بلالی باش
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بلالی باش به خوانش رسا امید
حاشیه ها
با سلام واحترام وسال نورا برای آن مدریت محترم تبریک
وسالی خوب پر بار باشد انشاا...
بنده خجالت میکشم بنویسم از طرف این خادم تقدیر نامه
بخاطر این همه تلاش وانتخاب این شعر زیبا ، چون برایم ارزش زیادی دارد. امیدوارم موفق باشی و به روح پاک استاد صلوات
بسمه تعالی
این شع از زبان استاد نسبت به همسرش نوشته شده است من فقط به دو بیت 14 و 16 اشاره می کنم
دربیت 14 از ضرب المثل به صورت فوق العاده استفاده کرده در مسیر زندگی ناهمواریهایی وجود دارد که نبتید تقصیر را به گردن شریک بیندازیم می گوید شریک زندگی باید بداند ناهمواری از آن روزگار است نه از طرفین ودر بیت 16 می گوید در دیدگاه بزرگان (صاحبان حکومت) ما هیچ گونه حق زندگی نداریم حق ما زندان و اگر یک روشنایی بیابیم فقط می توانیم از آن نگاه کنیم وهیچ حقی در زندگی نداریم
دوست عزیز فکر کنم منظور از بیت 16 این دنیاست
و استاد زندگی این دنیا رو به زندانی تشبیه کرده که نهایت حق ما در این زندان داشتن یک پنجره کوچیک برای تماشاست
درمتنی که به معرفی استاد شهریار می پردازد درکنارشاعرپارسی گوی شاعرترکی گوی راهم اضافه کنیدچون استاد بیشتربه خاطر اشعارترکی اش شناخته میشود
در بیت نهم کلمه قیزی باید به قیزیم به معنی دخترم تغییر یابد.
سلام -البته منظور استاد از زندان همان فرموده پیامبر است که الدنیا سجن المومن - دنیا زندان مومن است و ما اگر فرصت کنیم و دریچه ای بیابیم سهم ما فقط تماشاست
در جواب آقا یا خانم اردبیلی: در بیت نهم قیژی دریته، یا باید مینوشت بی بی قیزیم یا هم بی بیم قیزی دیگه
شعر عالی بود
بیت نهم درسته
بیت ششم مصراع دوم اصلا معنی نمیده که، باید اینطوری میشد:
قوربانام او آلا گوزه، حیرانام او قلم گاشا
در فایل صوتی ای که بنده با صدای خود استاد این شعر رو شنیدم
در بیت هشتم که اشاره به شعر حضرت حافظ هم داره ( با دوستان مروت با دشمنان مدارا) انتهای مصرع دوم رو استاد "یاخشینی تاپسا دولاشا" قرائت میکنن
زمان دونوب شهریاریم،اوتوز یاشینداکی الان قدیر اللی یاشا؛بلکه او تز اوله دنیا مالی گالا آنا
در بیت اول یار گونومی گؤی اسگییه توتدو کی دور منی بوشا
ایراد املایی دارد در اصل باید
یار گونومی گؤگ اسگییه دوتدو کی دور منی بوشا
گوی یعنی آسمان گوگ یعنی پارچه به رنگ آبی
سلام در بیت اول مصرع دوم که نوشته جوتچی گوروبسیز اوکوزه اوکوز گویا
در اصل معنی غلطی پیدا میکنه البته تا اونجایی که من یادم هست ودر یکی از کلیپ هایی که با صدای خود استاد از همین شعر بود شنیدم که گفته شد جوتچی گوروبسیز چوبوقا اوکوز گویوب بیزو گوشا که چوبوق به همان چوبهایی گفته میشه که گاو نر به آن بسته میشه جهت شخم زدن
پس این نوشته میتونه غلط و بی معنی باشه
سلام
این شعر با توضیحات لازم
با صدای استاد شهریار در اینترنت موجود است
در صورت امکان آن هم به این مجموعه اضافه شود .
با تشکر
ایتن شعر با صدای استاد شهریار موجوداست .
ایکاش درمورد شاعران معاصر که شعرشان با صدای خودشان در دسترس است چنین امکانی نیز اضافه شود
بیت 6ام حیرانام درست است، بیت8 آزیپ چاشا
سلام خیلی دوست داشتم تا گفته های دوستان رو تکمیل کنم، بیت 16 منظور از تماشای این دنیا، از یک روزنه، همان چشم انسان هستش، زندان روح آدمی، تن و جسم آدمیست، تن و جسم نابود میشود و روح باقی خواهد ماند، وارد بحث روح که خیلی مفصل هست نمیشم، یکی از حواس جسمی انسان، حس بیناییست که با چشمانش تماشا میکند، پس منظور از تماشا همون دیدن دنیا از روزنه چشم آدمیست. ممنون
من بعضی از بیتهای شعر رو جور دیگری حفظم مثلا،من بیر اوتوز یاشیندا قیز سنون گچیب الی یاشون/سویله گوروم نه نیسبتی اوتوز یاشین الی یاشا!
