غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش به خوانش نوح منوری
غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش به خوانش سید علی علوی
غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش به خوانش بهنام محمدیان
غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش به خوانش کیوان عاروان
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
با درود گرم و صمیمانه ! به باور من اگر به جای کلمه ی حسن . علم نوشته می شد شایسته تر بود
اکر به جای کرو بود سرم مینوشت کرو بود دلم بهتر بود
درود
در این صورت کە فرمودی قافیە بە هم میریخت.
بەتر است از دخالت دادن سلیقەی شخصی بدون آشنایی با فنون شعر دوری کنیم.
اونوقت بیت دوم باید میشد «تو شدی مادر و من با همه پیری بَدَلَم»!!!!
درود شما پارسی گویان.
در مصراع اول از بیت پنجم : (پدرت گوهر خود تا به "زر" و سیم فروخت) ، "زر" به اشتباه "رز" نگاشته شده.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
با درود مجدد...
در مصراع اول از بیت دهم به نظر بندۀ ناچیز بهتر است فاصله ای بین تو و بس گذاشته شود.
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس.
همچنین در مصراع آخر واژۀ "چکنم " به صورت جداگانه املاء بهتر و رساتری دارد.
شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم...
---
پاسخ: با تشکر، انجام شد.
نمیدونم تو وصف استاد چی باید گفت شاید مثل بعضی اشعارش از وصف خارجه من که عشق واقعی رو تو بندبند بعضی اشعارش میبینم شما نمیبینید؟
شهریار نمی دونست بعدها دلای زیادی می شکنه وگرنه می نوشت :
دل شکستن هنری گشته که مردم دارند
من در این کار چرا خسته دل و بی هنرم
@دکتر امیر محمد احمدزاده
وقتی می گه "گرو بود سرم" منظورش مشکلات مالیش ِ وگرنه "گرو بود دلم" که معنی نمی ده، خب اگه دخترَ رو بهش می دادند که مشکلی نداشت!
کاش شما که اهل ادبید کمی در مورد هکسره هم مطالعه بفرمایید. مشکلات مالیشِ صحیح نیست.
با سلام و تشکر از مدیریت سایت که این اشعار زیبا را گذاشتن خسته نباشید بسیار زیبا و عالیست
با سلام.
احساس می کنم که در بیت هشتم،ناسازگاری وجود داره.
مصرع دومش دارای وزن دیگری هست.
از شهریار بعیده که یه همچین بیت ناسازگاری بگه.لطفا اگه کسی منبع چاپی داره،اصلاح کنه.
با سلام خدمت دوستان.
عزیزان شاید سرگذشت استاد را نمیدانند.
این شعر مربوط به عشق دوران جوانی ایشان میباشد.
محسن چاوشی این شعر رو عالی اجرا کرده.
من خودم با این خاطره دارم
با سلام. فکر می کنم درست تر باشه که بنویسیم:
پدرت گهر خود "را" به زر و سیم فروخت
تو رو خدا دوستان اظهار نظر سطحی نکنید .
این اشعار حرمت دارند . هر کسی نمیتونه روش اظهار نظر کنه . این اشعار با عشق گفته شده . مثل شعرهای امروزی نیست !
درود بر شما
محسن چاوشی این شعرو خیلی عالی خونده.
واقعا این شعر به این زیبایی با صدایی محسن چاوشی فوق العادست...
روحش شاد
خیلی جالبه، که طرفدارای محسن چاووشی عزیز که خودمم یکیشونم در عرض 2روز تا اینجا نفوذ کردن! ولی عزیزان اینجا " موسیقی ما " نیست، لطفا به ماهیت سایت توجه کنین . به اساتید عزیزم که حاشیه نوشتن می خوام بگم که این اشعار از دل برومده و الهام گونه بوده، ترانه ی پاپ و استفاده از کلمات مناسب برای ساخت شعر عاشقانه که نیست! میگین به جای این کلمه اون کلمه رو " میزاشت " بهتر بود؟؟؟!!!!!!
با درود به روح بزرگ استاد شهریار که با زیبایی هرچه تمام تر این شعر را سروده اند
و تشکر از محسن چاووشی عزیز که این شعر را به زیبایی اجرا کرده
با تشکر فراوان از محسن چاوشی عزیز که شعر استاد را بیشتر رواج داد بازهم به تو!
