گنجور

غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
به یاد یار دیرین کاروان‌ گم‌ کرده را مانم
که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی
چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون خزانی را
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی
که در کامم به زهر آلود شهد شادمانی را
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل
خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را
نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان
خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن
که از آب بقا جویند عمر جاودانی را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
هوش مصنوعی: در دوران جوانی تلاش کردم تا زندگی واقعی را بیابم، اما در این جستجو نه تنها موفق نشدم به زندگی دست پیدا کنم، بلکه جوانی‌ام را نیز گم کردم.
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
هوش مصنوعی: اکنون که به سن پیری رسیده‌ام، آرزو دارم که دوباره به دوران جوانی بازگردم و مسیر زندگی را دوباره طی کنم.
به یاد یار دیرین کاروان‌ گم‌ کرده را مانم
که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را
هوش مصنوعی: به یاد دوستی قدیمی‌ام، مثل کاروانی که گم شده، در دل شب در خواب همراهان یاری را می‌بینم.
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی
چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون خزانی را
هوش مصنوعی: در یک بهار زیبا، ما هم جوان و شاداب بودیم و در لذت و خوشی غرق شده بودیم. چقدر از غافل بودن خود ناراحتیم که بی‌خبر از آمدن سرما و پاییز بودیم.
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی
که در کامم به زهر آلود شهد شادمانی را
هوش مصنوعی: بیداری از خواب شیرین و خوشی که در آن غرق در شادی بودم، به شدت تلخ و ناگوار بود. این بیداری مانند زهر بر کامم نشسته و لذت را از من گرفته است.
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل
خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را
هوش مصنوعی: ای دل، تنها با تو می‌توانم حرف بزنم. خدایا، به که شکایت کنم از تنهایی و نداشتن هم‌زبانی؟
نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
هوش مصنوعی: کجاست آن نسیم موهای محبوب که مثل برگ‌های پاییز، من به عشق او چشم به راهی دارم؟
به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان
خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را
هوش مصنوعی: چشمهای تو به رنگ آسمان مانند است و جاذبه‌ای دارد که جان من را به خطر می‌اندازد. لطفاً این زیبایی آسمانی را از من نگیرید.
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن
که از آب بقا جویند عمر جاودانی را
هوش مصنوعی: شعر زیبا و دلنشین تو باعث نمی‌شود که از دنیا بروی، بلکه همچنان زندگی‌ات را ادامه می‌دهد و به دنبال زندگی ابدی و پایدار هستی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی به خوانش نوح منوری
غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی به خوانش امیر الماسی
غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی به خوانش افسر آریا

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"تصنیف جوانی"
با صدای سیدعبدالحسین مختاباد (آلبوم غوغای جان)

حاشیه ها

1388/09/28 02:11
نگین شکروی

با درودوسپاس فراوان
در مصرع دوم بیت هشتم " خدا را " بجای " خدایا " صحیح است.همچنین در مصرع دوم ازآخرین بیت "جویند" صحیح می باشد.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1388/12/21 10:02
پرستو

واقعا" حکیمانه است و در مورد همه نیز صدق می کند

1389/05/09 19:08

با اینکه تجربه ی سنی ایشان را ندارم ولی با تمام وجود درک می کنم که چه می گوید 24 .

1389/07/18 20:10
حسن

شهریار شهریار شعرفارسی وترکی است

1389/08/27 08:10
سعید

به درستی که انسان ها تمام عمر خود را صرف پیدا کردن زندگی میکنند ولی غافل از اینند که زندگی همین است که میگذرد با تمام زیبایی هایش

1389/10/17 22:01
فرید واحدی

دکتر شریعتی: تمام عمر به دنبال خوشبختی میگشتیم غافل از اینکه خوش بختی لحظه هایی بود که گذشت

1390/08/01 15:11
حلاج

جمیله ای است عروس جهان ولی هشدار .....که این مخدره در عقد کس نمیاید

1391/09/08 13:12
محمد

همیشه به این فکر می‌کنم که چرا جوانان نمی‌خواهند قبول کنند که جوانی گذراست و غرور جوانی نیز به درد هیچ چیزی نمی‌خورد

1391/12/07 22:03
Amir Marashi

سطر دوم مصرع اول بجای «بار پیری» باید «پای پیری» گذاشته شود

1392/03/26 18:05
مهدی

دل بر این پیره زن عشوه گر دهر نبندید کین عروسیست که در عقد بسی داماد است این حقر از عاشقان شعر استاد هستم و بخصوص این غزل بسیار زیبا چون در جوانی بسیار غم ها چشیده ام

1393/02/26 15:04
tanin

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوزه عروس هزار داماد است.
کاش قدر جوانی را بدانیم که چون باد در گذر است.

1393/02/15 09:05
محسن بورعطا

زندگی اجبار است لاجرم باید زیست

1394/05/20 08:08
فاطمه سادات

نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
شهریار دل و جان

1395/06/18 08:09
احمد

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
درستش اینه که
نجستم زندگانی را تبه کردم جوانی را

1399/04/01 00:07
خَموش

ایام شباب، روزگار عطش گرفتن برای فهم ناگفته های زندگی، و آنچه که فراتر از وجود و نفوس مان و حتی ظرفیت هایمان است، و آنچه که نباید فهنید... محاولت برای اینکه فکر محدود خود را چراغی بر ادراک و اکتشاف ناگفته ها و ناشنیده ها کنیم، چراغی بر تخیلات که در افکار خود بدان بازی می‌دهیم و خواهان تحقق بخشیدن به آن در دنیای خارج از چارچوب ذهن تاریک هستیم؛ غافل از آنکه پرده ها در پشت پرده های صحنه زندگانی است و ما تنها جزء کوچکی از این بازی هستیم و موظف به ایفای نقشی که باید انجام دهیم، همان راهی که قبلا رسم کرده ایم و اکنون برای گذشته رسم میکنیم.روزی که شمع چراغ جوانی کم سو تر شد خواهیم فهمید که چیزی نخواهیم فهمید و چیزی فراتر از مرزهای ذهنمان دستگیرمان نخواهد شد... گاهی باید آنچه را که نخواهیم فهمید قبول و با تمام وجود بدان اعتماد کنیم (جوانی هست و لذت عشق جوانی)... در جستجوی عمر جاودانی، گم نکنیم جوانی؛ که روزی خواهیم طلبید، مجدد این جوانی... (برداشت متفاوت ذهن مکدر یک مشتاق در گوشه ای از خانه ای در سرزمینی )

1399/04/13 10:07
محمدعلی مدیری

زندگی شاید آن لبخندی ست که امروز دریغش کردیم

1399/05/25 23:07
امین

با درود.
در مصرع دوم بیت ششم، به جای «به زهرآلود» باید نوشته شود «به زهر آلود»، یعنی آلوده به زهر کرد.
سپاس

1399/05/25 23:07
امین

با درود.
در مصرع دوم بیت پنجم، به جای «به زهرآلود» باید نوشته شود «به زهر آلود»، یعنی آلوده به زهر کرد.
سپاس

1401/01/24 12:03
فریبرز شکاری

در بیت چهارم، قافیه «خزانی» درست می‌باشد.