غزل شمارهٔ ۸۹ - زیان شهرت
به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم
چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان
به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم
به مرگ زنده شدن هم حکایتیست عجیب
اگر غلط نکنم خود به جاودان مانم
در آشیانهٔ طوبا نماندم از سر ناز
نه خاکیم که به زندان خاکدان مانم
ز جویبار محبت چشیدم آب حیات
که چون همیشه بهار ایمن از خزان مانم
غبار چشمهٔ حیوان حجاب ذوالقرن است
به خضر گو تو اگر پیر، من جوان مانم
چه سالها که خزیدم به کنج تنهایی
که گنج باشم و بی نام و بی نشان مانم
دریچههای شبستان به مهر و مه بستم
بدان امید که از چشم بد نهان مانم
به خشت و گل نه فرود آمدی سرم، گفتی
که در سراچهٔ امکان به لامکان مانم
به امن خلوت من تاخت شهرت و نگذاشت
که از رفیق زیانکار در امان مانم
به شمع صبحدم شهریار و قرآنش
کزین ترانه به مرغان صبحخوان مانم
غزل شمارهٔ ۸۸ - به مرغان چمن: خراب از باد پائیز خمارانگیز تهرانمغزل شمارهٔ ۹۰ - چشمه قاف: از همه سوی جهان جلوه او میبینم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم
هوش مصنوعی: برای فرار از مرگ راهی پیدا نکردم، اما به خاطر عشق زنده ماندم تا همیشه در این دنیا بمانم.
چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان
به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم
هوش مصنوعی: وقتی از جسم و جان رها شوم، به خاطر عشق زنده میمانم و به جاودانگی میرسم. در این حالت، همواره در روح و جانم باقی میمانم.
به مرگ زنده شدن هم حکایتیست عجیب
اگر غلط نکنم خود به جاودان مانم
هوش مصنوعی: زنده شدن پس از مرگ داستانی عجیب و شگفتآور است و اگر اشتباه نکنم، خودم برای همیشه باقی خواهم ماند.
در آشیانهٔ طوبا نماندم از سر ناز
نه خاکیم که به زندان خاکدان مانم
هوش مصنوعی: من در آشیانهٔ طوبا (که نماد بهشت و خوشبختی است) نماندم، نه به خاطر ناز و فخر، بلکه به این خاطر که من موجودی نیستم که در دنیای مادی و محدودیتهای آن باقی بمانم.
ز جویبار محبت چشیدم آب حیات
که چون همیشه بهار ایمن از خزان مانم
هوش مصنوعی: از جویبار محبت ز drink کردهام، زندگی دوباره یافتهام، زیرا همیشه در بهاری هستم که از سرما و خشکی محافظت شدهام.
غبار چشمهٔ حیوان حجاب ذوالقرن است
به خضر گو تو اگر پیر، من جوان مانم
هوش مصنوعی: غبار چشمهٔ حیوان مانع نمایان شدن ذوالقرن است، به خضر بگو که اگر تو پیر هستی، من هنوز جوان میمانم.
چه سالها که خزیدم به کنج تنهایی
که گنج باشم و بی نام و بی نشان مانم
هوش مصنوعی: سالها در گوشهای دور از دیگران زندگی کردم تا رازی در خود داشته باشم و ناشناخته بمانم.
دریچههای شبستان به مهر و مه بستم
بدان امید که از چشم بد نهان مانم
هوش مصنوعی: در دل شبستان را با عشق و نور ماه بستم تا مطمئن شوم که از نگاههای بد دور خواهم ماند.
به خشت و گل نه فرود آمدی سرم، گفتی
که در سراچهٔ امکان به لامکان مانم
هوش مصنوعی: تو به دنیای مادی و محدود نیامدی، بلکه گفتی که در فضایی بینهایت و خارج از همهچیز بمانم.
به امن خلوت من تاخت شهرت و نگذاشت
که از رفیق زیانکار در امان مانم
هوش مصنوعی: شهرت به آرامش من حمله کرد و اجازه نداد که از آسیب رفیق نادان در امان بمانم.
به شمع صبحدم شهریار و قرآنش
کزین ترانه به مرغان صبحخوان مانم
هوش مصنوعی: به شمع صبحگاهی، که مانند یک پادشاه نور میتابد و به قرآنش، ترجیح میدهم به جای ترانهی صبحگاهی، مثل پرندگان صبحخوان باشم.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸۹ - زیان شهرت به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1392/10/12 09:01
پویا
با این شعر شهریار نشان داد که چه روح بالایی داد
1394/11/07 11:02
بینوا
سلام
با ادب و احترام . اگر می خواهید و قرار است که مرجع باشید لطفا در نوشتن بیشتر دقت کنید مثل خاکدان که وتی جدا (خاک دان) نوشته شود معنی عوض می شود . باز هم پوزش می خواهم
1401/07/19 18:10
Hamid Alizadeh
شهریار کاشکی الان بوود