گنجور

ایمان ایله گئتدی

یغدی خیر و برکت سفره سین ، احسانیله گئتدی
امن - امانلیق دا یوکون باغلادی ، ایمانیله گئتدی
بیک - خان اولمازسا دئیه ردیک اولاجاق کندیمیز آباد
او خاراب کند ده ولاکن ، ائله بیک خانیله گئتدی
( سیلو ) دایر اولالی ، هرنه دگیرمان ییغیشلدی
آمما خالص - تمیز اونلاردا ، دگیرمانیله گئتدی
مستبد سلطانی سالدوق ، کی اولا خلقیمیز آزاد
سونرا باخدیق کی آزادلیق دا او سلطانیله گئتدی
بیر ( بلی قربان ) اولوب ایندی بیزه مین بلی قربان
آمما ( خلعت وئرن ) اول بیر بلی قربانیله گئتدی
دوز مسلمانه دئییردیک ، قولاغی توکلودی بدبخت
ایندی باخ ، گؤر کی او دوزلوک ده ، مسلمانیله گئتدی
وئرمه ( صابر) دئدی ، او دولما - فسنجانی آخوندا
آغزیمیزدان داد ، اول دولما - فسنجانیله گئتدی
دئدی انسانیمیز آزدیر ، هامی انسان گرک اولسون
آمما انسانلیقیمیزدا ، او آز انسانیله گئتدی
بو قدر ( دفتر ) و ( اسناد) له ، بیر حقه چاتان یوخ
حق وئرنلر ( پیتیگی ) میزا قلمدان یله گئتدی
بیزه بیر دین قالا بیلمیشدی میراث ، بیرده بو ایران
دین گئده نده دئدی : تک گئتمه رم، ایرانیله گئتدی
ایسته دیک قانلا یوواق اؤلکه میزین لکه سین ، آمما
اؤلکه میز خالص اؤزی لکه اولوب قانیله گئتدی
یورقانی اوغری قاپاندا ، دئدی ملانصرالدین
نیله سین چیلپاغیدی ، اوغرو دا یورقانیله گئتدی
هاوا انسانی بوغور باش - باشا گاز کربنیک اولموش
یئل ده اسمیر ، ائله بیل ، یئل ده سلیمانیله گئتدی
سو ، کرج دن کلور ایله گلیر بو پاسلی دمیردن
گؤره سن شاه سوی تک چشمه نه عنوانیله گئتدی؟
ترکی اولموش قدغن ، دیوانیمیزدان دا خبر یوخ
شهریارین دیلی ده وای دئیه ، دیوانیله گئتدی

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مستبد سلطانی سالدوق ، کی اولا خلقیمیز آزاد
سونرا باخدیق کی آزادلیق دا او سلطانیله گئتدی
سلطان دیکتاتور را برانداختیم تا مردممان آزاد شوند سپس دیدیم که آزادی با آن سلطان رفت!
وئرمه ( صابر) دئدی ، او دولما - فسنجانی آخوندا
آغزیمیزدان داد ، اول دولما - فسنجانیله گئتدی
«صابر» گفت: «آن دلمه‌فسنجان را به آخوند نده». داد از دهانمان! او با دلمه‌فسنجان رفت.
دئدی انسانیمیز آزدیر ، هامی انسان گرک اولسون
آمما انسانلیقیمیزدا ، او آز انسانیله گئتدی
گفت کم انسان داریم، باید همه انسان باشند؛ ولی در انسانیت ما او با انسان کم رفت.
بیزه بیر دین قالا بیلمیشدی میراث ، بیرده بو ایران
دین گئده نده دئدی : تک گئتمه رم، ایرانیله گئتدی
برای ما می‌توانست یکی دین به میراث بماند و یکی این ایران. دین هنگام رفتن گفت: «تنها نمی‌روم». با ایران رفت.
ایسته دیک قانلا یوواق اؤلکه میزین لکه سین ، آمما
اؤلکه میز خالص اؤزی لکه اولوب قانیله گئتدی
خواستیم با خون لکهٔ کشورمان را بشوییم ولی روی خالص کشورمان لکه شد و با خون رفت.
یورقانی اوغری قاپاندا ، دئدی ملانصرالدین
نیله سین چیلپاغیدی ، اوغرو دا یورقانیله گئتدی
هنگامی که دزد پتو را می‌ربود ملانصرالدین گفت: «به‌هرحال برهنه‌ام». دزد هم با پتو رفت.
هاوا انسانی بوغور باش - باشا گاز کربنیک اولموش
یئل ده اسمیر ، ائله بیل ، یئل ده سلیمانیله گئتدی
هوا انسان را خفه می‌کند. سراسر گاز کربنیک شده است. باد هم نمی‌وزد پس بدان باد هم با سلیمان رفت.
ترکی اولموش قدغن ، دیوانیمیزدان دا خبر یوخ
شهریارین دیلی ده وای دئیه ، دیوانیله گئتدی
ترکی قدغن شده و از دیوانمان هم خبری نیست. زبان شهریار هم وای‌گویان با دیوان رفت.