به نظر من کاری که محسن چاوشی کرده خیلییی بزرگ و تمام نشدنیه میشه گفت اولین شاعر نثل جوون بوده که داره شاهکار های شاعران ایرانی را برای جوان هایی که میلی به گوش کردن این اشعار ندارند به شیوه ای با موزیک های پاپ تلفیق میده تا همه جوانان اینگونه که نظاره میکنید با اشتیاق دنبال این اشعار بروند.درود بر تو محسن عزیز
با سلام بر همه دوست داران شعر و ادب
جناب شهریار در بیت نهم چه زیبا به این شعر خواجه شیراز اشاره میکنه:
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری/ بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
اشک ریزان هوس دامن مادر کردم
زنده باشی محسن چاوشی که اشک منو با این جمله در اوردی
و صد رحمت به روحت استاد شهریار
«تا» در بیت پدرت گوهر خود تا ... به را تبدیل شود. یعنی:
«پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت»
یا علی
احسنت
به نقل از هوشنگ طیار ، از شاگردان و دوستان شهریار :
بهجت آباد سابق بر این تفرجگاه تهران بود و مثل امروز آپارتمان سازی نشده بود. این محل، جایی بود که بیشتر اوقات شهریار با دختر برای گردش آنجا میرفت. بعد ازاینکه دختر ازدواج میکند، شهریار یک روز سیزده بدر برای زنده کردن خاطرات آنجا میرود و دختر هم با شوهر و بچه آنجا می آیند. شهریار با دختر روبرو میشود و این غزل را آنجا میسراید:
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
به نظر من مصرع اول بیت هشتم بدین شکل است. (الته نه این که شهریار اشتباه نوشته بلکه اشتباه تایپی است):
"سیزده را همه عالم بدر آیند از شهر"
ضمناً با ادای احترام به آقای دکتر جوادی، به نظر می رسد حسن نیز درست است چرا اینها صفات دوران زندگی استاد از جوانی تا کهنسالی است و علم هم در هنر نهفته است.
باسلام
به نظرم جناب دکتر امیر محمد احمدزاده باید دقت بیشتری در نظردادن بکنند چراکه کلمه ی سرم در بیت اول در جایگاه قافیه قرار داره و نمیتونه "دلم" بشه در ضمن به قول اقامهران از نظر مفهومی هم سرم درست تر از دلم هست
درود بر دوستان،
از نظر این حقیر هم " گرو بود سرم" کاملا حق مطلب را ادا می کند و بی عیب و نقص است.
شعر قشنگی رو از استاد خوندم
بیت اول شعر استاد رو عوض کردم و ادامش دادم :
یار و همسر نگرفتم که نگویم چه خَرَم
پسران مرد شدند ، بنده هنوزم پسرم
همه صیدند در این پهنه ی آلوده ی عشق
منِ بی مایه از این صیدِ طلا می گذرم
دختران یک دو سه چندی پسر آواره کنند
لاف با شُوی زنند خالص و یکتا گهرم
پسران صبح به آغوش گلی تازه روند
نیمه شب ها بنوازند که خونین جگرم
دام صیاد بود پهن و خودش عاشق زار
خود به دام است و بنالد که درآمد پدرم
سخن از عاطفه گویند در این بحر کثیف
که من آن عاشق صاحبدل و صاحبنظرم
ترسم آن روز که از دلبر خود گیرم کام
بوی عشق دگری باز بیاید به سرم
پاک بازی و صداقت بود آرام دلم
" شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم "
درّ ناب از دل این بحر شود یافت هنوز
لاجرم شبهه و تردید نباشد به سرم
" از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم "
" ثاقب " از گفته ی اغیار نباشد خطری
تا زمانی که بگویند من آن تاج سرم
شهاب نعمتی ( ثاقب ) 29 فروردین 92
ثاقب شعرت خیلی جالب بود خوشم اومد ...
محشره
زهی شهاب ثاقب نیک گفتی روان است و معنی دار ، زه زه .
درود به شهریار با این شعر فروتنی احساس کردم .
محسن چاووشی هم این شعر رو خونده
بیت دوم درستش اینه:
تو جگرگوشه ز پستان بگرفتی و هنوز....
با عرض سلام ودرود فراوان...با احترام به تمام اساتید عزیز...ولی این حقیر یک انتقاد دارم از همه دوستان..لطفا ننویسید که جایی از شعر باید تغییر کنه..یااینکه جایی از شعر وزنش فرق میکنه..چون یک شاعر وقتی شعر میگه حتتتتما واسه خودش از کلماتی که استفاده میکنه منظورخاصی داره..مثلا من هییییچ وقت نمیتونم یک کلمه از شعر شاعری رو تغییر بدم...حتی اگراون شاعر،شاعر برجسته ای نباشه...نه اینکه استاد شهریار...اگر هم ورزنش بنظرتون درست نیست حتما از خودن خودمونه♥لطفا اینطور ننویسید دیگه♥
من همیشه این نظرو دارم و در شعرم گفتم:
شعر را من که نگفتم از برم
شعر از احساس من آمد سرم....
با عرض سلام و تشکر,
جسارتا همان طور که مستحضر اید, استاد شهریار اشعار ترکی زیبایی در کارنامه خود دارند, لذا به عقیده بنده لفظ "شاعر پارسی گو" لفظ مناسبی نمی باشد.
