شمارهٔ ۲۹ - دل گمشده
گرهی از خم آن زلف چلیپا وا شد
هرکجا بود، دل گمشدهای پیدا شد
گر به آهوی ختا، نسبت چشمت دادیم
گنه از جانب او نیست، خطا از ما شد
گندم خال تو در خُلد، ره آدم زد
زلف شیطان صفتت راهزن حوا شد
ترک چشمان تو مستند و، دو شمشیر به دست
از دو بد مست یکی شهر پر از غوغا شد
سخن از لعل تو، هر جا که روم میشنوم
این چه سرّیست که در دوره ما پیدا شد؟
یا رب! این خرمن گل چیست که از نکهت او
آتشی حاصل و جانسوز من شیدا شد
ارنی گفت دلم بهر تماشای رُخش
لن ترانی به جواب، از دو لبش گویا شد
بیسبب رهزن میخانه صبوحی گشته
رهزن دین و دلم آن صنم ترسا شد
شمارهٔ ۲۸ - زخم و مرهم: تا صبا شانه بر آن زلف خم اندر خم زدشمارهٔ ۳۰ - غوغای محشر: نه تنها بندهٔ بالای موزونت صنوبر شد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرهی از خم آن زلف چلیپا وا شد
هرکجا بود، دل گمشدهای پیدا شد
هوش مصنوعی: وقتی گرهای از آن زلف پیچیده باز شد، در هر جایی که بود، دلی گمشده پیدا شد.
گر به آهوی ختا، نسبت چشمت دادیم
گنه از جانب او نیست، خطا از ما شد
هوش مصنوعی: اگر به چشم تو که مانند آهوست، نسبت میدهیم، تقصیر از آن آهو نیست، بلکه خطا از ماست.
گندم خال تو در خُلد، ره آدم زد
زلف شیطان صفتت راهزن حوا شد
هوش مصنوعی: گندم زیبایی تو در بهشت، باعث شد که آدم فریب دهد و زلفهای شیطانی تو، به حوا آسیب برساند.
ترک چشمان تو مستند و، دو شمشیر به دست
از دو بد مست یکی شهر پر از غوغا شد
هوش مصنوعی: نگاه جذاب تو باعث شده که دو نفر با شمشیر در دست، بر سر یکدیگر بجنگند و در نتیجه، شهر به هم ریخته و پر از درگیری و سر و صدا شده است.
سخن از لعل تو، هر جا که روم میشنوم
این چه سرّیست که در دوره ما پیدا شد؟
هوش مصنوعی: هر جا که میروم، سخن از زیبایی و جذابیت تو را میشنوم. این چه رازی است که در زمان ما بروز کرده و همه جا در موردش صحبت میشود؟
یا رب! این خرمن گل چیست که از نکهت او
آتشی حاصل و جانسوز من شیدا شد
هوش مصنوعی: ای پروردگار! این خوشههای گل چه زیبایی دارند که عطرشان آتشی برپا کرده و جان مرا به شدت درگیر کرده است.
ارنی گفت دلم بهر تماشای رُخش
لن ترانی به جواب، از دو لبش گویا شد
هوش مصنوعی: دلم میخواهد زیبایی چهرهات را ببینم، اما او به من پاسخ نمیدهد. از لبانش اینگونه فهمیدم که او چه احساسی دارد.
بیسبب رهزن میخانه صبوحی گشته
رهزن دین و دلم آن صنم ترسا شد
هوش مصنوعی: بدون هیچ دلیلی، کسی که میگفتند در میخانهنشینی خوب است، حالا تبدیل به دشمن دین و دلم شده و آن معشوقهام، که ظاهری ترسناک دارد، هم به او پیوسته است.