گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۱ - غزل یا لغز

بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم
سخن از آن گل خندان به سخندان گویم
غزل آموز غزالانم و با نای شبان
غزل خود به غزالان غزلخوان گویم
شعر من شرح پریشانی زلفی است شگفت
که پریشان کندم گر نه پریشان گویم
معجزم بین که به توفان خزانی خونین
بلبلی مست گلم وین همه دستان گویم
آنچه فرزانه به آزادی و زنهار نگفت
من دیوانه به زنجیر و به زندان گویم
آنچه گوید به صلایی خفه سیمرغ از قاف
سیم واخوانم و با صوت و صدا، آن گویم
گرچه خاکسترم و مصلحتم خاموشی است
آتش افروزم و شرح شب هجران گویم
گله زلف تو با کوکبه شبنم اشک
کو بهاری که به گوش گل و ریحان گویم
با تب مُحرقه عمری همه هذیان گفتم
تا چه بی‌دغدغه هم با شب بحران گویم
آفرینش نه چنان دفتر و دیوان لُغز
که به آزادی از این دفتر و دیوان گویم
شهریارا تو عجب خضر رهی چون حافظ
که من تشنه هم از چشمه حیوان گویم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم
سخن از آن گل خندان به سخندان گویم
هوش مصنوعی: من بلبل عشق هستم و از گل معطر و خوشبو صحبت می‌کنم، تمام لذتی که از آن گل می‌برم را با دیگران در میان می‌گذارم.
غزل آموز غزالانم و با نای شبان
غزل خود به غزالان غزلخوان گویم
هوش مصنوعی: من به هنر غزل سرایی آموخته‌ام و با نای شبان، اشعارم را برای غزالان عاشق می‌خوانم.
شعر من شرح پریشانی زلفی است شگفت
که پریشان کندم گر نه پریشان گویم
هوش مصنوعی: شعر من بیانگر آشفته‌گی و پیچیدگی مویی است عجیب که اگر نگویید به چه شکل آشفته‌ام، خودم به وفور از آن صحبت می‌کنم.
معجزم بین که به توفان خزانی خونین
بلبلی مست گلم وین همه دستان گویم
هوش مصنوعی: به زودی در یک طوفان خزان، در حالی که به حالت مستی اشعار عاشقانه می‌سرایم و گل همیشه در حال شکفتن من هستم، معجزه‌ای را شاهد خواهی بود.
آنچه فرزانه به آزادی و زنهار نگفت
من دیوانه به زنجیر و به زندان گویم
هوش مصنوعی: آنچه حکیم و خردمند در مورد آزادی و احتیاط بیان نکرد، من که دیوانه‌ام، با زنجیر و در زندان بیان می‌کنم.
آنچه گوید به صلایی خفه سیمرغ از قاف
سیم واخوانم و با صوت و صدا، آن گویم
هوش مصنوعی: من هر چیزی را که سیمرغ در حال پُرواز به من بگوید، با صدای بلند و واضح بیان می‌کنم.
گرچه خاکسترم و مصلحتم خاموشی است
آتش افروزم و شرح شب هجران گویم
هوش مصنوعی: با اینکه به نظر می‌رسد که نابود شده‌ام و هیچ راهی برای ابراز خود ندارم، اما همچنان آتش درونم را شعله‌ور می‌کنم و احساس دلتنگی‌ام را بازگو می‌کنم.
گله زلف تو با کوکبه شبنم اشک
کو بهاری که به گوش گل و ریحان گویم
هوش مصنوعی: زلف‌های تو با زیبایی و لطافتی شبیه شبنم اشک در بهاری است که می‌خواهم آن را برای گل‌ها و ریحان‌ها بگویم.
با تب مُحرقه عمری همه هذیان گفتم
تا چه بی‌دغدغه هم با شب بحران گویم
هوش مصنوعی: من در طول عمرم با عشق و اشتیاقی سوزان، مدام در حال گفتگو و خیال بافی بودم، تا اینکه بی‌هیچ نگرانی و اضطرابی، با شب‌های دشواری به آرامی صحبت کنم.
آفرینش نه چنان دفتر و دیوان لُغز
که به آزادی از این دفتر و دیوان گویم
هوش مصنوعی: آفریدن چیزی نیست که به سادگی بتوان در موردش با آزادی و بی‌محتوا صحبت کرد.
شهریارا تو عجب خضر رهی چون حافظ
که من تشنه هم از چشمه حیوان گویم
هوش مصنوعی: شهریارا، تو مانند خضر (پیامبر) هستی که در راه زندگی راهنمایی می‌کنی، همانند حافظ. من حتی زمانی که تشنه‌ام، از چشمهی شیرین زندگی سخن می‌گویم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۱ - غزل یا لغز به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1395/07/10 23:10
ناشناس

درود
بیت سوم مصرع دوم، به جای "گر نه" بهتر نیست "ور نه" باشه؟؟؟

1400/06/03 13:09
Polestar

در پاسخ به ناشناس:

همینگر نه، صحیح است

یعنی اگر حرفهای پریشان هم نمی‌گویم، ولی دست کم حالم پریشان است