گنجور

شمارهٔ ۴۰ - نقاش تقدیر

سالها قد تو را خامهٔ تقدیر کشید
قامتت بود قیامت که چنین دیر کشید
خواست رخسار تو با زلف گره گیر کشد
فکرها کرد که باید به چه تدبیر کشید
مدتی چند بپیچید به خود و آخر کار
ماه را از فلک آورد و به زنجیر کشید
جای ابروی تو نقاش، پس از آهوی چشم
تا به بازیچه نگیرند دم شیر کشید
بعد چشم تو، مصوّر چو به ابرو پرداخت
شد چنان مست که بر روی تو شمشیر کشید
دل اسیر مژه‌ات از عدم آمد به وجود
همچو صیدی که مصوّر به دم شیر کشید
پیشِ تشریفِ رَسایِ کرَمِ دستِ ازل،
منّت از کوتهی خامهٔ تقدیر کشید
لاغری بین که در اندیشهٔ نقشم، نقّاش
آنقدر ماند که تصویر مرا پیر کشید
گر خرابم کنی ای عشق چنان کن، باری
که نشاید دگرم منّت تعمیر کشید
نتوان بهر علاج دل دیوانهٔ ما
از سر زلف به دوش این همه زنجیر کشید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سالها قد تو را خامهٔ تقدیر کشید
قامتت بود قیامت که چنین دیر کشید
هوش مصنوعی: سال‌ها قلم سرنوشت به تصویر کشید که تو چه قامت زیبایی داری و چقدر طول کشید تا به بلندی تو برسیم.
خواست رخسار تو با زلف گره گیر کشد
فکرها کرد که باید به چه تدبیر کشید
هوش مصنوعی: دوست دارم چهره‌ات را ببینم، اما موهایت را گره‌ زده‌ای. این باعث شده است که به این فکر کنم که چه تدبیری باید بیندیشم تا به تو نزدیک شوم.
مدتی چند بپیچید به خود و آخر کار
ماه را از فلک آورد و به زنجیر کشید
هوش مصنوعی: مدتی طولانی به خود مشغول بود و در نهایت، ماه را از آسمان به زمین آورد و اسیر کرد.
جای ابروی تو نقاش، پس از آهوی چشم
تا به بازیچه نگیرند دم شیر کشید
هوش مصنوعی: چشم‌های حاکی از زیبایی تو، نقاش را وادار کرده که از ابروی تو الهام بگیرد و از دلربایی‌اش به جای یک جانوار با شجاعت، تصویری بکشید تا دیگران نتوانند آن را به سادگی نادیده بگیرند.
بعد چشم تو، مصوّر چو به ابرو پرداخت
شد چنان مست که بر روی تو شمشیر کشید
هوش مصنوعی: پس از اینکه نگاه تو پر از زیبایی و جذابیت شد، فردی چنان به شوق و هیجان آمد که گویی برای دفاع از تو آماده به حمله است.
دل اسیر مژه‌ات از عدم آمد به وجود
همچو صیدی که مصوّر به دم شیر کشید
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی‌های چشمانت از هیچ به وجود آمده، مانند صیدی که با خودنمایی شیر به دام افتاده است.
پیشِ تشریفِ رَسایِ کرَمِ دستِ ازل،
منّت از کوتهی خامهٔ تقدیر کشید
هوش مصنوعی: در برابر عظمت و بزرگی نعمت‌های بی‌پایان خداوند، من نباید به کم‌نوایی و محدودیت قلم تقدیر شکایت کنم.
لاغری بین که در اندیشهٔ نقشم، نقّاش
آنقدر ماند که تصویر مرا پیر کشید
هوش مصنوعی: لاغری به خاطر اینکه در فکر نقشم بود، نقاش آنقدر طول کشید که تصویر مرا پیر نشان داد.
گر خرابم کنی ای عشق چنان کن، باری
که نشاید دگرم منّت تعمیر کشید
هوش مصنوعی: اگر قرار است مرا خراب کنی ای عشق، این‌طور کن که دیگر نتوانم تحمل کنم و هیچ وقت دوباره منتظر ترمیم و بهبود نباشم.
نتوان بهر علاج دل دیوانهٔ ما
از سر زلف به دوش این همه زنجیر کشید
هوش مصنوعی: برای درمان دل دیوانه‌ام، این همه زنجیر از موهای این معشوق بر دوش نمی‌توان کشید.

حاشیه ها

1395/03/31 17:05
کسرا

بسیار زیباست

1398/06/04 14:09
Davood

ایرج ( حسین خواجه امیری) در مایه ی اصفهان

1399/12/27 13:02
دامون

لاغری بین که در اندیشه نقشت نقاش آنقدر ماند که تصویر تو را پیر کشید

نقش مرا و نقشم غلطه

1403/03/21 22:05
سیدمحمد جهانشاهی

پیشِ تشریفِ رسایِ کرَمِ دستِ ازل،