شمارهٔ ۱۳ - نقطه خال تو
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
إفطار از فتاردن است یعنی پاره کردن باز کردن
اینجا صبوحی به سزاواری زباناوری خود را نشان میدهد ، درود به صبوحی چرب سخن
دریغ از آن که شاعرانی از این دست از یادها مغفول ماندند شاید خرده بگیرند که شعرشان کوچه بازاری است اما واقعیت این است شعر ی شعر است که مخاطبی همه گیر داشته باشد. آهنگ این شعر تشبیهات و ترکیبات همه پسند است روحش شادو دست مریزاد به متولیان این سایت
همه پسندی هم خود نیرویی است در شعر ، ولی هیچ گاه یک ادم عامی شعر بوی جوی مولیان را نمی پسندد و نیز بیشتر ، پارسال باهم دسته جمعی ..... را ترجیح می دهد !
در این فکرم که اگر شاطر عباس، چنان که گویند، امی بوده و سواد خواندن نداشته ، پس از کجا می دانسته که زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهد!؟
شعر عالی است. هم عامه پسند و هم کاملاً عرفانی است.
شعر شون کاملا عرفانیست بعنوان مثال :
شحنه اندر عقب است ومن از آن می ترسم *که لب لعل تو،آلوده به ماء العنب است بنظرم مراد از شحنه مرگ وترس از بعداز مستی دنیاست
مراد از شحنه در بیت (شحنه اندر عقب است ومن از آن می ترسم *که لب لعل تو،آلوده به ماء العنب است) داروغه است .
و مغنای بیت اینست : که من از داروغه که کارش دستگیر کردن شراب خواران است میترسم , چون لبی را مکیده که به( ماء العنب ) که مراد شراب است الوده بوده.
عرفان از لابلای ابیات این اثر والا موج میرند.
خدا قوت به شما دوستان.
همه چیز که قرار نیست عارفانه باشه چه اشکال داره عاشقانه باشه حالا که همه اسرار دارن ازش معنای عرفانی پیدا کنن
درود به همگی
کسی میدونه منظور از «مکیدن» در مصرع زیر چیه؟
«نقطه هرجا غلط افتاد مکیدن ادب است»
البته اگه منظور کل مصرع رو بگید ممنون میشم.
سلام
در زمان قدیم در مکتبخانه ها که پاک کن نبوده اگر در موقع نوشتن اشتباهی کوچک پیش می آمد مثلا نقطه ای اشتباه نوشته میشد آنرا با زبان میمکیدند در اینجا شاعر با اشاره به این موضوع میگوید که خال بالای لب یار که بزعم او در جای درستش نیست را باید با مکیدن پاک کرد
یا علی
"مکیدن ادب است" نوعی حسن طلب است برای درخواست بوسه_ امیر معزی در یک رباعی محترمانه و با حسن طلب از شاه اسب می خواهد:
شاه ادبی کن فلک بدخو را... گر چشم رسانید رخ نیکو را
گر گوی خطا کرد به چوگان زن.... ور اسب خطا کرد به من بخش او را
شب ماه رمضانرخ ننما سوی فقیه
که دهد مژده جهان را به گمان شب عید
بنده نیز هر چقدر تلاش نمودم موفق به یافتن معانی عرفانی در این سروده نشدم. حال یا استعداد دوستان در یافتن معانی عرفانی بیش از حد بالاست و یا استعداد اینجانب بیش از حد پایین :)
من شعر را اینطور شنیدم:
بیت 1 مصرع 2: "وقت" افطار رطب در رمضان مستحب است
بیت 2: روز ماه رمضان زلف میفشان که "فقیر" // بخورد روزه خود را به "گمانی" که شب است
بیت 3 مصرع 2: "پس چرا" نقطه خال تو به بالای لب است.
البته شاید در کل خیلی تفاوت نکند. اما واقعا فقیر (عاشق بیچاره) به نظرم بهتر از فقیه در شعر می نشیند. و به نظرم بقیه کلمات جایگزین هم همینطور. البته من اصل شعر را ندیدم.
من این شعر را اینطور شنیدم:
بیت 1 مصرع 2: "وقت" افطار رطب در رمضان مستحب است
بیت 2: روز ماه رمضان زلف میفشان که "فقیر" // بخورد روزه خود را به "گمانی" شب است
بیت 3: "پس چرا" نقطه خال تو به بالای لب است
من اصل شعر را ندیدم، اما به نظرم کلمات جایگزین بیشتر در شعر می نشینند. مخصوصا فقیر (عاشق بیچاره) به جای فقیه
کلمه فقیه بسیار جالب و درست می باشد معنی مصرع با این کلمه کامل است
واقعا این شعر یکی از اشعار عاشقانه ی قوی و زیباییست که خوندم و رحمنت خپروردگار به روح بزرگ این مرد
واقعا عالیه این شعر
بسیار بسیار بسیار زیباست و تفاسیرش عمیق
مثل اینکه این شعر از شاطر عباس نیست و از رضوانی شیرازی است.
