گنجور

شمارهٔ ۳۹ - مژدۀ دیدار

به گوشم مژده‌ای آمد که امشب یار می‌آید
به بالین سرم آن سرو خوشرفتار می‌آید
کبوتر وار، دل پر می‌زند در مجمر حسنش
چنان تسکین دلم کان آتشین رخسار می‌آید
همی در انتظارم، کی شود یارم ز در، داخل
به مهمانی برم با حشمت بسیار می‌آید
فضای این جهان از عطر گل پر گشته و گویا
نگار من همی با زلف عنبر بار می‌آید
مشو غمگین صبوحی گر دلت رفته است از دستت
چرا؟ گر می‌رود دل از کفت دلدار می‌آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به گوشم مژده‌ای آمد که امشب یار می‌آید
به بالین سرم آن سرو خوشرفتار می‌آید
هوش مصنوعی: به من خبر خوشی رسید که امشب محبوبم پیشم خواهد آمد و آن دلبر خوش‌خلق به کنار بستر من خواهد آمد.
کبوتر وار، دل پر می‌زند در مجمر حسنش
چنان تسکین دلم کان آتشین رخسار می‌آید
هوش مصنوعی: کبوترگونه، قلبم به شدت در تماشای زیبایی‌اش پرواز می‌کند، مانند آرامشی برای دلم که از زیبایی آتشین چهره‌اش به وجود می‌آید.
همی در انتظارم، کی شود یارم ز در، داخل
به مهمانی برم با حشمت بسیار می‌آید
هوش مصنوعی: من در انتظارم که کی یارم از در وارد می‌شود، تا بتوانم با شکوه و عظمت بسیار به مهمانی بروم.
فضای این جهان از عطر گل پر گشته و گویا
نگار من همی با زلف عنبر بار می‌آید
هوش مصنوعی: فضای دنیا پر از بوی خوش گل‌هاست و به نظر می‌رسد که معشوق من نیز با موهایی معطر همچون عنبر به دنیای ما می‌آید.
مشو غمگین صبوحی گر دلت رفته است از دستت
چرا؟ گر می‌رود دل از کفت دلدار می‌آید
هوش مصنوعی: غصه نخور اگر از دست رفته است، چراکه دلدار تو دوباره برمی‌گردد.