گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۰ - خون سیاووش

هر سحر یاد کز آن زلف و بناگوش کنیم
روز خود با شب غم دست در آغوش کنیم
دوش، شب در خمِ گیسوش به پایان آمد
امشب از زلف سخن تا به سر دوش کنیم
دل بیمار نتابد تب آن نرگس مست
مگر از شربت لعلش شکری نوش کنیم
بلبلانیم که گر لب بگشائیم ای گل
همه آفاق در اوصاف تو مدهوش کنیم
شب هجران چو شود صبح و برآید خورشید
داستان غم دوشینه فراموش کنیم
هوش اگر آفت عشق تو شود زان لب لعل
عشوه ای صاعقه خرمن آن هوش کنیم
اهل دل را نبود تفرقه ای جان بازآ
قصه معرفت این است اگر گوش کنیم
اشک روشنگر چشم است ولیکن نه چنان
که چراغ دل افروخته خاموش کنیم
خون دل ریخته ترک نگهی کو رستم
تا ز توران طلب خون سیاووش کنیم
از در توبه خطاپیشه دلا عذر گناه
عرضه با شاه گنه‌بخش خطاپوش کنیم
شهریارا غزل نغز تو قولیست قدیم
سخنی تازه گرت هست بگو گوش کنیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر سحر یاد کز آن زلف و بناگوش کنیم
روز خود با شب غم دست در آغوش کنیم
هوش مصنوعی: هر صبح به یاد زلف و گوشه چشمان تو، روز خود را با شب غم برگزار کرده و در آغوش غم می‌گذرانیم.
دوش، شب در خمِ گیسوش به پایان آمد
امشب از زلف سخن تا به سر دوش کنیم
هوش مصنوعی: شب گذشته، در خم و پیچ موهای او، وقت به پایان رسید و امشب می‌خواهیم درباره زلف و زیبایی‌اش صحبت کنیم.
دل بیمار نتابد تب آن نرگس مست
مگر از شربت لعلش شکری نوش کنیم
هوش مصنوعی: دل بیمار نمی‌تواند از عشق و زیبایی نرگس مست بهره‌مند شود، مگر اینکه از شربت شیرین و لذیذی که به رنگ لعل است، استفاده کنیم.
بلبلانیم که گر لب بگشائیم ای گل
همه آفاق در اوصاف تو مدهوش کنیم
هوش مصنوعی: ما بلبل‌هایی هستیم که اگر زبان بگشاییم، ای گل، تمام عالم را از زیبایی‌های تو سرشار و مسحور می‌کنیم.
شب هجران چو شود صبح و برآید خورشید
داستان غم دوشینه فراموش کنیم
هوش مصنوعی: وقتی شب جدایی تمام می‌شود و صبح فرا می‌رسد و خورشید طلوع می‌کند، باید داستان غم و اندوه شب گذشته را فراموش کنیم.
هوش اگر آفت عشق تو شود زان لب لعل
عشوه ای صاعقه خرمن آن هوش کنیم
هوش مصنوعی: اگر عشق تو باعث سردرگمی و بی‌هوشی من شود، آن‌گاه با لب‌های سرخ و نازک‌ات، طوری مرا به وجد می‌آوری که تمام اندیشه‌های بی‌هوده‌ام را می‌سوزانی.
اهل دل را نبود تفرقه ای جان بازآ
قصه معرفت این است اگر گوش کنیم
هوش مصنوعی: افراد صاحب دل و معرفت هیچ جدایی و تفرقه‌ای ندارند. بیایید دوباره به قصهٔ شناخت و آگاهی بپردازیم، اگر به دقت گوش کنیم.
اشک روشنگر چشم است ولیکن نه چنان
که چراغ دل افروخته خاموش کنیم
هوش مصنوعی: اشک می‌تواند در روشنی و شفافی چشمان تاثیرگذار باشد، اما نه به گونه‌ای که نور دل را که شعله‌ور است، خاموش کند.
خون دل ریخته ترک نگهی کو رستم
تا ز توران طلب خون سیاووش کنیم
هوش مصنوعی: دل شکستگی و اندوه عمیق ما برای آن است که چشم انتظار نگاهی از رستم هستیم تا بتوانیم از سرزمین توران برای سیاووش انتقام بگیریم.
از در توبه خطاپیشه دلا عذر گناه
عرضه با شاه گنه‌بخش خطاپوش کنیم
هوش مصنوعی: ای دل، از در توبه به سوی خدا برو و اشتباهاتت را با عذر و توبه به پیشوای بخشنده و عیوب‌پوش عرضه کن.
شهریارا غزل نغز تو قولیست قدیم
سخنی تازه گرت هست بگو گوش کنیم
هوش مصنوعی: شاعر به محبوبش می‌گوید که سخن زیبا و دلنشینی که در گذشته گفته شده، همچنان در یادهاست. اگر حرف جدید و جالبی داری، به ما بگو تا بشنویم و لذت ببریم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۰ - خون سیاووش به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1392/03/12 16:06
محسن جعفری

بیت سوم مصراع دوم
به نظر میرسد دوشینه صحیح میباشد

1392/07/17 10:10
سیاوش

زیبا بود بسیار زیبا بود

1393/04/05 14:07
محمدجواد

بنده هم فکر میکنم "دوشینه" صحیح باشد.
علاوه بر این فکر میکنم در مصرع اول بیت پنجم، "را" اضافی باشد.

1397/04/25 18:06
محمد

در بیت سوم به نظر میرسد که دوشینه درست باشد

1397/04/28 01:06
سید احمد مجاب

(اصل دل را نبود تفرقه، ای جان بازآ!)

1397/04/28 01:06
سید احمد مجاب

شهریارا غزل (نغز) تو قولیست قدیم

1399/02/08 23:05
روزبه

بیت پنجم "اهل" دل صحیح است.
دیوان شهریار چهار جلدی - چاپ 1342 - کتاب فروشی خیام

1399/02/08 23:05
روزبه

سه بیت زیر هم در چاپ اصلی هست که این‌جا جا افتاده:
2. دوش شب در خلوت گیسوش به پایان آمد / امشب از زلف سخن تا به سحر دوش کنیم
3. دل بیمار نتابد تب آن نرگس مست / مگر از شربت لعلش شکری نوش کنیم
10. از درِ توبه خطا پیشه دلا عذر گناه / عرضه با شاه گنه بخش خطاپوش کنیم
چاپ 1342 - کتاب‌فروشی خیام