گنجور

شمارهٔ ۴۷ - اشتیاق جمال

شبی به خواب زدم بوسه بر لبش به خیال
هنوز بر لب آن شوخ می‌زند تبخال
ز چاک پیرهن اندام نازکش ماند
چو عکس برگ گل اندر میان آب، زلال
بنوش باده که اندر طریقت عشق است
چو شیر مادر، خون حرامزاده حلال
صبا ز روی تو گیرم نقاب بردارد
که راست تاب تماشایت ای بدیع جمال
دو ابروان کمانش بدیدم و گفتم
یقین که اوّل ماه و عیان شدست هلال
نمود تا که بمن رخ ز خویشتن رفتم
نبود صبر چنینم باشتیاق جمال
اگر ببزم صبوحی شبی رسد قدمش
نثار مقدم او جان دهیم مالامال

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی به خواب زدم بوسه بر لبش به خیال
هنوز بر لب آن شوخ می‌زند تبخال
هوش مصنوعی: یک شب در خواب بوسه‌ای بر لب او زدم و هنوز در خیال به یاد آن بوسه تب‌خال پررنگی از عشق بر لب آن دختر شوخ و بازیگوش می‌زنم.
ز چاک پیرهن اندام نازکش ماند
چو عکس برگ گل اندر میان آب، زلال
هوش مصنوعی: به خاطر چاک‌های پیراهن، بدن نازکش مانند تصویری از گل در میان آب زلال باقی‌مانده است.
بنوش باده که اندر طریقت عشق است
چو شیر مادر، خون حرامزاده حلال
هوش مصنوعی: شراب بنوش که در مسیر عشق، فال نیک و خوشبختی است. مانند شیر مادر که حلال و گواراست، خون حرامزاده نیز پاک و مجاز خواهد بود.
صبا ز روی تو گیرم نقاب بردارد
که راست تاب تماشایت ای بدیع جمال
هوش مصنوعی: باد صبا به من بگوید که چهره‌ات را نمایان کند، زیرا واقعاً تماشای زیبایی‌ات برای من دلپذیر و جالب است.
دو ابروان کمانش بدیدم و گفتم
یقین که اوّل ماه و عیان شدست هلال
هوش مصنوعی: دو ابروی کمان‌مانندش را دیدم و با خودم گفتم که بی‌شک، این نشانه‌ای است از آغاز ماه جدید و هلالی که به وضوح نمایان شده است.
نمود تا که بمن رخ ز خویشتن رفتم
نبود صبر چنینم باشتیاق جمال
هوش مصنوعی: وقتی که تو چهره‌ی خود را به من نشان دادی، من چنان شوق و اشتیاقی برای دیدن زیبایی‌ات پیدا کردم که صبرم تمام شد.
اگر ببزم صبوحی شبی رسد قدمش
نثار مقدم او جان دهیم مالامال
هوش مصنوعی: اگر شبی می‌رسد که بزم و شادی فراهم باشد، در آن لحظه به خاطر آمدن او، جان خود را فدای قدم‌هایش می‌کنیم و از سر شوق و محبت، تمام وجودمان را نثار او می‌نماییم.