گنجور

شمارهٔ ۶۲ - بیدل حیران

توئی در ملک جان، جان و چه جانی؟ جان مهرویان
تو سروی و قدت محشر، چه محشر؟ محشر دوران
جمالت مجمع ما شد، چه مجمع؟ مجمع خوبان
چه خوبی؟ خوبی یوسف، چه یوسف؟ یوسف کنعان
بود چشمت یکی جادو، چه جادو؟ جادوی کافر
چه کافر؟ کافر رهزن، چه رهزن؟ رهزن ایمان
دهان تو بود غنچه، چه غنچه؟ غنچهٔ دلکش
چه دلکش؟ دلکش و خرّم، چه خرّم؟ خرّم و خندان
چه جانسوز است بر آتش، چه آتش؟ آتش محنت
چه محنت؟ محنت دوری، چه دوری؟ دوری جانان
سر کویت بود کعبه، چه کعبه؟ کعبهٔ مردم
چه مردم؟ مردم دیده، چه دیده؟ دیدهٔ گریان
صبوحی تا شدت بنده، چه بنده؟ بندهٔ بیدل
چه بیدل؟ بیدلِ عاشق، چه عاشق؟ عاشق حیران

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

توئی در ملک جان، جان و چه جانی؟ جان مهرویان
تو سروی و قدت محشر، چه محشر؟ محشر دوران
هوش مصنوعی: تو در سرزمین وجود من هستی، حال و چه حالی؟ جان زیبای تو مانند درختی بلند و خوش‌فرم است و قامت تو از همه‌ی آن‌ها بیشتر درخشان و باشکوه است؛ چه جشن و شگفتی‌ای!
جمالت مجمع ما شد، چه مجمع؟ مجمع خوبان
چه خوبی؟ خوبی یوسف، چه یوسف؟ یوسف کنعان
هوش مصنوعی: زیبایی تو، تجمع تمام زیبایی‌ها شده است. این تجمع از چه کسی است؟ از زیبايانی که چه زیبایی دارند! زیبایی‌اي که مانند زیبایی یوسف است، اما یوسف کیست؟ او یوسف کنعان است.
بود چشمت یکی جادو، چه جادو؟ جادوی کافر
چه کافر؟ کافر رهزن، چه رهزن؟ رهزن ایمان
هوش مصنوعی: چشمان تو مثل جادوگری است، اما چه جادویی؟ جادوی ناپاک. این ناپاکی همانند دزدی است، دزدی که ایمان را حکایت می‌کند.
دهان تو بود غنچه، چه غنچه؟ غنچهٔ دلکش
چه دلکش؟ دلکش و خرّم، چه خرّم؟ خرّم و خندان
هوش مصنوعی: دهان تو مانند غنچه‌ای زیباست، چه غنچه‌ای؟ غنچه‌ای دل‌انگیز و دلپذیر! دلپذیر و شاداب، چه شادابی! شاداب و خندان.
چه جانسوز است بر آتش، چه آتش؟ آتش محنت
چه محنت؟ محنت دوری، چه دوری؟ دوری جانان
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف درد و رنج ناشی از جدایی از محبوب می‌پردازد. گوینده به شدت از آتش و شدت آن سخن می‌گوید، اما در واقع منظور او از آتش، همان سختی‌های ناشی از دوری از معشوق است. او به وضوح احساسات عمیقش را از دوری و عذاب ناشی از آن بیان می‌کند و نشان می‌دهد که جدایی از محبوب سخت‌تر از هر نوع آتش و عذابی است.
سر کویت بود کعبه، چه کعبه؟ کعبهٔ مردم
چه مردم؟ مردم دیده، چه دیده؟ دیدهٔ گریان
هوش مصنوعی: در کنار کوی تو، کعبه‌ی زیارتی وجود دارد، اما این کعبه چه ارزشی دارد؟ مردم چه کسانی هستند؟ مردمی که فقط با چشمشان می‌بینند، ولی آنچه می‌بینند، فقط اشک و غم است.
صبوحی تا شدت بنده، چه بنده؟ بندهٔ بیدل
چه بیدل؟ بیدلِ عاشق، چه عاشق؟ عاشق حیران
هوش مصنوعی: صبحی هست که نشان از شدت وابستگی و عشق دارد. وابستگی به چه کسی؟ به بیدل. و بیدل کیست؟ عاشق. و عاشق چه حسی دارد؟ عاشق در حیرت و سردرگمی است.

حاشیه ها

1396/05/01 21:08
علیرضا

این شعر رو به این صورت دیدم:
تویی در ملک جان خسرو، چه خسرو؟ خسرو خوبان
بود سرو قدت فتنه، چه فتنه؟ فتنه دوران
جمالت مجمعی باشد، چه مجمع؟ مجمع خوبی
چه خوبی؟ خوبی یوسف، چه یوسف؟ یوسف کنعان
بود چشمت یکی جادو، چه جادو؟ جادوی کافر
چه کافر؟ کافر رهزن، چه رهزن؟ رهزن ایمان
دهان تو بود غنجه، چه غنچه؟ غنچه دلکش
چه دلکش؟ دلکش خرم، چه خرم؟ خرم خندان
چه جانسوز است این آتش، چه آتش؟ آتش محنت
چه محنت؟ محنت دوری، چه دوری؟ دوری جانان
سر کویت بود کعبه، چه کعبه؟ کعبه مردم
چه مردم؟ مردم دیده، چه دیده؟ دیده گریان
صبوحی تا شدت بنده، چه بنده؟ بنده بی دل
چه بی دل؟ بی دل عاشق، چه عاشق؟ عاشق حیران