گنجور

غزل شمارهٔ ۹۸ - جرس کاروان

از زندگانی‌ام گله دارد جوانی‌ام
شرمندهٔ جوانی از این زندگانی‌ام
دور از کنار مادر و یاران مهربان
زال زمانه کُشت به نامهربانی‌ام
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانی‌ام
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانی‌ام
چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
وز دور مژدهٔ جرس کاروانی‌ام
یک شب کمند گیسوی ابریشمین بتاب
ای ماه اگر ز چاه به در می‌کشانی‌ام
گوش زمین به نالهٔ من نیست آشنا
من طایر شکسته‌پر آسمانی‌ام
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون می‌کنند با غم بی‌هم‌زبانی‌ام
ای لالهٔ بهار جوانی که شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانی‌ام
گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود
برخاستی که بر سر آتش نشانی‌ام
در خواب زنده‌ام که تو می‌خوانی‌ام به خویش
بیداری‌ام مباد که دیگر نرانی‌ام
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانی‌ام

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از زندگانی‌ام گله دارد جوانی‌ام
شرمندهٔ جوانی از این زندگانی‌ام
هوش مصنوعی: جوانی‌ام از زندگی‌ام ناراضی است و من به خاطر جوانی‌ام از این زندگی شرمسارم.
دور از کنار مادر و یاران مهربان
زال زمانه کُشت به نامهربانی‌ام
هوش مصنوعی: دور از مادر و دوستان مهربان، زمانه بر من سختی می‌گذارد و بی‌رحمی می‌کند.
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانی‌ام
هوش مصنوعی: من به یاد صحبت‌های دوستانی هستم که رفته‌اند و از تو، ای مرگ، می‌خواهم که مرا به آن‌ها برسانی.
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانی‌ام
هوش مصنوعی: من چه نیازی دارم به نگرانی دربارهٔ پنج روز زندگی دنیا، وقتی عشق به من وعدهٔ زندگی ابدی را داده است؟
چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
وز دور مژدهٔ جرس کاروانی‌ام
هوش مصنوعی: من همچون یوسف در چاه درد و اندوه گرفتار شده‌ام و از دور، بشارت کاروانی را می‌زنم.
یک شب کمند گیسوی ابریشمین بتاب
ای ماه اگر ز چاه به در می‌کشانی‌ام
هوش مصنوعی: ای ماه، اگر می‌خواهی مرا از چاه بیرون بکشی، شب را با نسیم گیسوان ابریشمی‌ات زیبا کن.
گوش زمین به نالهٔ من نیست آشنا
من طایر شکسته‌پر آسمانی‌ام
هوش مصنوعی: زمین نسبت به ناله‌هایم بی‌تفاوت است و من مانند پرنده‌ای هستم که بال‌هایش شکسته و دیگر نمی‌تواند پرواز کند.
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون می‌کنند با غم بی‌هم‌زبانی‌ام
هوش مصنوعی: می‌گوید اگرچه آب و دانه برای من وجود نداشت، اما آنها چه می‌کنند با درد و غمِ بی‌دوستی و هم‌زبانی من؟
ای لالهٔ بهار جوانی که شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانی‌ام
هوش مصنوعی: ای گل لالهٔ بهار، حالا که جوانی من به پایان رسیده و به خزان نزدیک شده است، تمام غم های تو باعث شده که احساس افسردگی کنم.
گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود
برخاستی که بر سر آتش نشانی‌ام
هوش مصنوعی: گفتی که می‌خواهی آتش من را خاموش کنی، اما چه فایده‌ای دارد؟ تو هم خودت در آتش نشسته‌ای و نمی‌توانی به من کمک کنی.
در خواب زنده‌ام که تو می‌خوانی‌ام به خویش
بیداری‌ام مباد که دیگر نرانی‌ام
هوش مصنوعی: من در خواب خود را زنده احساس می‌کنم، زیرا تو مرا به خود دعوت می‌کنی. نخواهم بود که دیگران تو را از من دور کنند و من را از این بیداری محروم کنند.
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانی‌ام
هوش مصنوعی: شمع به شدت ناراحت بود و در کنار خود به شهریار گفت که او هم مانند من تنها رنج و سوز درونی را دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۸ - جرس کاروان به خوانش نوح منوری
غزل شمارهٔ ۹۸ - جرس کاروان به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1389/11/29 16:01
همدرد شهریار

