اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فع مفتعلن مفتعلن فع
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاطر اوغلان گوروم آللاه سنه وئرسین برکت
قوی اونون یاخشی النسین ،خمیرین اللنسین
پسر شاطر ببینم خدا به تو برکت بدهد. بگذار خوب شود؛ خمیرت ورز داده شود.
او منیم شعریمه چوخ ماییل اولان وردسته
دئنه: شاعیر چوره یی قوی قوروسون گوللنسین
به آن وردستت که میلی بسیار به شعرم دارد بگو نان شاعر را بگذار خشک شود تا گل کند.
ساری یازلیقدان اولان گوللی قیزارمیش سنگک
گره ک آغزوندا اریک تک ازیلیب هللنسین
سنگکی که چون گل زرد بهاری سرخ شده است باید در دهان مانند گلابی آب شود و حل شود.
باغچامیز فاسد اولوب ، هر نه اکرسن اولماز
یئری داشلیقدی گره ک توپراقی غربیللنسین
باغچهمان فاسد شده است. هرچه بکاری چیزی نمیروید. زمینش سنگلاخیست. باید خاک را بیل زد.
مدعاسی چوخ اولان طبل تهی پربادوخ
نیله یک زورناچی نین بورنو گره ک یئلله نسین
ما طبلی تهی و پربادیم که مدعی بسیار دارد. باید نوازندهٔ سرنا بدمد.
بو گیجللنمه دن آی چرخ فلک سنده یورول
بو حیاسیز گونه گوزلر نه قده ر زیللنسین
از این گیجی تو خسته شدم ای چرخ فلک! چشمها چقدر به این روز بیحیا زنگ بزنند؟
سعدی نین باغ گلستانی گره ک حشره قده ر
آلماسی سلله لنیب خرماسی زنبیللنسین
باغ گلستان سعدی باید تا روز رستاخیز سیبش در سبد و خرمایش در زنبیل شود.
لعنت اول باد خزانه کی نظامی باغینین
بیر یاوا گلبسرین قویمادی کاکللنسین
لعنت به آن باد خزان که نگذاشت یک گلبهسر سادهٔ باغ نظامی کاکل داشته باشد.
آرزو جلگه لرینده بیز اکن مزرعه لر
دئییه سن ساقه لنیب قوی هله سنبللنسین
در جلگههای آرزو ما کشتزارهایی هستیم که گویی ساقه دارد و ریشه میدواند.
قصه چوخ قافیه یوخ آختاریرام تاپمیورام
یئریدیر شهریارین طبعی ده تنبللنسین
قصه بسیار است قافیه نیست. میجویم و نمییابم. جایش است طبع شهریار هم تنبلی کند.
حاشیه ها
این شعر را استاد زمانی سروده اند که تازه از تهران به تبریز آمده بودند و صبح برای خرید نان از خانه خارج می شوند و زمانی که به نانوایی می رسند از شاطر می خواهند که در صورت امکان نان را به صورت سوخاری بپزند و شاطر هم از استاد می خواهد که در وصف او شعری بگوید و استاد قبول می کند و فردای این روز شعر به شاطر می دهند
اشاره شهریار در ابیات پایانی به خفقانی است که مانع رشد و گسترش زبان ترکی می شد.
قصه چوخ قافیه یوخ میشه به عنوان یک ضرب المثل بکار برد
باغچاموز فاسد اولوپ گرک بیللن سین ,,
اشاره و کنایه از فساد حکومت است که باید اصلاح ساختاری شود و بیل بخورد و سنگهای ناجور آن برداشته شود , یعنی مدیران فاسد در هر طبقه و مقام عوض شوند تا استبداد و شرک و هواپرستی حاکم جای خویش را به حاکم عدالت ورز و آزادیخواه داده شود . همین