همچنین زبانی به نام "زبان آذری" نداریم؛زبان ایشان "زبان ترکی آذربایجانی" می باشد.
با تشکر مجدد.
ع م ن عزیزم ما در خوزستان سربلندیم که همیشه بهترین ادیبان فارسی اذری بوده اند . از قطران تبریزی بگیر تا همین جناب سرکاراتی که چند ماه پیش جان به جان افرین سپرد اند. مگر نشنیدهای تبریز فخر چین است .
باید افزود از گویش مردم اذربایجان متونی باقی مانده که تأکید می کند لهجه ایشان مانند بقیه مردم زاگرس نشین یعنی کردها و لرها است تغییر زبان بعدها صورت گرفته است و نیز در همین اذری امروز هم لغت فارسی باقی مانده از پیشینه اش بسیار است . داشتن زبان محلی هیچ ایرادی ندارد ولی انچه نمی شود نادیده گرفت این است که زبان خود امپراتوری عثمانی هم فارسی بوده است و متون به فارسی نوشته می شده اند .و خود بنده متون نوشته شده قرار داد های عثمانی در موزه را دیده ام . البته ترکی هم همزمان وجود داشته است مثلا من متنی از عارف اسپانیایی عرب تبار دیده ام که بوسیله یک نویسنده ترک عثمانی به فارسی برگردان شده است و این نشان می دهد که ایشان بدون کینه و به راحتی فارسی را دوست می داشته اند . ما هم همیشه از شنیدن ترکی لذت بردهایم و سراسر شعر های فارسی از زیبایی ترکان داستان ها دارد . ولی رویهمرفته مردم اذربایجان لهجه تغییر داده اند ولی سر پر افتخار ایران بوده و هستند .
آقای امین کیخا خیلی ممنون از نظر شما... همه میدونیم تمام مردم جهان به زبان فارسی صحبت میکردند و بعدها زبانهای دیگر را بنا به جبر انتخاب کرده اند.......!!!ریشه زبان ترکی و فارسی بکلی متفاوت از هم است و بکار بردن لفظ گویش برای زبان غنی ترکی آذربایجان کاملا اشتباه است.
البته سهیل جان بیشترین دلبستگی را به فارسی ترکان عثمانی داشته اند که زبان رسمی امپراتوری قدرتمند و با شکوه شان هم فارسی بوده و این حقیقتی است که نمی شود نادیده گرفت . اما من نگفته ام همه فارسی سخن می گفته اند بعدها به جبر زبانهای دیگر اختیار کرده اند . می دانم زبان ترکی ریشه آلتایی دارد مانند مغولی و ایغوری و قزاقی و فارسی هم هندی اروپایی است مانند فرانسه و انگلیسی و المانی و روسی و البته همه زبانها زیبایی خودشان را دارند. و من هم از آذری بیشترین لذت را می برم خصوصا وقتی دوستان جوان مرد و پاک نهادم به آن گپ می زنند و نیز برای اینکه زبان پاره ای از میهن همه ماست . وانگهی سی درسد از خود ترکیه به کردی سخن می گویند که زبانی ایرانی است و این یعنی فرهنگ ما بیشتر از این ها با هم آمیخته است .
عجب شعر پر معنایی .ادم هم درک میکنه هم احساس غرور بابت ایرانی بودن خودش.از چاووشی هم ممنون ک نسل جوان رو با این اشعار اشنا و علاقه مند کرد کاری ک معلمامون تومدرسه نکردند
عاشق این شعر به خصوص استاد شهریارم پاینده باشید
در مورد "گرو بود سرم" من اصل را ترجیح می دهم . اول اینکه سر با همسر همایی دارد. چون سرم گرو بود همسر نگزیدم. دوم اینکه با پسر در مصراع دوم جور در می آید. سرم-پسرم
بزای ایجاد همسر دو سر لازم است که همسر یکدیگر باشند. با گرو بودن سر این ایجاد ناممکن می شود.
آقا مرتضی همسر به معنای اصلی آن به کار رفته و سر به معنای مجازی آن مثل فکر، هوش، گرو بود سرم یعنی فکر و هوشم در گرو (دیگری) بود زیاد نباید در ظاهر شعر بمانیم
ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری" بگذر،کوچه ی معشوقه ی ما بن بست است
سلام به همگی. چیزی راجع به این شعر وجود داره که شما در نظر نمیگیرید. قشنگیه شعر یک طرف. اما این شعر تنها یک شعر نیست. یک واقعیته. شهریار عاشق دختری بود که پدرش اجازه ازدواج به اونها نداد. روزی پدر دختر اجازه نداد که دختر به دانشگاه بره. و شهریار هم بعد از اون ترک تحصیل کرد. چند سال بعد 13 فروردین دوستان شهریار با اصرار اون رو به باغات تهران میبرن تا حال روحیش بهتر بشه. به طور اتفاقی اون دختر رو میبینه که با همسر و یک بچه اومدن برای سیزده بدر.