آقا سعید اگر هم از صبوحی باشد بی سواد بودنش اشکالی به فهم نقطه ی زیر لب در هنگام نوشتن، وارد نمی کند.
می تواند این نکته را از کسی شنیده باشد چنانکه شاعران کور و روشندلی که از تولد کور بوده اند هم بسیاری چیزها را توصیف می کنند.
گمان نمی کنید به این غزل دو بیت اضافه شده یا تغییری در آن داده باشند
چون در بیتهای 4 و 8 قافیه ها به ” ادب “ختم شده
و در بیتهای 5 و 6 لغت العنب آمده ، که تکرار همان قافیه در دو بیت با روال معمول غزل
همخوانی ندارد،
هرچند که غزل بسیار زیبایی ست
این غزل را در جایی خواندم که نقصی که اشاره کردم ندارد
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه خود را به گمانش که شب است
زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهند
این عجب نقطه خال تو به بالای لب است
یارب این نقطه که به بالا بنهاد
نقطه هرجا غلط افتاده مکیدن ادب است
شحنه اندر عقب است و من از آن می ترسم
که لب لعل تو آلوده به ماء العنب است
منعم از عشق کند زاهد و آگه نبود
شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است
عشق آنست که از روی حقیقت باشد
هرکه را عشق مجازیست حمال الحطب است
گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد
سودن چهره به خاک سر کویش سبب است
در نوشتار قدیم هرگاه نقطه ای زاید بود بلافاصله نویسنده نی مانندی می گذاشت و آن جوهر را می مکید و از بین می برد
و دوستانی که عیب قافیه گرفته اند توجه نمایند که برای قافیه مصوت و صامت یا صامت های پایانی باید یکسان باشد و در تمام ابیات رعایت شده و صحیح است
یکی از دوستان نوشته اگر شاطر عباس سواد نداشته پس چطور این شعر را نوشته یاد اور می شوم که شاید ایشان مثل منه حقیر سواد داشته ولی مدرک نداشته یه جورایی خود ساخته بود من نامم این نیست که اوردم من هم مدرک ندارم ولی هم چند جلد رمان نوشتم و کتاب شعر دارم
این غزل فصیح الزمان رضوانی شیرازی به اشتباه به شاطر عباس صبوحی نسبت داده می شود. این شعر هم به صورت دستنوشته با خط خود فصیح الزمان رضوانی و هم در کتاب شعر فصیح که سال 1306 در تهران چاپ شده موجود می باشد .
صحیح مصرع اول دربیت اول:
روزه دارم من ومیلم ازآن لعل لب است
صحیح مصرع دوم دبیت دوم:
روزه ماه صیام ....
روزه دارم من و افطارم از ان کنج لب است کاملا درسته
چون مرسومه که موقع افطار روزه داران پس از خوردن چایی یا فنداغ برای دفع رطوبت خرما هم میخورند و حال شاعر خواسته روزه را با کنج لب یار که همچو قند شیرین هست افطار کنه و در مورد خال لب که حرف ب نقطه در زیر بایستی باشه که اون حرف ب خوانده شود شاغر خوش ذوق نقطه را بالای لب دیده و برای انکه موفق به مکیدن لب یار بشود این بهانه را اورده است و بیت چهارم کاملا درست و موزون است
برای امین گیخا: افطتر کلمه ای عربی است نمیشه از ریشه "فتاردن" باشه. ط در فطر دال لر عربی بودن کلمه است و معنای آن هم در کنار سایر معانی شکستن روزه است همان خوردن و نوشیدن.
صبوحی امی بوده اما از کمی سواد خواندن و نوشتن بهره داشته و می دانسته که "لب" چگونه نوشته می شود.
معنی کامل این شعر رو میخواستم خط ب خطشو ممنون میشم معنیشو بهم بگید
پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگ
که دمادم لب من بر لب بنت العنب است
معنی این بیت رو میخوام لطفا
نقطه کلمه لب پایین است ولی خال لب بالا است
شاعر به.درستی گفته.
این عجب نقطه خال تو به بالای لب است .
فقط خدواند میتواند نقطه لب رو بالا بگذارد انهم همان خال زیبای است که من هم دارم
این خال به صورت چنان زیبایی می بخشد که شاعر آرزوی بوسیدنش رو دارد.
با درود خدمت همه عزیزان بنده شعری با اقتباس از این غزل زیبا سرودم امیدوارم مورد پسند واقع بشود .
