شمارهٔ ۳۱ - چشمه، دریا، قطره
حلقه حلقهٔ زلفش، تا ز باد لرزان شد
باد شد عبیر افشان، نرخ مشک ارزان شد
هم ز گردش چشمش حال ما دگرگون شد
هم ز حلقهٔ زلفش، جمع ما پریشان شد
مشکل مرا ای دل بود نقطهای موهوم
چون دهان او دیدم، مشکل من آسان شد
شیخ شد به کیش عشق، دین خود بداد از دست
گمرهی به ره آمد، کافری مسلمان شد
زلف را به رخ افشان کرد و صبح ما تاریک
کفر را تماشا کن کو حجاب ایمان شد
از غم فراق او، حال دل اگر پرسی
چشمه بود دریا گشت، قطره بود عمان شد
شمارهٔ ۳۰ - غوغای محشر: نه تنها بندهٔ بالای موزونت صنوبر شدشمارهٔ ۳۲ - خمخانه حق: شام هجران مرا صبح نمایان آمد
اطلاعات
وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حلقه حلقهٔ زلفش، تا ز باد لرزان شد
باد شد عبیر افشان، نرخ مشک ارزان شد
هوش مصنوعی: زلفهای او که به صورت حلقه حلقه در آمدهاند، به قدری تحت تأثیر باد قرار میگیرند که بوی خوش و عطر آنها در فضا پخش میشود و در نتیجه، قیمت عطر مانند مشک کاهش پیدا میکند.
هم ز گردش چشمش حال ما دگرگون شد
هم ز حلقهٔ زلفش، جمع ما پریشان شد
هوش مصنوعی: چشمان او سبب تغییر حال ما شد و حلقههای موی او نیز باعث شد جمع ما در هم بریزد و پریشان گردد.
مشکل مرا ای دل بود نقطهای موهوم
چون دهان او دیدم، مشکل من آسان شد
هوش مصنوعی: مشکل من، ای دل، شبیه یک راز نامشخص بود، اما وقتی دهان او را دیدم، همه چیز برای من ساده شد.
شیخ شد به کیش عشق، دین خود بداد از دست
گمرهی به ره آمد، کافری مسلمان شد
هوش مصنوعی: شیخ به عشق پیوست و دینش را رها کرد. از راهی که به گمراهی میرفت، بازگشت و کسی که سابقاً کافر بود، مسلمان شد.
زلف را به رخ افشان کرد و صبح ما تاریک
کفر را تماشا کن کو حجاب ایمان شد
هوش مصنوعی: زلف را به رخ افشان کرد و صبح ما تاریک، به تماشای کفر بپرداز که مانع ایمان شده است.
از غم فراق او، حال دل اگر پرسی
چشمه بود دریا گشت، قطره بود عمان شد
هوش مصنوعی: اگر حال دلم را بپرسی، از غم جدایی او به قدری شعف و اندوه دارم که مثل یک چشمه کوچک به یک دریا بزرگ تبدیل شدهام و حتی قطرهای از آن به عمان رسیده است.
حاشیه ها
1394/11/09 21:02
سید
بیت اولش فوق العادست.