گنجور

شمارهٔ ۳۲ - خمخانه حق

شام هجران مرا صبح نمایان آمد
محنت آخر شد و اندوه به پایان آمد
نفس باد صبا باز مسیحائی کرد
مگر از زلف خم اندر خم جانان آمد
شکر ایزد که دگر بار، به کوری رقیب
دلبرم شاد رخ و خرّم و خندان آمد
عجبی نیست گرم از کرم پیر مغان
رنج راحت شد و هم درد به درمان آمد
گرچه بسیار چشیدی ستم ز هر فراق
دلبر شاد به بزمت شکرستان آمد
ساقیا! ساغر لبریز از آن باده بده
که ز خمخانهٔ حق، هدیه به مستان آمد
مطرب! آغاز کن آن نغمهٔ داوودی را
که ز الحان خوشش، جان به سلیمان آمد
مژده ای صدر نشینان صف میکده، باز
که صبوحی ز حرم مست و غزل‌خوان آمد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شام هجران مرا صبح نمایان آمد
محنت آخر شد و اندوه به پایان آمد
هوش مصنوعی: شام جدایی‌ام به صبح تبدیل شد و در نهایت درد و رنج تمام شد و غم به پایان رسید.
نفس باد صبا باز مسیحائی کرد
مگر از زلف خم اندر خم جانان آمد
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی دوباره روح تازه‌ای بخشید، مگر اینکه از موهای پیچ در پیچ محبوب، بوی مخصوصی به مشام رسید.
شکر ایزد که دگر بار، به کوری رقیب
دلبرم شاد رخ و خرّم و خندان آمد
هوش مصنوعی: خدا را شکر که دوباره، محبوب من با چهره‌ای زیبا و شاداب و خندان به من بازگشته است و این باعث خوشحالی‌ام شده، به خصوص که رقیبم نمی‌تواند این شادی را ببیند.
عجبی نیست گرم از کرم پیر مغان
رنج راحت شد و هم درد به درمان آمد
هوش مصنوعی: هیچ عجیب نیست که از مهربانی پیر مغان، دلی که از درد رنج می‌برد، به آرامش برسد و بیماری‌اش درمان شود.
گرچه بسیار چشیدی ستم ز هر فراق
دلبر شاد به بزمت شکرستان آمد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در هر جدایی از معشوق درد زیادی را تجربه کرده‌ای، اما اکنون با شادمانی به میخانه می‌آیی و در آنجا به یاد او شکرگزاری می‌کنی.
ساقیا! ساغر لبریز از آن باده بده
که ز خمخانهٔ حق، هدیه به مستان آمد
هوش مصنوعی: ای ساقی! برایمان جامی پر از آن شراب بده که از خانهٔ حقیقت به مستان هدیه شده است.
مطرب! آغاز کن آن نغمهٔ داوودی را
که ز الحان خوشش، جان به سلیمان آمد
هوش مصنوعی: ای نوازنده! آن آهنگ زیبا و دلنشین را شروع کن که صدای خوشش جان سلیمان را به شوق می‌آورد.
مژده ای صدر نشینان صف میکده، باز
که صبوحی ز حرم مست و غزل‌خوان آمد
هوش مصنوعی: خبر خوش برای کسانی که در مقام و جایگاه بالایی هستند در صف میخانه، اینکه دوباره خوش‌خبر و مستی از حرم به ما آمده و شعر عاشقانه می‌خواند.

حاشیه ها

1393/03/27 16:05
بابک شبان

در مصرع " مگر از زلف خم در خم جانان آمد "
شاید "اندر" بجای "در" بهتر باشد
مگر از زلف خم اندر خم جانان آمد

1393/06/15 10:09
سعید اخیانی

بطور قطع ویقین و با توجه به تقطیع متن مصرع "مگر از زلف ...کلمه "در "غلط و بجای آن "اندر "صحیح است ونظر جناب بابک شبان کاملا صحیح می باشد.