گنجور

غزل شمارهٔ ۸۵ - چه میکشم

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبح است و سیل اشک به خون شسته بالشم
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمری‌ست در هوای تو می‌سوزم و خوشم
خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بی‌غشم
باور مکن که طعنهٔ طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم
سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
دارم چو شمع سرّ غمش بر سر زبان
لب می‌گزد چو غنچهٔ خندان که خامشم
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم
گر زیر پیرهن شده، پنهان کنم تو را
سحر بری دمیده به پیراهن کشم
لب بر لبم بنه بنوازش دمی چو نی
تا بشنوی نوای غزل‌های دلکشم
ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کار توست من همه جور تو می‌کشم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
هوش مصنوعی: هرچند که در کنار تو هستم و در عشق تو غرق شده‌ام، اما تو به عشق من پاسخ نمی‌دهی و نمی‌دانی چقدر درد و رنج می‌کشم.
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
هوش مصنوعی: عشق با عقل نمی‌تواند ترکیب شود، چرا که عقل نمی‌تواند به عمق احساسات و عشق وارد شود. من که خودم ترکیبی از عناصر متضاد هستم، در این راه بیشتر در رنج و سختی به سر می‌برم.
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبح است و سیل اشک به خون شسته بالشم
هوش مصنوعی: دیشب سرم را بر روی بالش ناز گذاشته بودم تا با عشق در آغوشش خواب بروم، اما حالا صبح شده و چشمانم پر از اشک است و بالش من دچار خونی شده از اشک‌هایم.
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمری‌ست در هوای تو می‌سوزم و خوشم
هوش مصنوعی: پروانه هیچ ناراحتی از بدی‌های شمع ندارد. سال‌هاست که برای تو می‌سوزم و از این حال خود خوشحال هستم.
خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بی‌غشم
هوش مصنوعی: مردم با چهره‌ای بیمارگونه به من می‌خندند و این را نمی‌فهمند. ای عشق شعله‌ور، نگران نباش، چون من بدون هیچ نیتی به تو نزدیک می‌شوم.
باور مکن که طعنهٔ طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم
هوش مصنوعی: نگذار طوفان‌های زندگی تو را تحت تأثیر قرار دهد، چرا که تنها به خاطر زیبایی و جذابیت‌های توست که احساس دل‌زدگی و نگرانی در دل دارم.
سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
هوش مصنوعی: به خوشبختی و آزادی دست یافتم و همانند درخت سرفراز و مستقلی هستم که هیچ‌گاه سرم را در برابر کسی خم نمی‌کنم. این شخصیت و ذات سرکش من اجازه نمی‌دهد که زیر بار کسی بروم.
دارم چو شمع سرّ غمش بر سر زبان
لب می‌گزد چو غنچهٔ خندان که خامشم
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که راز عشقش بر زبانم می‌چرخد، همان‌طور که غنچه‌ای خندان در سکوت خود است.
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم
هوش مصنوعی: هر شب مانند نور ماه بر سر بالین من بتابی، ای خورشید زیبا و ماه مانند من.
گر زیر پیرهن شده، پنهان کنم تو را
سحر بری دمیده به پیراهن کشم
هوش مصنوعی: اگر تو را زیر پیراهن پنهان کنم، سحر در دمیده و به پیراهن می‌کشم.
لب بر لبم بنه بنوازش دمی چو نی
تا بشنوی نوای غزل‌های دلکشم
هوش مصنوعی: لبهایت را روی لب‌هایم بگذار و لحظه‌ای نوازش کن تا صدای غزل‌های زیبای دل را بشنوی.
ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کار توست من همه جور تو می‌کشم
هوش مصنوعی: یک شب ساز صبا به ناله گفت: ای شهریار، این کار توست که من به خاطر تو هر سختی را تحمل می‌کنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۵ - چه میکشم به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1391/08/08 23:11
نمیدونم

مطمئن نیستم ولی من مصرع دوم بیت اول رو اینطوری شنیدم. لطفا چک کنید.
عاشق نبوده ای که ببینی چه می کشم

1392/01/08 09:04
عاطفه عباسیان

من در چند جا این را شنیدم و فکر میکنم این درست باشه به خاطر وزن شعر : در وصل هم زشوق تو ای گل در آتشم

1392/10/24 01:12
مهدی

شهریار واقعاً عاشق بود واشعارش رو عشاق بهتر درک میکنن. مصرع «عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم» رو واقعاً از ته دل سروده این مرد!خدایش بیامرزاد!
هر شب چو نور ماه در آغوش من بخواب
ای آفتاب روشن وصبح سپید من

1392/12/08 02:03

در وصل هم ای گل ز هجر تو در آتشم. عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم

1396/12/14 09:03

با‌سلام‌و‌درود‌به‌دوستان‌عزیز‌به‌نظر‌بنده‌در‌مورد‌غزل‌فوق‌فکر‌بنده‌این‌که‌هر‌کسی‌از‌ظن‌خود‌شد‌یار‌من‌امانگاه‌کلی‌به‌این‌غز‌ل‌به‌من‌میگه‌‌شهریار‌از‌مرز‌عشق‌عبور‌کرده‌واشعر‌و‌غزلیاتش‌شامل‌این‌مضمون‌‌علت‌اصلی‌این‌امر‌دلشکستگی‌شهریار‌وشکست‌عشقیش‌‌در‌وصل‌هم‌ز‌عشق‌تو‌ای‌گل‌در‌آتشم‌‌عاشق‌نمیشوی‌که‌ببینی‌چه‌میکشم‌گل‌همیشه‌عاشق‌داره‌مثل‌بلبل‌‌فکر‌بلبل‌همه‌انست‌که‌گل‌شد‌یارش‌گل‌در‌اندیشه‌که‌چون‌عشوه‌کند‌در‌کارش‌وگل‌کلا‌عشوه‌گر‌معشوق‌هست‌ولی‌عاشق‌نه‌پس‌نمیفهمه‌عاشقی‌عشق‌یعنی‌چه‌امیدوارم‌در‌استانه‌سال‌جدید‌شاد‌وموفق‌باشید‌خدا‌نگهدار

1397/01/28 12:03

اشعار عاشقانه شهریار واقعا عالیه. با تشکر از دست اندکاران وبسایت خوب گنجور

1398/01/02 19:04
آرش

جناب غیاثی لطفا نظر نامربوط ننویسید. این شعر چه ربطی به سیدالشهدا دارد.

1399/02/11 20:05
پدرام شعبان‌زاده زیدهی

با سلام
در بیت یکی مانده به آخر "چو نی" به نظر درست تر از "چونی" می آید

1401/10/01 13:01
پارسا اوسطی

در شیوه‌ی طنازی تو ای مهتاب                              من ماهی امُ تو شبیه صیاد