شهریار اون روز حالش بد میشه و بیهوش. دوستانش اون رو به بیمارستان میبرند و بعد سراغ دختر میرن که بیا به شهریار سری بزن. اون با دیدن تو به این حال افتاده. وقتی دختر از در اطاق بیمارستان وارد میشه شهریار شعر:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا...
رو همون لحظه در وصف اون زمان میگه و میگذره. خبر دار میشه که پدر دختر بخاطر پول دار بودن اون پسر عشق شهریار رو مجبور به ازدواج کرده بوده. پس از اون شهریار این شعر رو میگه. به نوعی توبه از شعر قبلی و گلایه های قبلی. و بی پولی خود رو مقصر این فرجام میدونه... میتونید به کتاب دیوان کامل شهریار (2 جلدی) مراجعه کنید.
از بیت یکی مونده به آخر چه صفایی میکنم هروقت میخونمش! این یعنی اونی که رفته بزا بره به هر دلیلی مهم نیست!!
قربون دل بزرگ این شاعر عزززیز
به نظر بنده حقیر در بیت پنجم بر اساس دیوان شهریار این چنین می باشد :
پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت / پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم
به نظر من شعر هیچ اشکالی نداره که هیچ بلکه خیلی هم خوبه شهریارا تو خود دانی و بس قابل توجه بعضیا
با سلام جناب دکتر امیر محمد محمد زاده ....در مورد گفته شما ... استاد وقتی نوشتند ...گرو بود سرم...منظور درگیری فکری بوده که همیشه همراه شون بوده ...نه بنا به گفته شما مشکلات مالی... استاد بجا و زیبا سرودند
مهمتر از فارس یا ترک یا آذری بودن استاد ، ادبیات فاخر اوست که همه بعنوان ایرانی از آن لذت می بریم . یقینا استاد هم خود را ایرانی می دانست ، پس جای مجادله نیست.
جناب اقای امین کیخا میشه بفرمایید زبان امپراتوری osmani در زمان کدوم پادشاهشون فارسی بوده ?
این شعر مربوط میشه به زمانی که استاد دختر خانمی که عاشقش بوده رو بچه به بغل بعدا ظهر سیزده بدر در باغی میبینم و این غزل با دل سوختش میگه.منکه عروق این غزل م با صد ای محسن چاوشی گوش میدم اشکم درمیاد. واقعا عاشق بوده.
دربیت دهم به جای کان آن باشد روانتر است
دوستان لطفاً شعرو بخونید اظهار نظر بیجا که در اندازتون نیست نکنید
دوستانی که از حرفم ناراحتن یه شعر بسرایند ببینیم چه کاره اند مرسی
گرو بود سرم:
منظورش اینه که فکرم درگیر اون یاره
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم
.
پدر عشق بسوزد که بسوزاند پدرم
شهریاربالاترین احساس شور وعشق و جوانی را به حال وروز امروزی بیان نموده روحت شاد شهریار
طوری این حالات بیان نموده که من اشکم روان میشود از خواندن این ابیات
بسیار شیرین و متین و مظلوم سروده که البنه خود نیز همین است
افسوس که نه چون او شاعری دگر خواهد آمد ونه این زمانه پست چون او میخواهد
کسری
در بییت اول صحیحش این طوره که میگه:سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
دوستان بنده هر بار نظرات رو میخونم حد اقل یه سوژه برای خنده پیدا میکنم؛
خدا خیرتون بده؛
همینطور با قوت ادامه بدید!
در مصرع سیزده را همه عالم به در امروز از شهر که یکی از بزرگواران هم اشاره کرده بود احساس میکنم درست تر این باشد"سیزده را همه آیند به در امروز از شهر"
سلام میشه معنی بیت یکی مونده به آخر رو بگید لطفا ؟
سلام
یعنی طبع من چون شیره وهرگز نظر به نیم خورده شغال ندارم ، درسته هنوز عاشق توام ولی تو متعلق به دیگری هستی و چشم طمع به ناموس مردم ندارم .
ضمن اینکه در مصرع دوم با بکار بردن صفت شیر برای خودش وشغال برای شوهر دختره تلویحا" رقیب رو هم به نوعی خوار کرده .
شاد باشی
وای اشکم در اومد واقعا حیف استاد ک چنین زجر عشقی کشیده واقعا عشق چ بر سر استاد آورده.استاد خدا بیامرزتت این دنیا ک فقطزجر کشیدی .انشالا اون دنیا تو آسایش باشی .دوستان روزگار دیگر شخصی رو مثل استاد وعشق واقعیش نخواهد دید .تقدیم به تمام کسانی ک عشقشون رو از دست دادند.
