غزل شمارهٔ ۹۸ - جرس کاروان
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۹۸ - جرس کاروان به خوانش نوح منوری
غزل شمارهٔ ۹۸ - جرس کاروان به خوانش پری ساتکنی عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
به نام خدا
با سلام و عرض خسته نباشید
بعد از بیت پنجم یک بیت افتاده است بدین شکل
یک شب کمند گیسوی ابریشمین بتاب
ای ماه اگر ز چاه به در میکشانیم
و همینطور زیباترین بیت این شعر هم یکی مانده به آخر است که در اینجا ذکر نشده
درخواب زنده ام که تو میخوانیم به خویش
بیداریم مباد که دگر نرانیم
غزل هایی از شهریار هست که من اینجا ندیدم اگر خواستید به بنده اطلاع دهید تا برایتان بفرستم
با تشکر
اوج غم در این غزل شهریار در دو بیت آغازین است
و من همیشه در بیت دوم میگریم
شاید یکی از پر مغزترین غزلهای معاصر باشد با وزن و آهنگی کاملا متناسب دارد.
پیشنهاد میکنم قسمت اول و دوم آلبوم دلشدگان (جناب شجریان) را گذاشته همراه با پخش آن موسیقی شعر را با همان لحن آهنگ دکلمه کنید
انژی فوق العاده هنگفتی از این هماهنگی خارج میشود
با این کار روح خود را صیقلی کنید.
حتما" آوازِ دشتی استاد محمودی خوانساری از این غزل رو بشنوید
در مجموعه ی صد سال آواز ، سی دی سوم موجود است
من که عاشقِ فضای این شعرم ، و اون آواز
دور از کنار مادر و یاران مهربان
زال زمانه کشت به نامهربانی ام
در بیت پنجم وقتی کلمات طایر و آسمانی در کنار هم به کار برده می شود حقا که پس از هر بار خواندن این بیت احساسی دلنواز بر روح آدمی بال میگستراند.بدون شک این غزل از زیباترین غزل هایی است که تا به حال سروده شده است
زندگی پر سوز و گداز این شاعر عاشق پیشه بسیار درس آموز و پر رمز و راز است. این غزل را شهریار در سوگ مرگ ناگهانی و درآور لاله دختر خدمتکار منزل محل سکونت خود سرود که پس از مرگ وی متوجه عمق عشق او به خود شده بود و در تاوان این بی خبری و غفلت این شعر را سروده است.
به نام خالق
شهریار شاعر درد بود ورنج واین شعر اوج گرفته از دزون داغان وی خبر میدهد
شهریار به دلیل کم لطفی به قاسم دوست همیشه مهربانش دردی کشید که بیت دوم این شعر گواه این موضوع است...بیایید قدر لحظاتمان را بدانیم
با سلام من هروقت غزل های شهریار را می خوانم گریه ام می گیرد بااین شعر اذری از استاد یاد می کنم: ای ادب دنیاسنه سلطان سلام اولسون سنه
شاعر باشوکت ایران سلام اولسون سنه
حقی وار فخرایلسن دایم سنه اهل ادب
سن او شاعرسنکه عالمده سنه یوخدر مثال
این شعر رو باید با صدای سوخته بی همتا استاد محمودی خوانساری شنید تا به روح شعر پی برد.
قلبم درد گرفت با خوندن این شعر... غم با آدم چه ها که نمیکنه... خیلی سوزناک بود.... خیلی
سلام به جای غزل شماره 99، غزل شماره 100 را لینک کرده اید.
درود
پس از بیت اول یک بیت جا افتاده:
دور از کنار مادر و یاران مهربان
زال زمانه کشت به نامهربانیم...
غزل بی نظیر استاد شهریار که هربار غمی داشته باشم، ناخودآگاه بیت اولش بر زبانم جاری میشه
خصوصا بیت اول و بیت ششم :
از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند چون میکنند با غم بی همزبانیم
در بیت دوم جا افتاده است:
دور از کنار مادر و یاران مهربان زال زمانه کشت ز نامهربانیم
درود بر یاران همدل وهم نوا
امشب،شب خوبی بود بایکی از صداهای جاودانه وفروخفته در روزگار جوانی،شنیدن این شعر زیباودلنشین که محاکات کار اهل دنیاست،صفایی بود.
اثر هنر شهریار،همچنان بر تارک جهان می درخشد وهمواره جاویدان است.
باسلام و احترام
زنده یادان هایده هم این شعر رو در مایهی دشتی با همراهی ویولن اسدالله ملک و تار فرهنگ شریف خوانده
شایان ذکر است که در این قطعه استاد ملک به سبک ویلن نوازی سیاوش زندگانی نوازندگی میکند.
آخر بمردم از غمت ای زندگانیم
دریاب اگر نه درد و دریغا جوانیم
هیچ از خدا نترسی و رحمت نمیکنی
بر عاجزی و بیکسی و ناتوانیم
هرگز نهایتی نکند سر گرانیت
هرگز به غایتی نرسد مهربانیم
سر برنگیرم از پسِ در گرز پیشِ خود
همچون سگ از مقابلِ مسجد برانیم
خوش خوش بسوختم چو سپند آر چه روز و شب
با آبِ دیده بر سرِ آتش نشانیم
میسوزیم بر آتشِ هجران روا مدار
یک ره به خویشتن برسان گر توانیم
ترسم که در فراقِ تو ناگه اجل رسد
بازآیی و زِ خلق نیابی نشانیم
یا سعی کن که پیشِ اجل بازیابمت
یا جهد کن کزین همه غم وا رهانیم
تا کی به جان رسم زِ تو آخر نزاریا
روزی بود مگر که به جانان رسانیم
در بیت دوم و مصراع اول آن دو کلمه جا مانده
دارم به دل هوای صحبت یاران رفته را
متن درست و کامل که خود ایشان خوانده اند این است:
از زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده جوانی از این زندگانیم
دور از کنار مادر و یاران مهربان
زال زمانه کشت به نامهربانیم
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانیم
چون یوسفم به بیابان غم اسیر
وز دور مژده جرس کاروانیم
یک شب کمند گیسوی ابریشمین بتاب
ای ماه اگر ز چاه به در می کشانیم
گوش زمین به ناله من نیست آ شنا
من طایر شکسته پر آسمانیم
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون می کنند با غم بی همزبانیم
ای لاله بهار جوانی که شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانیم
گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود
بر خاستی تا بر سر آتش نشانیم
در خواب زنده ام که تو می خوانیم به خویش
بیداریم مباد که دیگر نرانیم
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیم.
اجرای فوق العاده زیبا وبیادماندنی بانو هایده 💕💕🙏
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانیام...
گوش زمین به نالهٔ من نیست آشنا
من طایر شکستهپر آسمانیام...
هزار شعر نخوانده میان دفتر شعرم
هزار بوسه به دستان تو بدهکارم
مجید صفوی