به نام خدا
با سلام و عرض خسته نباشید
بعد از بیت پنجم یک بیت افتاده است بدین شکل
یک شب کمند گیسوی ابریشمین بتاب
ای ماه اگر ز چاه به در میکشانیم
و همینطور زیباترین بیت این شعر هم یکی مانده به آخر است که در اینجا ذکر نشده
درخواب زنده ام که تو میخوانیم به خویش
بیداریم مباد که دگر نرانیم
غزل هایی از شهریار هست که من اینجا ندیدم اگر خواستید به بنده اطلاع دهید تا برایتان بفرستم
با تشکر

1390/01/23 14:03

اوج غم در این غزل شهریار در دو بیت آغازین است
و من همیشه در بیت دوم میگریم
شاید یکی از پر مغزترین غزلهای معاصر باشد با وزن و آهنگی کاملا متناسب دارد.
پیشنهاد میکنم قسمت اول و دوم آلبوم دلشدگان (جناب شجریان) را گذاشته همراه با پخش آن موسیقی شعر را با همان لحن آهنگ دکلمه کنید
انژی فوق العاده هنگفتی از این هماهنگی خارج میشود
با این کار روح خود را صیقلی کنید.

1391/10/30 09:12
علیرضا

حتما" آوازِ دشتی استاد محمودی خوانساری از این غزل رو بشنوید
در مجموعه ی صد سال آواز ، سی دی سوم موجود است
من که عاشقِ فضای این شعرم ، و اون آواز

1392/02/14 02:05
...

دور از کنار مادر و یاران مهربان
زال زمانه کشت به نامهربانی ام

1392/03/29 18:05
احمد

در بیت پنجم وقتی کلمات طایر و آسمانی در کنار هم به کار برده می شود حقا که پس از هر بار خواندن این بیت احساسی دلنواز بر روح آدمی بال میگستراند.بدون شک این غزل از زیباترین غزل هایی است که تا به حال سروده شده است

1393/02/07 10:05
جواد

زندگی پر سوز و گداز این شاعر عاشق پیشه بسیار درس آموز و پر رمز و راز است. این غزل را شهریار در سوگ مرگ ناگهانی و درآور لاله دختر خدمتکار منزل محل سکونت خود سرود که پس از مرگ وی متوجه عمق عشق او به خود شده بود و در تاوان این بی خبری و غفلت این شعر را سروده است.

1393/09/07 21:12
شهاب حسن نژاد

به نام خالق
شهریار شاعر درد بود ورنج واین شعر اوج گرفته از دزون داغان وی خبر میدهد
شهریار به دلیل کم لطفی به قاسم دوست همیشه مهربانش دردی کشید که بیت دوم این شعر گواه این موضوع است...بیایید قدر لحظاتمان را بدانیم

1394/01/20 09:04
حمید

با سلام من هروقت غزل های شهریار را می خوانم گریه ام می گیرد بااین شعر اذری از استاد یاد می کنم: ای ادب دنیاسنه سلطان سلام اولسون سنه
شاعر باشوکت ایران سلام اولسون سنه
حقی وار فخرایلسن دایم سنه اهل ادب
سن او شاعرسنکه عالمده سنه یوخدر مثال

1394/02/01 21:05
omid

این شعر رو باید با صدای سوخته بی همتا استاد محمودی خوانساری شنید تا به روح شعر پی برد.

1394/04/10 23:07
کسرا

قلبم درد گرفت با خوندن این شعر... غم با آدم چه ها که نمیکنه... خیلی سوزناک بود.... خیلی

1394/11/15 13:02
شهریار

سلام به جای غزل شماره 99، غزل شماره 100 را لینک کرده اید.

1396/08/20 09:11
وحید

درود
پس از بیت اول یک بیت جا افتاده:
دور از کنار مادر و یاران مهربان
زال زمانه کشت به نامهربانیم...