خواهش میکنم دوستان. لطف دارین
غزل های جدید هم براتون میخونم.
این شعر زیبا! چه مطلع نازیبایی دارد.
یعنی چه که زن و همسر نگرفتن، خوب است؟ اتفاقا گزینش جفت خیلی هم خوب است و شهریار می خواهد رسم بدی را رایج کند. به خصوص با این وضع زمانه ی ما که شوهر کم است و گاهی به مسئله ی شوهرقطعی می رسیم! پسرها هم که ترسو تشریف دارند و نمی آیند زن بگیرند. و شهریار یک دروغگو هست چون من دیدم دختری به نام مریم دارد(سیده مریم بهجت تبریزی) پس بر خلاف این شعرش همسر هم گرفته است!
خودم گرامی
این غزل را موقعی سروده که معشوقه رفته ازدواج کرده و بچه دار شده ولی شهریار هنوز ازدواج نکرده بوده
تهمت دروغ به او نفرمائید
انسان شریفی بوده است
میگوید:"با همه پیری" ناباور عزیز. تهمت نفرمودم! حقیقت را سرودم!
خودم گرامی
معمولاً آقایان که چندی از جوانیشان میگذرد و ازدواج نکرده میمانند میگویند : پیر شدی ولی هنوز ازدواج نکردی
شهریار هم خواسته بگوید : جوانی رفت
و کمی هم اغراق شاعرانه چاشنی کرده
شماهم نوشتید ، نسرودید
نمیدانم چطور شد که نظر مبارک عوض شد و عزیز شدم ،همین چند دقیقه قبل به بنده تاختید
ناباور مهربان. مرا ببخش اگر نمی توانم روان بنویسم، من خود آن 13 ام کز همه عالم به درم. مگر سرودن با نوشتن فرق دارد مگر؟ من وقتی زیاد حرف می زنم برادرم می گوید :"بیشتر شعر نگو". مگر شعر همان سرودن نیست؟
با سلام و عرض ادب:
در بیت یکی ب آخر، آخرین کلمه باید آبخرم گفته بشه تا وزن جور در بیاد
با سلام و عرض ادب, خواستم خدمت دوست نادیده آقای دکتر امیر محمد احمد زاده عرض کنم که گرچه "دلم" با "پسرم" و دیگر ابیات این غزل هم قافیه است, ولی با توجه به همان ابیات هم ردیف نیست, چه ردیف در این غزل "رم" است نه "م." در ضمن به نظر بنده شاعر در این بیت با تکرار حرف "س" از صنعت شعری "واج آرایی" استفاده کرده است و حذف یکی از آنها به شعرآسیب میزند. من از نیت استاد خبر ندارم, ولی برای من این تکرار یاد آور کلمه "افسوس" بود که با احساس شاعر هم خوانی دارد.
سلام.این غزل بسیار زیبا رو اقای محسن چاوشی در اهنگشون یعنی اهنگ من خود آن سیزدهم خونده.حتما گوش بدید.به خدا اشکتون رو در میاره
مفهوم بیت زیر چیه دقیقا
هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
ممنون
در پاسخ به جناب آقای امیر:
گره بند به معنای وسیله ای است که دو چیز را به هم وصل میکند مانند دکمه و شاعر در مصرع اول آرزو می کند که ای کاش هنرم گره بندِ زر و سیم برای من بود و برایم منفعت مالی داشت و در مصرعِ دوم دلیل این آرزو را می گوید که در بازار تو و در نظر تو هنر من چون سود مادی ندارد ، بی ارزش است و گره گشا نیست.
در مصرع دوم بیت هشتم بهتر است به جای من خود آن سیزدهم ، من خود آن سیزده ام نوشته شود
سلام عالی بود
با سلام..واقعا انتظار نیست از بعضی از دوستان که به وزن و معنی شعر ایراد میگیرن..استاد شهریار هم در هنر و هم در معنویت و عرفان صاحب نام و بزرگ بوده و خواهند ماند...این شعر از دل شکسته و سوخته برآمده و هیچ عیب و اشکالی درش نیست...درود بر روح ملکوتی استاد شهریار که با سرودن این اشعار دلهای خیلی هارو آرام کرده است
سلام وقت بخیرمیشه این قسمت ازشعر رو برای بنده معنی کنید خیلی ممنون میشم ازلطفتون.
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
سلام
پاسخ به خانم الهه که فکر میکنه شعر! خیلی خوبی گفته؛
بزرگوار!
شما نه یکدستی زبان و واژه ها را رعایت کردی و نه اینکه معتقد به وزنی!