حاشیه ها

1391/07/25 09:09
سینا ایرانی

سیلو دایر اولالی هر نه دگیرمان یغیشیلدی

1392/12/10 14:03
علی

دینجلمدی قالان لاریمیز اضطرابیدن
پولدار اپاردی بهره بیزیم انقلابیدن

1392/12/10 21:03
بابک

درجواب اقای محمد باید بگویم استاد این شعر درزمان طاغوت سروده وبه وضع موجود بعد از انقلاب ربطی ندارد

1393/02/28 14:04
علی

علی جان این بعد از انقلاب نوشته شده است

1394/06/02 14:09
محمدرضا

جناب بابک خان
اگه شعر مال بعد از انقلاب نبود نمیگفت
وئرمه صابر دئدیر او دولما فسنجانی آخوندا...
گرفتی؟!!!

1394/06/02 16:09
بابک

محمد رضا گرامی،
البته این بنده آن بابک که پیشتر نوشتند نباشم، چراکه مخلص با زبان آزری غیر از یکی دو کلمه آشنایی ندارم.
از نوشته شما هم فسنجان و آخوند را گمان برم که همان باشند که در فارسی است، ولی دولما هم همان دلمه است؟
با سپاس

1394/06/03 07:09
بیسواد

محمد رضا جان،
چون خواندن نثر متکلف بابک و فهم آن سخت است ساده آنرا برایت می نویسم:
" البته این بنده ( و نه آن بنده) آن که پیشتر نوشتند نیست ( نباشم ) چرا که آشنایی (مخلص) من با زبان آذری ( و نه آزری ) بیش از یکی دو کلمه نیست،
از نوشته شما فسنجان و آخوند (را) به گمانم همان است که در فارسی است دلما آیا همان دلمه است؟؟ جل الخالق

1394/06/04 17:09
بابک

بیسواد جان،
با سپاس از لطف و کرامتت،
آری آذری را صحیح فرمودی که بنده اشتباه نوشتم.
اما این بنده و آن بنده را سرتاپا اشتباه گرفتی.
دلما را هم گفتم شاید دِل ما باشد که یکی از دوستان آذری لطف فرمود و گفت همان دلمه باشد.
و صدالبته که جل الخالق

1394/06/07 09:09
شبرو

این شعر مربوط به دوران قبل از انقلاب سال 57 است. غالباً در اشعار ترکی شهریار وقتی صحبت از وقایع انقلاب است مراد انقلاب مشروطه است. اگر ابیات شعر شما را به شک می اندازد، بیت آخر گواه خوبی است. شهریار بارها به ممنوعیت چاپ اشعار ترکی اش قبل از انقلاب اشاره داشته است.

1395/02/16 13:05
امیر

دلما
یک نوع غذا است
که در فارسی دولمه میگن دیگه
که از برگ مو درست میشه

1396/10/30 04:12
علی

در کتاب گزیده ای از آثار استاد شهریار به زبان آذری که بعد از انقلاب چاپ و منتشر شده است، بنابه اصرار احتیاط آمیز ناشر و در توضیح و معرفی سروده تاکید شده است که این شعر در زمان طاغوت نوشته شده است. باری از هر بند و کلمه این قطعه نغز هویداست که شعر در اواخر عمر استاد و بعد از وقوع انقلای اسلامی سروده شده است و امکان ندارد که در زمان پهلوی و در انتقاد از سلاطین قاجاریه گفته شده باشد. احداث سیلو و لوله کشی آب آبیاری ضدعفونی شده با کلر و لوله های زنگ زده و نتایج حاصل از اصلاحات ارضی همه و همه دلالت بر معاصر بودن این قطعه انتقادآمیز است.

1396/10/30 04:12
علی

لطفا در متن بالا انقلای را به انقلاب تصحیح کنید.