بیت ششم مصرع دوم صحیحش اینگونه است
قوربانام او آلاگوزه ،حیرانام او قلم قاشا
سپاس
دوستان سلام
این شعر واقعا فوق العاده اس
در بیت اول یار گونومو گوی اسگیه.... استاد با سه بار استفاده ازحرف گ واج آرایی زیبایی خلق کردن و رنج مواجه شدن با شماتت همسر رو بصورت عالی نشون دادن. در بیت سوم هم کلمه یاشا در دومعنی بکار رفته به معنای درود بر تو و همچنین فعل امر زندگی کن که بنظر من در شعر ترکی کم نظیره. دربیت پنجم هم یوخسا جهازیمده گرک... که اشاره بسیار ظریفیه به عادتهای بد ایشان که فوق العاده اس. ارادتمند
۱- یار (همسرم) روزگارم را سیاه کرده و می گوید:« بلند شو و طلاقم بده! هیچ دیده ای که از آمیزش دو گاو نر، گوساله ای زاده شود؟!
2- سن تو از پنجاه سال گذشته و من دختری سی ساله ام! بگو ببینم که پنجاه سال و سی سال چه تناسبی با هم دارند؟
3-تو اگر سرت را روی خاک بگذاری و بمیری، من چه خاکی بر سرم بریزم؟! شاید من عمر بیشتری کردم! آن وقت چه کنم؟! من (شهریار) هم به او گفتم که حق با توست!
4- (همسرم ادامه داد چنین سر پر بلایی چرا دیگر باید جارو هم به دمش ببندد( و بدبختی هایش را افزونتر کند)؟ کسی که کلاهی بر سرش می گذارد، باید به آن کلاه بیارزد!
5- تو قبل از بله برون ( درباره اعتیادت) چیزی به من نگفته بودی! و گرنه در میان جهیزیه ام، بافور و منقل هم می آوردم!
6- من (شهریار) در پاسخش گفتم: سرنوشت اینگونه شده و کاری است که شده و همه چیز تمام شده! من به فدای آن چشمان زیبا و ابروهای کمانی تو!!
7- من که در خود گناهی نمی بینم! چاره چیست؟ قاعده آدم بد این است که اگر آدم خوبی پیدا کرد خود را به او بچسباند و اذیتش کند!
8- قاعده این است که باید با دوست مروت کرد و با دشمن مدارا نمود. پس حیف نیست که بشر از راه خود منحرف شده و طغیان کند؟
9- من پسر دایی تو هستم و تو هم دختر عمه منی. ( پس باید با هم هماهنگ تر باشیم) مثل اینکه اگر به خورشید خیره شوی، چشمانت به ناچار باید عکس العمل مناسب نشان دهد.
10- اکنون ما سه فرزند زیبا داریم و پدر و مادر به خاطر فرزندانشان هم که شده باید با هم آشتی کنند و دعوا را فیصله دهند.
11- هر زنی مثل روح وجان به شوهرش گره خورده است. هیچ برادری نمی تواند همسرش را به برادرش هدیه دهد!
12- این دنیا همانند یک جاده است و ما مسافر آخرتیم. دو همسفر باید در یک کجاوه همدیگر را تحمل کنند و در طول مسیر با هم سازگار باشند.
13- کسانی که در آخرت، عاقبت خوبی خواهند داشت، در این دنیا نمی شود هیچ غم و اندوهی را تحمل نکنند. قضیه همانند سیلی است که می آید و می رود، ولی در مسیرش فراز و نشیب های فراوانی را طی می کند.
14- ضرب المثلی داریم که می گوید: اگر زمین کشاورزی سفت باشد، گاو نر از گاو نر دیگر آزرده شده و تلاش می کند که طنابش را پاره کرده و با آن گاو همراهش درگیر شود!
15- ما هم همانند این دو گاو، روزگارمان بد است و خودمان عیبی نداریم. بلکه ما موظفیم که با همسایگان خود سازگاری پیشه کنیم.
16- ما در این زمانه حتی حق حیات هم نداریم. تنها حقی که در این زندان به ما داده اند این است از روزنه زندان، دنیا را تماشا کنیم!
17- ولی خدا را خوش نمی آید که همسرم مرا اینگونه شماتت کند و زخم زبان بزند که چرا من از تو سنم اینقدر کمتر است! او با رفتنش و مرگ زود هنگامش، شیشه
عمر مرا هم به سنگ بست.