با شعر شهریار از این کارا نکنید لطفا
سلام
پاسخ به آقای ثاقب که فکر میکنه شعر! خیلی خوبی گفته؛
بزرگوار!
شما نه یکدستی زبان و واژه ها را رعایت کردی و نه اینکه معتقد به وزنی!
با شعر شهریار از این کارا نکنید لطفا
سلام و تبریک واسه این ابتکار خوب سایتتون که باعث شده بتونیم آثار همه نظم نگاران رو یکجا توی هر دیوایسی داشته باشیم. یه اشکال منتهی توی این غزل دیدم که به جای 'تا' در بیت پدرت گوهر خود تا میبایست 'را' جایگزین شود.
بازهم تشکر از سایت درجه یکتون.
ای وای که چی کشیده شهریار وقتی این غزل رو میسروده !!!
با عرض سلام و احترام
می خواستم ببینم واژه ی گوهر در بیت پنجم معنای کنایی دارد یا استعاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
متمنی جواب
سلام.استاد میفرمایند گرو بود سرم از ان بعد که میفرمایند همسر یعنی برای انتخاب همسر سرم گرو یاد تو بود و الا استاد دلش را در گرو محبت دنیوی نداشت در سایر ابیات به وضوح استاد جنس عشقش را بیان میکند وقتی سیزده میشود همه از شهر بیرون میایید یعنی همه منتظر زمان خاصی هستند الا من ,که هر وقت از شهر تعلقات شما بیرونم خطاب به منادی شعر یا سایر ابیات که تک به تک حکایت از عشقی خدایی دارد و میخواهد مخاطب را از اشتباه این تصور که شهریار هنوز پایبند یک محبت گذری دنیا مانده در بیاورد و سیر سمایی خود را به رخ منادی شعرش بکشد خدایش بیامرزد ,بو علی اوغلودی ازاده لرین مرد و مرادی
در پاسخ به جناب غیاثی عرض کنم به نظر این حقیر حرفی که غزل میخواد بزنه و فضایی که درش سروده شده کاملاً رسا و بدون شبهه است. چه اصراری دارید برداشت عرفانی از این غزل داشته باشید؟ البته نظر شما به جای خود محترم ولی من ایهام غزلهای حافظ رو در این غزل نمیبینم که هرکی هرچی بخواد برداشت کنه.
با سپاس
سلام کسی منظور استاد از (چشم نظر بازم جام) چیست؟؟
شهرام جان
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
می گوید : چشم من مانند جامی ست که خون دلم در آن می ریزد.
زنده باشی
چون بخوانید بدانید(که نادانید)
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم
جام در اینجا به معنی شیشه و آینه است که بازتاب دهنده و نشاندهنده بسیار چیزهاست و شهریار در سرودن این غزل به حافظ نظر داشته و در واقع چشم نظر باز او جام جهان بین است که با نگاه به آن میتوان فهمید چه خون دل که نخورده است.
هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم
همی برابرم آید خیال روی تو هر دم
نخواستم که بگویم حدیث عشق و چه حاجت
که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم
حسین عزیز
سپاس فراوان ، مختصر و مفید نوشتید
شما هم زنده باشید
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت عزیزان و آراستگان به نظم فارسی نظر این حقیر این است که اظهار فضل زیر شعر استاد شهریار کار نیکی نیست ...
▣ سیزده به دَر
(ســیزده) را همه عالَم به دَر امروز از شهر
من خود آن (سیزدَهَم) کز همه عالم به دَرَم
"شـــهـریـار"
▓ آمنه حسن زاده درمقاله اش نوشته است : بیشترِ کشورها یِ اروپایی و آمریکای شمالی به عدد (13) باورِ منفی دارند . عددِ (13) مشهورترین ِعدد ِنامبارک درایران و بعضی ازکشورهاست . درایران ، پلاک 1+12 و یا نبودِصندلیِ شماره (13) در برخی از هواپیماها مثل هواپیماهای هُما نشان ازنامبارک شمردن این عدد است . برای همین برخی میخواهند با خوشگویی ، خوشخُوری وخوشگذرانی در (13) فروردین ازنحسیِ آن به دَر رَوند و هنگام ِتقسیمِ بلا از قلم بیفتند . هرچندکه برخی هممعتقدند درفرهنگ ِایران هیچ روزی نحس وشوم نیست وپناه بردنِ مردم در روز 13 فروردین به آغوش ِمامِ طبیعت ، مربوط به الهه ی باران است .