1397/10/16 19:01
علی خان

اساتید محترم این شعر مال زمان طاغوت است خودتان را خسته نکنید و من درآوردی سفسطه نفرمایید دزدیده شدن دیوان ترکی استاد توسط ساواک در آخرین بیت گواه این مدعاست منظور از سلطان شاه قاجار است و گلایه از انقلاب مشروطیت که منجر سلطنت مستبدی بدتر بنام رضا شاه شد استاد در اواخر عمر آنقدر محتاج دوا شده بود که دعا و مدح ملاها میگفت

1397/10/18 12:01
ذوالقدر

در مورد این شعر استاد شهریار ذکر نکاتی خالی از فایده نیست .
مرحوم شهریار این شعر را قبل از انقلاب سروده و در واقع ناظر بر وضعیت اجتماعی سیاسی بعد از اصلاحات ارضی است .
ثانیا قرائن و دلایل زیادی وجود دارد که مخاطب این شعر دوران سیاه استبداد پهلوی است . در آثار مرحوم استاد شهریار، اشعاری در تمجید از انقلاب ، رهبری و رزمندگان اسلام وجود دارد که دلیل مدعای اینجانب است .
از جمله این شعر فارسی :
دمید فجر که خورشید باز می‌گردد
امید در دل نومید باز می‌گردد
درفش فتح و ظفر با سپاهیان خداست
جهان به جبهه توحید باز می‌گردد
نگین ملک سلیمان ستانده‌ایم از دیو
دوباره جام به جمشید باز می‌گردد
نگین گمشده اینک حکومت اسلام
که با مراجع تقلید باز می‌گردد
بلی امام خمینی، کنون توانی گفت
که از تزاحم و تبعید باز می‌گردد
افق شفق شد و پس فجر زد چه می‌بینم؟
به چشم کور مگر دید باز می‌گردد
در استقامت راه خدا مکن تردید
که بیخ کفر به تردید باز می‌گردد
چو بید می‌شود آشفته دین ولی خورشید
به زیر سایه این بید باز می‌گردد
دگر حکومت شیطان نمی‌شود تأیید
به جای خود همه تأیید باز می‌گردد
فساد رو به صلاح است و صبح کاذب هم
سیاه می‌رود اسپید باز می‌گردد
سر سیاه زمستان تو شهریار ببین
بهار می‌‌رسد و عید باز می‌گردد
نوآوری نه به فرمان هر هنرمندی است
به پا که شعر به تعقید باز می‌گردد

1397/10/19 00:01
مهران

وقتی شهریار سه شبانه روز در خانه اش حبس می شود و نمی گذارند دارو به دستش برسد مجبور میشود در مدح آخوندها شعر بگوید واین چیزی از ارزشهای استاد کم نمی کند

1398/01/14 10:04
هاشم

قابل توجه عزیزانی که در خصوص تاریخ سرودن شعر بحث میکنند . شعر یک شاعر می تواند فراتر از زمان و مکان خاصی باشد . مثلا می توان ابیاتی از حافظ یافت که دقیقا بیان کننده وضع فعلی جامعه ما باشد و در اتنقاد از وضع موجود بکار آید چنانکه بسیاری از ابیات این شعر شهریار میتواند در انتقاد از وضع موجود استفاده شود . ولی قطعا این شعر قبل از انقلاب 57 بعد از انجام اصلاحات ارضی سروده شده است. برای اطلاع بیشتر میتوانید به کتاب کلیات اشعار ترکی شهریار مراجعه نمایید . در آخر کتاب شرح مختصری از چگونگی پیدایش اشعار چاپ شده در این کتاب قید شده است.

1398/03/19 17:06
هادی

بنده کوچکتر از آنم که میان اساتید اظهار نظر کنم ولی نکته یی به ذهنم رسید و بیان میکنم....تاریخ سروده شدن شعر برای کدام دوره حکومتی است از نظر بنده اهمیت چندانی ندارد بلکه مهم آن است که اشعار اساتید بزرگی چون استاد شهریار فارغ از مکان زمان است و میتوان با توجه به موضوع اشعار تعمیم داد در ادوار دیگر....این اصل ماندگاری اشعار اساتید بزرگ است

1398/10/15 22:01
رضا

آقای بابک خان که دلمه را فارسی می دانید اصلا به فارسی دلمه یعنی چی؟ از کجا گرفته شده؟دولمه صحیح نیست درستش همون دولما هست از کلمه ٔ ترکی دُلمَق به معنی پر شدن ، و یا از دولدرمق ، به معنی پرکردن دولما هم یعنی پر شده

1399/01/14 18:04
علی

دئدی انسانیمز آزدی هامی انسان گرک اولسون ....اشاره به سخنرانی دوازده بهمن 57در بهشت زهرا دارد (ما شما را به مقام انسانیت می رسانیم... )

1399/04/27 08:06
مهدب

مفاهیم ظلم و بی عدالتی ربطی به بعد و قبل انقلاب ندارد که
حال دل مردم از اوضاع جامعه در روح این شعر بیان شده