گنجور

شمارهٔ ۵۸ - پرده های راز

دو چشم مست تو، خوش می‌کشند ناز از هم
نمی‌کنند دو بد مست، احتراز از هم
شدی به خواب و به هم ریخت خیل مژگانت
گشای چشم و جدا کن سپاه ناز از هم
میان ابرو و چشم تو، فرق نتوان داد
بلا و فتنه ندارند امتیاز از هم
کس از زبان تو، با ما سخن نمی‌گوید
چه نکته‌ایست که پوشند اهل راز از هم
شب فراق تو بگسیخت در کف مطرب
ز سوز سینهٔ من، پرده های ساز از هم
به باغْ سرو و صنوبر چو قامتت دیدند
خجل شدند ز پستی، دو سرفراز از هم
پری رخان چو گرفتار و درهمم خواهند
گره زنند به زلف و کنند باز از هم
تو در نماز جماعت مرو که می‌ترسم
کُشی امام و بپاشی صف نماز از هم
دلم به زلف تو، مانند صعوه می‌ماند
که‌اش به خشم بگیرد دو شاهباز از هم
تو بوسه از دو لبت دادی و صبوحی جان
به هیچ وجه، نگشتیم بی‌نیاز از هم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دو چشم مست تو، خوش می‌کشند ناز از هم
نمی‌کنند دو بد مست، احتراز از هم
هوش مصنوعی: دو چشمان زیبای تو به طرز دلربایی به من نگاه می‌کنند و هرگز از هم دور نمی‌شوند. حتی دو عاشق هم از یکدیگر فاصله نمی‌گیرند.
شدی به خواب و به هم ریخت خیل مژگانت
گشای چشم و جدا کن سپاه ناز از هم
هوش مصنوعی: تو در خواب رفته‌ای و مژگان زیبا و پرشمار تو به هم آشفته شده است. بیدار شو و چشمانت را باز کن، و از هم جدایی ناز و زیبایی‌ات را به نمایش بگذار.
میان ابرو و چشم تو، فرق نتوان داد
بلا و فتنه ندارند امتیاز از هم
هوش مصنوعی: در بین ابرو و چشم تو، نمی‌توان تفاوتی قائل شد؛ بلا و فتنه هیچ تمایزی از یکدیگر ندارند.
کس از زبان تو، با ما سخن نمی‌گوید
چه نکته‌ایست که پوشند اهل راز از هم
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از زبان تو، با ما حرف نمی‌زند. چه چیزی است که اهل راز آن را از یکدیگر پنهان می‌کنند؟
شب فراق تو بگسیخت در کف مطرب
ز سوز سینهٔ من، پرده های ساز از هم
هوش مصنوعی: در شب جدایی تو، نوازنده با احساس عمیق من، پرده‌های ساز را با سوزی که از دل می‌آمد، از هم جدا کرد.
به باغْ سرو و صنوبر چو قامتت دیدند
خجل شدند ز پستی، دو سرفراز از هم
هوش مصنوعی: در باغ، وقتی درختان سرفراز سرو و صنوبر قامت تو را دیدند، از اینکه قد کوتاهی دارند خجالت کشیدند.
پری رخان چو گرفتار و درهمم خواهند
گره زنند به زلف و کنند باز از هم
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایانی با چهره‌های دل‌فریب به دام بیفتند و در هم درگیر شوند، می‌خواهند زلف‌هایشان را به هم گره بزنند و در نهایت هم از هم جدا شوند.
تو در نماز جماعت مرو که می‌ترسم
کُشی امام و بپاشی صف نماز از هم
هوش مصنوعی: بهتر است در نماز جماعت شرکت نکنی، زیرا نگرانم که اگر تو بیایی، امام را بجهی و صف نماز را بهم بزنی.
دلم به زلف تو، مانند صعوه می‌ماند
که‌اش به خشم بگیرد دو شاهباز از هم
هوش مصنوعی: دل من به زلف تو شبیه است به پرنده‌ای که از دو شاهین خشمگین می‌ترسد و به این طرف و آن طرف می‌رود.
تو بوسه از دو لبت دادی و صبوحی جان
به هیچ وجه، نگشتیم بی‌نیاز از هم
هوش مصنوعی: تو بوسه‌ای از لبانت به من دادی و این نوشیدن شکر به هیچ عنوان، ما را از نیاز به یکدیگر بی‌نیاز نکرد.

حاشیه ها

1398/04/10 09:07
مجتبی

مصرع 2 از بیت دوم یک"از" کم دارد.
مصرع1 بیت 6 سرو و صنوبر صحیح است.

1400/01/09 21:04
رضا

این غزل زیبارو استاد ایرج به همراه ساز استاد توکل در شور اجرا کردند