█ دکترحسین تجدد درمقاله یِ (13 به دَر ، آیینه ی فرهنگِ ایرانی) می نویسد در میانِ فرهنگ پژوهان ، ریشه یِ اصلی پیدایشِ 13 فروردین روشن نیست ولی آنچه مشخص است این است که دراندیشه یِ ایرانیان باستان ، این روز نحس نبوده است وعدد 13 هیچگونه نُحُوسَتی ندارد . و شاید یکی ازدلایلِ بیرون آمدنِ مردم ، درخواست ِباران برای کشاورزی بوده باشد . در ضمن این روز را هم جشنِ نویدِ رفتن به مزرعه می دانستند . برخی هم می گویند 13 به دَر ریشه در یک رسمِ بابِلی دارد که آن ها در این روز بُت هایشان را از بُتخانه بیرون می آوردند و درکنار جویِ آب وسبزه ها قرار می دادند و پایکوبی می کردند .
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی .(سعدی)
احمدآذرکمان ـ نوشته شده در فروردین ماه سال 1396
اون دوست عزیزی که گفتن باید جناب شهریار به جای گرو بود سرم میگفتن گرو بود دلم باید بگم که اولین و مهمترین نکته اینه که کل غزل با این قافیه گفته شده که دلم باهاش همخونی نداره ثانیا تو همین مصراع واج آرایی خیلی قشنگی با حرف س «» بکار برده شده و ثالثا منظور شاعر از سر فکر و تمام حواسش بوده
اگر به جای سر دل مینوشت قصیده میشد نه غزل.در جالی که این غزل هست
درجواب هادی باید بگم شعر کاملا وزن درستی داره و در بیت هشت استاد شهریار از اختیار شاعری استفاده کرده وبه جای دوتاهجای کوتاه از یک هجای بلند استفاده کرده
هر آنچه که از دل برآید بر دل نشیند. اوج دل شکستگی استاده
اوج ادارک استاد . عدم توجه به زر و سیم. ساده زیست. و اثبات علم بهتر از ثروت هست این شعرش. اصلا خلاصه ادبیات آشنایی هست.
سلاملار و سایلیقلار بوتون تورک ملتینه.من استاد شهریارین بو شعرین چووووخ سویرم و بو ترک ملتینین قدرت و هنریندگورسدیر که نه تنها تورکو شعرلری کی اوزلری قیزل دان ارزش لی دیلر بلکه فارسی شعرلری ده با ارزش و اورگه یاتیم دیلار.
متن این شعر در دیوان شهریار (به تصخیخ خطی خود استاد) به شکل زیر است:
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام جرمم اینست که صاحبدل و صاحبنظرم
من که با عشق نراندم بجوانی هوسی هوس عشق و جوانی است به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا بزر وسیم فروخت پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی وهنر عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گرهبند زر و سیمم بود که ببازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم بدر امروز از شهر من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم
تا بدیوار و درش تازه کنم عهد قدیم گاهی از کوچه معشوقه خود میگذرم
تو از آن دگری ، رو که مرا یاد تو بس خودتو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت شهریارا چکنم لعلم و والا گهرم
یک لحظه هم نمیشه حال و حالت شاعر موقع نوشتن بیت بیت این شعر رو درک کرد . قلبا آرزو دارم احدی چنین لحظه رو تجربه نکنه که متاسفانه حاشا ... تجربه خواهد شد .
وزن مصرعی که میگه:
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم با مصرع قبلش نا مطابقه بهتر بود عبارت "که" از مصرع دوم حذف بشه.
سلام و درود. بهتر نبود بجای واژه فروخت، بفروخت قرار میگرفت!
کاش با صدای خود استاد شهریار این شعرو بزارین .اگه پیدا بشه عالی میشه.چون استاد اکثر شعراشو خودش دلکمه کرده
با سپاس
سلام،
1. اینکه بعضی ها میان میگن به جای فلان کلمه فلان ت بهتر نبود، دقیقا هدفشون چیه؟ عبارتوهدفشون چیه؟ احترام به خالق اثر واجبه، اونم استادی همچون شهریار، دقت کنید لطفا.
2. به نظرم اینجا جای اظهار فضل و نوشتن آثار ما نیست، اینجا باید نظرمون رو راجع به این اثر بگیم و نه بیشتر.
3. این غزل یه دونست، تکراری نداره، تا ابد هم موندگار خواهد بود.
4. درود بر محسن جاوشی که جوونها رو با اشعار مولوی، حافظ، سعدی، وحشی و سایر بزرگان آشتی داد.
واه احسنت به شادروان شهریار با این شعر زیبا و خیلی پرمفهوم.
بنده با بیت "تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم گاهی از کوچه معشوقه خود میگذرم" حالی به حالی شدم.
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
در مصرع اول
سر و سامان نگرفتم که گرو بود سرم به نظر صحیح میباشد.
درست که شهریار یک شاعر ترک زبان است وبه زبان ترکی آذربایجانی شعر گفته ولی بیشترین وبهترین غرلهای ایشان به زبان فارسی میباشد ودوجلد دیوان فارسی دارد وحقا یک شاعر پارسگوی برجسته وتوانا میباشد
استاد شهریار واقعا عالی
آدم ساعت ها این شعرو میخونه خسته نمیشه
خیلی مفهومی وسنگین
عجیب خوبه این شعر
شیری و جوی شغالان نبود آبخورت؟!
