شمارهٔ ۲۳ - دام و دانه
دلی که در خم زلف، شانه میطلبد
چو طایری است که شب، آشیانه میطلبد
ز شوق خال تو، دل میتپد در آن خم زلف
حریص بین، که به دام است و، دانه میطلبد
دلم به خانه خرابی خویش میگرید
چو بهر زلف تو مشّاطه شانه میطلبد
ز بهر کشتنم این بس که دوستدار وی ام
دگر چرا پی قتلم، بهانه میطلبد
چو مفلسی است که خواهد ز ممسکی نعمت
کسی که راحتی از این زمانه، میطلبد
هزار مرتبه بستی به روی من در و باز
دلم گشایش از این آستانه میطلبد
شمارهٔ ۲۲ - تعبیر خواب: خواب دیدم که همی خون ز کنارم میرفتشمارهٔ ۲۴ - نظاره: جلوهٔ روی تو آفتاب ندارد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلی که در خم زلف، شانه میطلبد
چو طایری است که شب، آشیانه میطلبد
هوش مصنوعی: دلی که در پیچ و تاب زلف معشوق، به دنبال آرامش و عشق است، شبیه پرندهای است که در تاریکی شب به دنبال مکانی برای خواب و استراحت میگردد.
ز شوق خال تو، دل میتپد در آن خم زلف
حریص بین، که به دام است و، دانه میطلبد
هوش مصنوعی: دل به شوق زیبایی تو میتپد و در همین حال، زلفهای جذاب تو را میبینم که مثل دامی حریص، در جستجوی دانهای است.
دلم به خانه خرابی خویش میگرید
چو بهر زلف تو مشّاطه شانه میطلبد
هوش مصنوعی: دلم برای خرابیهای خانهام سوگوار است، چرا که برای زیباییهای تو مانند آرایشگری که شانه میخواهد، نیازمند تو هستم.
ز بهر کشتنم این بس که دوستدار وی ام
دگر چرا پی قتلم، بهانه میطلبد
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه من عاشق او هستم، این برای کشتن من کافی است. دیگر چه دلیلی برای کشته شدن نیاز است؟
چو مفلسی است که خواهد ز ممسکی نعمت
کسی که راحتی از این زمانه، میطلبد
هوش مصنوعی: شخصی که در تنگدستی به سر میبرد، به دنبال کسی است که او را از مشکلات و سختیهای زندگی نجات دهد و راحتی و آسایش را برایش فراهم کند.
هزار مرتبه بستی به روی من در و باز
دلم گشایش از این آستانه میطلبد
هوش مصنوعی: بارها در را به روی من بستهای، اما دل من همچنان از این درگاه امید گشایش دارد.