گنجور

شمارهٔ ۳۸ - تلخ و شیرین

گر ز درم آن مه دو هفته درآید
بخت جوان، وقت پیریم به سر آید
گر بر غلمان برند صفحهٔ رویش
حور بهشتی چو دیو در نظر آید
پای اگر می‌نهی، به دیدهٔ من نه
سرو خوش است از کنار جوی برآید
تلخ مگو، رخ ترش مکن که از آن لب
هر چه بگویی تو تلخ، چون شکر آید
در سفر عشق نیست غیر خطر هیچ
خوش بودم هرچه زین سفر به سر آید
می‌کشی‌ام گه به سوی کعبه و گه دیر
چند صبوحی پَسِ تو دربه‌در آید؟

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر ز درم آن مه دو هفته درآید
بخت جوان، وقت پیریم به سر آید
هوش مصنوعی: اگر آن ماه زیبا دو هفته به درون خانه‌ام بیاید، شانس جوانی‌ام به پایان خواهد رسید.
گر بر غلمان برند صفحهٔ رویش
حور بهشتی چو دیو در نظر آید
هوش مصنوعی: اگر بر روی جوانان زیبا صفحاتی باشد، زیبایی‌های بهشتی در نظر می‌آید، اما مانند دیو به نظر می‌رسد.
پای اگر می‌نهی، به دیدهٔ من نه
سرو خوش است از کنار جوی برآید
هوش مصنوعی: هرگاه قدمی برمی‌داری، در نظر من هیچ چیز به زیبایی سرخی که از کنار جوی برمی‌خیزد، نیست.
تلخ مگو، رخ ترش مکن که از آن لب
هر چه بگویی تو تلخ، چون شکر آید
هوش مصنوعی: تلخی نگو و صورتت را ترش نکن، چون هر کلمه‌ای که از آن لب‌ها بیان کنی، حتی اگر تلخ باشد، مانند شکر به نظر می‌رسد.
در سفر عشق نیست غیر خطر هیچ
خوش بودم هرچه زین سفر به سر آید
هوش مصنوعی: در راه عشق، جز خطر و ریسک چیزی دیگر نیست. اما من شادمانم از هر آنچه که از این سفر به دست آورم.
می‌کشی‌ام گه به سوی کعبه و گه دیر
چند صبوحی پَسِ تو دربه‌در آید؟
هوش مصنوعی: گاهی مرا به سمت کعبه می‌کشانی و گاهی به سوی میخانه. آیا مدتی پس از نوشیدن، سراغ من خواهی آمد و مرا خواهی یافت؟