به چه زیبا شعری
وصف معشوق به این زیبایی؟!
در نگاهت معشوق چه زبون آید و پست
آنکه از عشقش شهریارا شده ای پیر پسر
سلام
وهاب عزیز داره به خودش میگه شیر نه معشوقش
این شعر زیبارو با صدای محسن چاوشی باید شنید
پیوند به وبگاه بیرونی
همسرم دادند که بروی از سرم..
من شدم مادرو تو پیر شدی ای برخلاف پسرم...
نام جگرگوشه ی خود من نهادم شهریار...
تو نمیدانی ز دوری همان عاشق خونین جگرم...
میبینم تورا حسرت آن روز من دارم...
که نداشتم اختیارو هنوزم بی صاحب نظرم...
میدانم که نراندی همه عمر بر جوانی هوسی..
اما افسوس که هوس جوانی من در سر دارم...
پدرم بی مهر گوهر خود را داد و رفت...
افسوس که دریغ داشت از مهرتو مرا پدرم..
سیزده را همه امروز به خوشی...
من پس از دیدن تو امروز ز غوغای جهان بد به درم..
رشید
چرا وزن شعر فعلاتن هست ولی خیلی از مصرع ها با هجای کوتاه شروع میشه؟؟؟؟؟
ببخشید منظورم هجای بلند بود
مثلا مصرع اول هجای اول بلنده
دکترررررر علم برا شما مهمه برای شهریار اهمیتی نداشته بهش نمینازیده در ضمن تو واژه هنر دانش هم نهفته و اینکه علم واژه عربیه استاد همون هنر رو هنرمندانه بکار برده
تو روخدا دیگه حداقل در محافل ادبی بحث پان فارس و پان ترک رو جمع کنید.اینکه نمیدونم ترکی از فارسی تطور یافته یا اینکه فارسی از عربی مشتق شده و این جور حرفهای سخیف مناسب محفل ادبی نیس.که البته هر دو نظریه کاملا غلط و بی بنیه و اساسه.و صرفا آرزوها و اوهام و گمانهای گوینده است.چرا که در تمام نقاط کره زمین زبان ترکی وجود داره و نکته خاصش اینه که اینها هیچ ربطی هم به هم ندارن و همه شون بومی منطقه خودشون هستن.اروپا و آسیا و امریکا و ... همه شون ترک بومی خودشون رو دارند.حتی برخی زبان ها هستن که ترک زبانها اونها رو میفهمند قواعد و ساختار گرامری ش رو بدون اموزش بلدند و استفاده میکنند در حالیکه زبان فارسی هیچ ربطی به اون زبان ها ندارند.پس اصرار بر اوهام و تصورات خود نکنید.
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خودآن سیزدهم کزهمه عالم به درم
* * *
بگمانم هر کس دیگری جای شهریار بود و آن صحنه را میدید، دق می کرد!
بی نهایت غیر قابل تحمله که مثلا رفته باشی سیزده بدر ولی ناگهان در کمال بدشانسی و بدبختی محبوبت را ببینی که با دیگری وصلت کرده و در چند قدمی تو مشغول به در کردن سیزده باشد!
خدایا! نحوست سیزده دیگه تا این حد؟!
چقدر توی این غزل غم و بغض شهریار حس شدنیه
در مورد جناس معنوی ، این بیت فوق ، پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت ، پدر عشق بسوزه که درآمد پدرم ،
حافظ میفرماید ،
پدرم روضهٔ رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا مُلکِ جهان را به جوی نفروشم؟
نسل جدید میگویند دوست دخترم مادر شد و من هنوز پسرم ولی شهریار در آن سالها به این زیبایی گفته است:
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
این است تاثیر شاعر هنرمند در عمق وجود مردمان یک فرهنگ روحش شاد استاد گرامی
درود به نیک اندیشان ِنیک پسندِ نیکو گفتار.
عزیزان ، جناب شهریار اگر در عشق ناکام نمیماند امروز ما شاهد چنین غزل نغز و دلربا یی نبودیم ،گاهی مصلحت در ناکامی است.و بعد از سالها آن معشوق را شهریار زنده نگه داشت و چه چیزی بهتر از این میتوانست هردو را مانا گرداند . بدون شک هم عاشق و هم معشوق هر دو از این فرجام- اکنون- خرسندند .
روی زرد همیشه نشان ضعف نیست شاید اکسیر عشقی در آن آمیخته شده باشد و زر گشته .
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد اکسیر عشق در مسم آمیخت ، زر شدم .!درودتان ..همایون نجفی