غزل شمارهٔ ۸۲ - دوست ندیدم
به تیرهبختی خود کس نه دیدم و نه شنیدم
ز بخت تیره خدایا چه دیدم و چه کشیدم
برای گفتن با دوست شکوهها به دلم بود
ولی دریغ که در روزگار دوست ندیدم
وگر نگاه امیدی به سوی هیچکسم نیست
چرا که تیر ندامت بدوخت چشم امیدم
به غیر دام ندیدم به هر کسی که شدم رام
دگر چو طایر وحشی ز آب و دانه رمیدم
رفیق اگر تو رسیدی سلام ما برسانی
که من به اهل وفا و مروتی نرسیدم
منی که شاخه و برگم نصیب برق بلا بود
به کشتزار طبیعت ندانم از چه دمیدم
یکی شکستهنوازی کن ای نسیم عنایت
که در هوای تو لرزندهتر ز شاخهٔ بیدم
ز آب دیده چنان آتشم کشید زبانه
که خاک غم به سرافشان چو گرد باد دویدم
گناه اگر رخ مردم سیه کند من مسکین
به شهر روسیهان شهریار روی سپیدم
غزل شمارهٔ ۸۱ - خمار انتظار: شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودمغزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش: یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به تیرهبختی خود کس نه دیدم و نه شنیدم
ز بخت تیره خدایا چه دیدم و چه کشیدم
هوش مصنوعی: من در بدبختی خود کسی را نه دیدم و نه از کسی شنیدم؛ خدایا، از تقدیر بدی که برای من رقم خورده، چه تجربهای داشتهام و چه رنجهایی را تحمل کردهام.
برای گفتن با دوست شکوهها به دلم بود
ولی دریغ که در روزگار دوست ندیدم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دلتنگیها و نارضایتیهایی داشتما، نتوانستم در زمان دوستیام از آنها صحبت کنم و این برایم مایهی تاسف است.
وگر نگاه امیدی به سوی هیچکسم نیست
چرا که تیر ندامت بدوخت چشم امیدم
هوش مصنوعی: اگر هیچکس به آیندهام امیدی ندارد، به این خاطر است که تیر ندامت به چشم امیدم فرو رفته است.
به غیر دام ندیدم به هر کسی که شدم رام
دگر چو طایر وحشی ز آب و دانه رمیدم
هوش مصنوعی: به جز دام، هیچ چیز دیگری نتوانستم ببینم و هر بار که قابل و رام کسی شدم، مانند پرنده وحشی از آب و دانه فرار کردم.
رفیق اگر تو رسیدی سلام ما برسانی
که من به اهل وفا و مروتی نرسیدم
هوش مصنوعی: اگر تو به کسی رسیدی، از طرف من سلامی به او بده، چون من نتوانستم به افرادی که وفادار و با مروت هستند، برسم.
منی که شاخه و برگم نصیب برق بلا بود
به کشتزار طبیعت ندانم از چه دمیدم
هوش مصنوعی: من که مانند شاخه و برگ، سهمم از خطری بزرگ بود، نمیدانم چرا به دشت و طبیعت پا گذاشتم.
یکی شکستهنوازی کن ای نسیم عنایت
که در هوای تو لرزندهتر ز شاخهٔ بیدم
هوش مصنوعی: ای نسیم لطف و رحمت، نواهای دلنشینی برای ما بیافرین، زیرا در هوای تو، ما همچون شاخههای بید، بیشتر از همیشه میلرزیم و دل و جان ما تحت تأثیر زیباییهای تو قرار میگیرد.
ز آب دیده چنان آتشم کشید زبانه
که خاک غم به سرافشان چو گرد باد دویدم
هوش مصنوعی: با اشک چنان آتش در وجودم زبانه کشید که غم و اندوه مانند گردی در باد پراکنده شد و من به حرکت درآمدم.
گناه اگر رخ مردم سیه کند من مسکین
به شهر روسیهان شهریار روی سپیدم
هوش مصنوعی: اگر گناه باعث شود که چهره مردم تیره شود، من با نادانی خود در شهری که مردمش با زیبایی و نیکی شناخته میشوند، قرار دارم.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸۲ - دوست ندیدم به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1391/05/25 22:07
زیبا
در بیت سوم مصرع اول واژه دگر به اشتباه وگر نوشته شده است.لطفا تصحیح بفرمائید.