میفشان گیسوانت شد شب تار
گمان کرد روزه دار گردیده افطار
مده بر باد سیه مویت نگارا
فقیه آید به سویت آشکارا
همه عمری که کرد پرهیزکاری
به بادش میدهد با بیقراری
شود شیدا و گردد مست مویت
ز دین بیزار و دیوانه به کویت
مکن جانا همه توبه شکستند
همه از بوی زلفت مست مستند
من و زاهد به یاد آن دو زلفان
ز دین و عقل برگشتیم گریزان
نگر ما از همه عالم بریدیم
ولی از زلف تو مویی نچیدیم
بیا ای نازنین بر ما گذر کن
دمی با عاشقانت هم بسر کن
شعر: همایون شیخ رباط
این شعر از فصیح الزمان رضوانی شاعر عصر ناصری و شاعر مخصوص ناصر الدین شاه است - اشعار دیگر شاطر عباس نیز از دیگران است و گویی ادم خوش ذوقی محموعه ای از بهترین اشعار این سبکی را جمع کرده و به شاطر عباسی منسوب کرده و در واقع همچین شاعری وجود خارجی ندارد --
دوستی که نام شیخ رباط - نوشتید باید عروض و اوزان شعری را بخوانید و به این نوع نوشته غزل نمی گویند بیشتر ابیات وزن را شکسته اید و در ابیات ضعف تالیف نیز بسیار است ولی چون طبع شعر داری اگر جوان هستید و فرصت اینده دارید میتوان با خواندن عروض و تمرین شاعر شوید
درود بر جناب برمکی ارادتمندم ایرادات وارده بنده بر شعر قبول دارم چون بنده اوزان شعر را بلد نیستم در واقع هیچ آموزشی در مورد شعر ندیدم و این شعر را هم حالت مثنوی دارد خودم قبول دارم غزل نیست بنده جوان هستم و علاقمند به شعر کهن انشالله عمری بود قصد دارم وزن ها را یاد بگیرم که بتوانم بهتر شعر بگم ممنونم از راهنماییتون
سلام همانطور که بعضی اساتید گفته اند این شعر از صبوحی قمی نیست و از رضوانی شیرازی است .خیلی از شعرهایی که در دیوان جناب صبوحی ست از ایشان نیست و به اشتباه به ایشان نسبت داده شده است رجوع کنید به مقاله استاد حائری در خصوص تصحیح دیوان فصیح الزمان رضوانی شیرازی
یغما به سبب شغل اصلیاش به «شاعر خشتمال نیشابوری» مشهور است.
چون سخن از دانش خواندن و نوشتن، درست دیدم که یادی هم از زنده نام "حیدر یغما" بکتم که خواندن و نوشتن نمی دانست و سروده های نابش برگ های زرین سرایش پارسی است.
یادش گرامی.
خواهشمندم در باره ایشان در تارگاه جهانی بخوانید و یادش را زنده کنید.
کسی با نام شاطرعباس که شاعر این اشعار باشد نیست و در خوانانبود پاره ای شعرا گویی دوستان دو شاعر بزرگ کابل و بدخشان صوفی عشقری و رشته بدخشی را نمیشناسند که سروده های بیدلی دارند و هر کس شعر بیدل را بشناسد میداند بیدلی سرودن چقدر سخت است البته در زبان عربی همه بی سوادان چوپانان از مرد و زن اشغار بسیار بلندی میگویند که با بزرگترین شاعران جهان برابری و برتری دارند و شاید تنها ده در صد از عربها باشند که شاعر نباشند البته این تنها در عربستان و عراق و شیخنشینان و یمن و عشایر سوریه اینگونه است
این شعر از فصیح الزمان رضوانی شیرازی است که به اشتباه در دیوان شاطرعباس آمده.
نسخه اصلی شعر:
روزه دارم من و افطارم از آن لعلِ لب است
آری افطارِ رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزۀ خود را به خیالی که شب است
زیر «لب» وقت نوشتن همهکس نقطه نهد
گو چرا نقطۀ خال تو به بالای لب است؟!
سروِ قدِ تو که دارد ثمر از آن لبِ نوش
نخلِ امّید بوَد یا که درخت رطب است؟
پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگ
تا دمادم لب ما بر لب بنتالعنب است
نسبت قدّ تو با شاخۀ طوبی ندهم
که برِ قامت تو شاخۀ طوبی حطب است
تاب ما زآن سر زلف و تب ما ز آتش عشق
تن و جان در شب هجرت هم در تابوتب است
نه عجب گر بدری پردۀ رضوانی را
تو زرِه میدری و پردۀ سعدی قصب است
خویش را خواندم اگر سعدی دوران نه عجب
که مرا هرکه بدین نام نخوانَد عجب است
آن که سعدیّ ِ زمان خوانْد مرا دانی کیست
شاهِ با دادودهِش خسرو عالینسب است
ناصرالدین، شه جمجاه که از گوهرِ پاک
کانِ فضل و کرم و معدنِ علم و ادب است