شمارهٔ ۶۵ - تماشا
آسمان گر ز گریبان قمر آورده برون
از گریبان تو خورشید سر آورده برون
به تماشای خط و خال رخ چون قمرت
دلم از روزنهٔ دیده سر آورده برون
از بناگوش و خطِ سبز تو بس در عجبم
کز کجا برگِ گلی مُشکِ تر آورده برون
کوری منکر شقّالقمر ختم رسل
ابرویت معجز شقّالقمر آورده برون
سرو قد! سیب زنخدان تو دیدم گفتم
چشم بد دور که سروی ثمر آورده برون
گندم خال تو ای حور بهشتی طلعت
به خدا از همه عالم پدر آورده برون
تا زبانش نمکی شهد لبش کی دانی
که چه شیرین ز نمک نیشکر آورده برون
ای معلّم! بهجز عاشقکُشی و دلشکنی
از دبستان چه هنر این پسر آورده برون
کمر از کوه برون آید و این تُرکپسر
از کجا این همه کوه از کمر آورده برون
چو پر و بال کبوتر هنر شاعریام
تا به کوی تو رسد بال و پر آورده برون
تیره کرده است صبوحی رخ آفاق چو شب
بس که در هجر تو آه از جگر آورده برون
شمارهٔ ۶۴ - زبونی دل: در خم زلف تو، پابند جنون شد دل منشمارهٔ ۶۶ - آیهٔ رحمت: غبار نیست که بر گرد عارض ترش است این
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آسمان گر ز گریبان قمر آورده برون
از گریبان تو خورشید سر آورده برون
هوش مصنوعی: اگر آسمان، ماه را از دل خود بیرون آورده، پس تو نیز نور خورشید را از وجود خود بیرون آوردهای.
به تماشای خط و خال رخ چون قمرت
دلم از روزنهٔ دیده سر آورده برون
هوش مصنوعی: به تماشای زیباییهای صورتت نشستهام و دلم از چشمانم به بیرون سرک میکشد.
از بناگوش و خطِ سبز تو بس در عجبم
کز کجا برگِ گلی مُشکِ تر آورده برون
هوش مصنوعی: به خاطر رنگ سبز و زیبایی که در گوشت داری، شگفتزدهام که چطور این گل خوشبو و خوشرنگ از کجا به وجود آمده و بیرون آمده است.
کوری منکر شقّالقمر ختم رسل
ابرویت معجز شقّالقمر آورده برون
هوش مصنوعی: من کوری که وجود شقالقمر را انکار میکنم، معجزهای که در ابروی تو نهفته است، مانند شقالقمر است که به وضوح به نمایش درآمده است.
سرو قد! سیب زنخدان تو دیدم گفتم
چشم بد دور که سروی ثمر آورده برون
هوش مصنوعی: ای درخت سرو! به قد و قامت تو ناز و زیبایی سیب مانند صورتت را دیدم و گفتم که ای کاش چشم بد از تو دور باشد، زیرا تو همچون سروی هستی که میوهای شیرین و با ارزش به بار آوردهای.
گندم خال تو ای حور بهشتی طلعت
به خدا از همه عالم پدر آورده برون
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و دلفریب تو، مانند گندم است که در این دنیا، از همه چیز و همه کس برجستهتر و باارزشتر به نظر میرسد.
تا زبانش نمکی شهد لبش کی دانی
که چه شیرین ز نمک نیشکر آورده برون
هوش مصنوعی: تا زمانی که زبانش به شیرینی عسل مزه دار باشد، نمیدانی که چه اندازه شیرینی از نمک نیشکر بیرون آمده است.
ای معلّم! بهجز عاشقکُشی و دلشکنی
از دبستان چه هنر این پسر آورده برون
هوش مصنوعی: ای استاد! نهتنها عشق را به بدی کشتی و دلها را شکستی، بلکه از این مدرسه چه هنری برای این پسر به دست آمده است؟
کمر از کوه برون آید و این تُرکپسر
از کجا این همه کوه از کمر آورده برون
هوش مصنوعی: کمر کوه از جایش بیرون زده، اما این جوان ترک از کجا اینهمه کوه را از کمرش بیرون کشیده است؟
چو پر و بال کبوتر هنر شاعریام
تا به کوی تو رسد بال و پر آورده برون
هوش مصنوعی: هنر شاعری من مانند بالها و پرهای یک کبوتر است که به مقصد تو میرسد، به همین خاطر تلاش کردهام تا آن را به بهترین شکل به نمایش بگذارم.
تیره کرده است صبوحی رخ آفاق چو شب
بس که در هجر تو آه از جگر آورده برون
هوش مصنوعی: صبحی که به وجود آمده، چهرهی جهان را تیره کرده است، مانند شب. بهخاطر دلتنگی و جدایی تو، کسی از دلش آهی جانسوز بیرون آورده است.
حاشیه ها
1394/05/25 13:07
مرتضی (باران)
سرو قد، "سین" زنخدان تو دیدم، گفتم
" سیب "
1403/02/23 00:04
علیرضا بدیع
سرو مگر ثمری به نام سین میدهد؟ سیب ثمر و میوه است و هماره شعرا چانه را به سیب و گوی و به تشبیه کرده اند.