1396/10/01 13:01
عطر سیب

غزل بی نظیر استاد شهریار که هربار غمی داشته باشم، ناخودآگاه بیت اولش بر زبانم جاری میشه
خصوصا بیت اول و بیت ششم :
از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند چون میکنند با غم بی همزبانیم

1397/09/12 07:12
مهدی

در بیت دوم جا افتاده است:
دور از کنار مادر و یاران مهربان زال زمانه کشت ز نامهربانیم

1398/02/23 22:04
رامین امینی

درود بر یاران همدل وهم نوا
امشب،شب خوبی بود بایکی از صداهای جاودانه وفروخفته در روزگار جوانی،شنیدن این شعر زیباودلنشین که محاکات کار اهل دنیاست،صفایی بود.
اثر هنر شهریار،همچنان بر تارک جهان می درخشد وهمواره جاویدان است.

1398/05/10 09:08
حمید

باسلام و احترام
زنده یادان هایده هم این شعر رو در مایه‌ی دشتی با همراهی ویولن اسدالله ملک و تار فرهنگ شریف خوانده
شایان ذکر است که در این قطعه استاد ملک به سبک ویلن نوازی سیاوش زندگانی نوازندگی می‌کند.

1399/08/06 23:11
رحیم غلامی

آخر بمردم از غمت ای زندگانیم
دریاب اگر نه درد و دریغا جوانیم
هیچ از خدا نترسی و رحمت نمی‌کنی
بر عاجزی و بی‌کسی و ناتوانیم
هرگز نهایتی نکند سر گرانیت
هرگز به غایتی نرسد مهربانیم
سر برنگیرم از پسِ در گرز پیشِ خود
هم‌چون سگ از مقابلِ مسجد برانیم
خوش خوش بسوختم چو سپند آر چه روز و شب
با آبِ دیده بر سرِ آتش نشانیم
می‌سوزیم بر آتشِ هجران روا مدار
یک ره به خویشتن برسان گر توانیم
ترسم که در فراقِ تو ناگه اجل رسد
بازآیی و زِ خلق نیابی نشانیم
یا سعی کن که پیشِ اجل بازیابمت
یا جهد کن کزین همه غم وا رهانیم
تا کی به جان رسم زِ تو آخر نزاریا
روزی بود مگر که به جانان رسانیم

1400/01/10 08:04
احمد کریمی

در بیت دوم و مصراع اول آن دو کلمه جا مانده
دارم به دل هوای صحبت یاران رفته را

1401/09/24 15:11
سعید رضائی

متن درست و کامل که خود ایشان خوانده اند این است:

 

از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمنده جوانی از این زندگانیم

دور از کنار مادر و یاران مهربان

زال زمانه کشت به نامهربانیم

دارم هوای صحبت یاران رفته را

یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم

پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق

داده نوید زندگی جاودانیم

چون یوسفم به بیابان غم اسیر

وز دور مژده جرس کاروانیم

یک شب کمند گیسوی ابریشمین بتاب

ای ماه اگر ز چاه به در می کشانیم

گوش زمین به ناله من نیست آ شنا

من طایر شکسته پر آسمانیم

گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند

چون می کنند با غم بی همزبانیم

ای لاله بهار جوانی که شد خزان

از داغ ماتم تو بهار جوانیم

گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود

بر خاستی تا بر سر آتش نشانیم

در خواب زنده ام که تو می خوانیم به خویش

بیداریم مباد که دیگر نرانیم

شمعم گریست زار به بالین که شهریار

من نیز چون تو همدم سوز نهانیم.

1401/09/06 10:12
یوسف شیردلپور

اجرای فوق العاده زیبا وبیادماندنی بانو هایده 💕💕🙏

1402/11/28 23:01
سفید

 

پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق

داده نوید زندگی جاودانی‌ام...

 

گوش زمین به نالهٔ من نیست آشنا

من طایر شکسته‌پر آسمانی‌ام...

 

1402/12/16 02:03
میرمجید صفوی

هزار شعر نخوانده میان دفتر شعرم

هزار بوسه به  دستان  تو  بدهکارم

مجید صفوی