گنجور

غزل شمارهٔ ۹۹ - باده وحدت

سر برآرید حریفان که سبویی بزنیم
خواب را رخت بپیچیم و به سویی بزنیم
باز در خم فلک باده وحدت صافی است
سر برآرید حریفان که سبویی بزنیم
ماهتابست و سکوت و ابدیت یا نیز
سر سپاریم به مرغ حق و هویی بزنیم
خرقه از پیر فلک دارم و کشکول از ماه
تا به دریوزه شبی پرسه به کویی بزنیم
چند بر سینه زدن سنگ محبت باری
سر به سکوی در آینه‌رویی بزنیم
آری این نعره مستانه که امشب ما راست
به سر کوی بت عربده‌جویی بزنیم
خیمه زد ابر بهاران به سر سبزه که باز
خیمه چون سرو روان بر لب جویی بزنیم
رسم‌های کهن ابنای زمان نو کردند
ما هم این خرقه بشوییم و اتویی بزنیم
گو همه کوزهٔ تهمت به سرِ ما شکنند
ما نه آنیم که سنگی به کدویی بزنیم
بیش و کم سنجش ما را نسزد ورنه که ما
آن ترازوی دقیقیم که مویی بزنیم
شهریارا سر آزاده نه سربار تن است
چه ضرورت که دم از سر مگویی بزنیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر برآرید حریفان که سبویی بزنیم
خواب را رخت بپیچیم و به سویی بزنیم
هوش مصنوعی: بیایید دوستان دور هم جمع شویم و نوشیدنی بنوشیم، خواب را از خود دور کنیم و به سمت شادی و نشاط برویم.
باز در خم فلک باده وحدت صافی است
سر برآرید حریفان که سبویی بزنیم
هوش مصنوعی: دوباره در چرخ فلک، شراب خالص وحدت وجود دارد؛ دوستان، سرهایتان را بالا ببرید که بیایید یک نوشیدنی بزنیم.
ماهتابست و سکوت و ابدیت یا نیز
سر سپاریم به مرغ حق و هویی بزنیم
هوش مصنوعی: ماه در آسمان است و همه جا سکوت و آرامش حاکم است. ما به پرنده‌ای که نمایانگر حقیقت است تسلیم می‌شویم و با صدای بلندی اوج می‌زنیم.
خرقه از پیر فلک دارم و کشکول از ماه
تا به دریوزه شبی پرسه به کویی بزنیم
هوش مصنوعی: من لباس روحانی از پیر آسمانی دارم و کاسه‌ای برای جمع‌آوری نعمت‌ها از ماه، تا در شب‌ها بی‌هدف در کوچه‌ها بگردیم.
چند بر سینه زدن سنگ محبت باری
سر به سکوی در آینه‌رویی بزنیم
هوش مصنوعی: چند بار بر سینه زدن از عشق و محبت، بهتر است به جای آن به سکوی عشق برویم و با زیبایی‌امان روبرو شویم.
آری این نعره مستانه که امشب ما راست
به سر کوی بت عربده‌جویی بزنیم
هوش مصنوعی: امشب با شوق و حسی پر از نشاط، به سمت محله محبوبمان می‌رویم و با سر و صدای دلنشینی جمع می‌شویم تا خوشحالی و شادی را جشن بگیریم.
خیمه زد ابر بهاران به سر سبزه که باز
خیمه چون سرو روان بر لب جویی بزنیم
هوش مصنوعی: ابرهای بهاری بر روی سبزه‌ها سایه افکنده‌اند و به نظر می‌رسد که مثل سروهایی بلند و سرزنده، در کنار جوی آب، مقداری جلوه‌گری کنند.
رسم‌های کهن ابنای زمان نو کردند
ما هم این خرقه بشوییم و اتویی بزنیم
هوش مصنوعی: زمانه تغییر کرده و مردم به رفتارها و عادات جدیدی روی آورده‌اند. ما نیز باید از قدیمی‌ها جدا شویم، لباس‌هایمان را تمیز کنیم و ظاهر خود را به روز کنیم.
گو همه کوزهٔ تهمت به سرِ ما شکنند
ما نه آنیم که سنگی به کدویی بزنیم
هوش مصنوعی: اگر همه دنیا هم به ما اتهام بزنند و ما را بشکنند، ما آنقدر ضعیف نیستیم که بخواهیم به دیگران آسیب برسانیم.
بیش و کم سنجش ما را نسزد ورنه که ما
آن ترازوی دقیقیم که مویی بزنیم
هوش مصنوعی: ما برای سنجش و مقایسه با دیگران مناسب نیستیم، زیرا ما خودمان می‌توانیم به قدری دقیق باشیم که حتی یک موی بسیار نازک را هم بسنجیم.
شهریارا سر آزاده نه سربار تن است
چه ضرورت که دم از سر مگویی بزنیم
هوش مصنوعی: شهریار در این بیت می‌گوید که انسان آزاد و مستقل، نیازی به قید و بندهای جسمانی ندارد. بنابراین، چرا باید درباره سر و موضوعات سطحی صحبت کنیم؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۹ - باده وحدت به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1400/02/25 23:04
پرستو

بیت دوم‌ «صافی » درست است