌کند.
نه خط غالیه سا دور عارض مهش است این
همای حُسن پریده است و سایهٔ پرش است این
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر زیبایی و لطافت چهرهٔ محبوب است. شاعر می‌گوید که به هیچ وجه نمی‌توان سایهٔ زیبایی او را با خطوطی که بر چهره‌اش نمایان است، مقایسه کرد. زیبایی او همچون پرهای یک پرندهٔ زیباست که در حرکت است و جلوه‌ای خاص دارد. در واقع، شاعر از زیبایی غیرقابل وصف محبوبش سخن می‌گوید.
ستاده بر سر نعشم، گرفته دست به مژگان
که این قتیل نگاه منست و خنجرش است این
هوش مصنوعی: بر بالین من ایستاده و با مژگانش می‌گوید که این کشته، نگاه من است و این خنجر هم به دست اوست.
کتاب نیست که می‌خواند آن نگار به مکتب
کند حساب شهیدان خویش و دفترش است این
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آن دختر (نگار) در مکتب تنها کتاب نمی‌خواند، بلکه به یاد خاطرات و کسانی که جان خود را فدای او کرده‌اند، فکر می‌کند. این موضوع برای او مانند یک دفتر یادداشت است که پر از نام و یاد شهیدانش است.
نشان آبله دیدم به روی یار بگفتم
قسم به آیهٔ رحمت که اصل جوهرش است این
هوش مصنوعی: به روی دوست نشانه‌ای از آبله دیدم و به او گفتم که قسم به آیه‌ای از رحمت، که ریشه‌اش همین نشانه است.
هزار مرتبه بر قبر من گذشت و نگفتا
که این شهید، شهید من است و مقبرش است این
هوش مصنوعی: هزار بار از کنار قبر من عبور کردند، اما هیچ‌کس نگفت که این شهید متعلق به من است و اینجا محل دفن اوست.
نظر در آینه کرد آن نگار رو با خود گفت!
خوشا به حال دل عاشقی که دلبرش است این
هوش مصنوعی: نگاه کرد به آینه و با خود گفت: خوش به حال آن عاشق که دلبرش این است.

حاشیه ها

1392/03/07 15:06
ساغر

واقعا شعر پر احساس و زیبایی است. دقت در به کار بردن کلمات و استواری کلام زیادی دارد

1393/11/01 14:02
مجتبی خراسانی

بله از شعرای خوش طبع و ذوقی هستند

1396/01/31 23:03
علی م

در بیت آخر مصرع اول اشتباه تایپی رخ داده است.چون مصرع خارج از وزن است و احتمالا صورت صحیح آن بدین صورت بوده:
نظر در آینه کرد آن نگار رو و (به) خود گفت
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

1396/01/04 14:04

مصرع اول بیت آخر "نظر در آینه کرد آن نگار و با خود گفت" درسته

1399/04/19 16:07
نستوه

نظر آقای علی م در مورد اشتباه تایپی درست است، امّا حدسشان نادرست. نظر آقای عسکری درست است.
ناگفته نماند آقای حسین مکّی در گلزار ادب، ص 186 بیت آخرِ غزل فوق را به نام مجنون اصفهانی آورده است.