گنجور

شمارهٔ ۱۱ - گل بادام

سُرخ و بیجاده رخ و تازه لب از باده و مست
رفته از غایتِ مستی گلِ بادام از دست
مُتِرَشِّح غد و موزون قد و میگون لب و مست
جامه گلنار و کمر زرکش و ساغر در دست
طُرّه‌اش شعبده‌باز و نگهش شهرآشوب
چشم بیمار و دو ابروی وی بیمارپرست
سرِ زلفش که به تحریکِ صبا رقصی داشت
هر قدم طَبلهٔ مُشکی به سرِ توده شکست
دیرگاه از می هوش آمد و بیمارم دید
گفت: افسوس که بر دیدهٔ رَه خوابت هست
گفتم: از دستِ خیالِ تو، بخندید و بگفت:
کامشب آیا هوسِ وصلِ نگارینت هست
جَستَم از جای به صد شوق که آری آری
ای مبارک شبِ آن کس که ز هجرِ تو برست
سرو قدّش به خرام آمد و با صد شفقت
بر سر کهنه لحافی که مرا بود نشست
کرد تا وقتِ صباحم به صبوحی مشغول
ز اختلاطِ می و معشوق شدم بی‌خود و مست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سُرخ و بیجاده رخ و تازه لب از باده و مست
رفته از غایتِ مستی گلِ بادام از دست
هوش مصنوعی: چهره‌اش سرخ و زیباست و لب‌هایش تازه و با طعم شراب. به خاطر شدت مستی‌اش، مانند گل بادام که در دستش سر رفت.
مُتِرَشِّح غد و موزون قد و میگون لب و مست
جامه گلنار و کمر زرکش و ساغر در دست
هوش مصنوعی: دختر زیبا و با استعداد با موهایی بلند و زیبا، قدی موزون و لبانی جذاب همچون گل، در حالی که به آرامی در دستش جامی دارد و لباسش به رنگ سرخابی و کمرش مزین به زربافت است.
طُرّه‌اش شعبده‌باز و نگهش شهرآشوب
چشم بیمار و دو ابروی وی بیمارپرست
هوش مصنوعی: موهای او مانند هنرمندانی است که می‌توانند دیگران را فریب دهند و نگاهش مانند یک نمایش پرآشوب است که باعث بیماری چشم می‌شود، همچنین دو ابرویش همچون پرستارانی است که به درمان بیماران مشغولند.
سرِ زلفش که به تحریکِ صبا رقصی داشت
هر قدم طَبلهٔ مُشکی به سرِ توده شکست
هوش مصنوعی: هر بار که نسیم به موهای او می‌وزید و آن‌ها را به رقص در می‌آورد، گویی هر قدم او باعث شکسته شدن عطر و بوی خوشی مانند مشک می‌شد.
دیرگاه از می هوش آمد و بیمارم دید
گفت: افسوس که بر دیدهٔ رَه خوابت هست
هوش مصنوعی: مدتی از شراب نوشیدن گذشته بود که بیمارم به میخانه آمد و با دیدن من گفت: ای کاش خواب تو در حال حرکت را نمی‌دیدم.
گفتم: از دستِ خیالِ تو، بخندید و بگفت:
کامشب آیا هوسِ وصلِ نگارینت هست
هوش مصنوعی: به او گفتم: از خیال تو رنج می‌برم، او خندید و گفت: آیا امشب آرزوی وصال معشوقت را داری؟
جَستَم از جای به صد شوق که آری آری
ای مبارک شبِ آن کس که ز هجرِ تو برست
هوش مصنوعی: با شوق و اشتیاق فراوان از جای خود برخاستم، که بگویم آری، ای شب خجسته و مبارک، شب کسی که از درد فراق تو رهایی یافت.
سرو قدّش به خرام آمد و با صد شفقت
بر سر کهنه لحافی که مرا بود نشست
هوش مصنوعی: سرو با قامت بلندش به آرامی قدم برداشت و با محبت فراوان بر روی لحاف کهنه‌ای که متعلق به من بود، نشسته است.
کرد تا وقتِ صباحم به صبوحی مشغول
ز اختلاطِ می و معشوق شدم بی‌خود و مست
هوش مصنوعی: تا صبح مشغول نوشیدن شراب و همصحبتی با معشوقه‌ام بودم و در این حال، کاملاً مست و بی‌خود شدم.

حاشیه ها

1392/04/11 16:07
امین کیخا

به به زهی زه زه

1392/04/11 16:07
امین کیخا

امیختن با mix همریشه است

1392/04/11 17:07
شکوه

بیجاده نوعی سنگ سرخ است مانند یاقوت ولی کم ارزش ! اما کهرباست به آن معنی که کاه را میرباید و پر مرغ را جذب میکند وقتی میگویند بیجاده طبع یعنی کسی که با مردم حیله میکند

1394/04/18 12:07
مهناز

شعری بسیار زیبا که این شعر حافظ علیه الرحمه را تداعی میکند.
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست...
برای مثال: "گفت ای عاشق شوریده من خوابت هست" با "گفت افسوس که بر دیده ره خوابت هست"

1394/04/18 16:07
مهناز

به نظر میرسد وزن این مصرع به این شکل صحیحتر باشد :ای مبارک شب آنکس"که" ز هجر تو برست.