غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی به خوانش نوح منوری
غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی به خوانش امیر الماسی
غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی به خوانش افسر آریا
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
با درودوسپاس فراوان
در مصرع دوم بیت هشتم " خدا را " بجای " خدایا " صحیح است.همچنین در مصرع دوم ازآخرین بیت "جویند" صحیح می باشد.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
واقعا" حکیمانه است و در مورد همه نیز صدق می کند
با اینکه تجربه ی سنی ایشان را ندارم ولی با تمام وجود درک می کنم که چه می گوید 24 .
شهریار شهریار شعرفارسی وترکی است
به درستی که انسان ها تمام عمر خود را صرف پیدا کردن زندگی میکنند ولی غافل از اینند که زندگی همین است که میگذرد با تمام زیبایی هایش
دکتر شریعتی: تمام عمر به دنبال خوشبختی میگشتیم غافل از اینکه خوش بختی لحظه هایی بود که گذشت
جمیله ای است عروس جهان ولی هشدار .....که این مخدره در عقد کس نمیاید
همیشه به این فکر میکنم که چرا جوانان نمیخواهند قبول کنند که جوانی گذراست و غرور جوانی نیز به درد هیچ چیزی نمیخورد
سطر دوم مصرع اول بجای «بار پیری» باید «پای پیری» گذاشته شود
دل بر این پیره زن عشوه گر دهر نبندید کین عروسیست که در عقد بسی داماد است این حقر از عاشقان شعر استاد هستم و بخصوص این غزل بسیار زیبا چون در جوانی بسیار غم ها چشیده ام
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوزه عروس هزار داماد است.
کاش قدر جوانی را بدانیم که چون باد در گذر است.
زندگی اجبار است لاجرم باید زیست
نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
شهریار دل و جان
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
درستش اینه که
نجستم زندگانی را تبه کردم جوانی را
ایام شباب، روزگار عطش گرفتن برای فهم ناگفته های زندگی، و آنچه که فراتر از وجود و نفوس مان و حتی ظرفیت هایمان است، و آنچه که نباید فهنید... محاولت برای اینکه فکر محدود خود را چراغی بر ادراک و اکتشاف ناگفته ها و ناشنیده ها کنیم، چراغی بر تخیلات که در افکار خود بدان بازی میدهیم و خواهان تحقق بخشیدن به آن در دنیای خارج از چارچوب ذهن تاریک هستیم؛ غافل از آنکه پرده ها در پشت پرده های صحنه زندگانی است و ما تنها جزء کوچکی از این بازی هستیم و موظف به ایفای نقشی که باید انجام دهیم، همان راهی که قبلا رسم کرده ایم و اکنون برای گذشته رسم میکنیم.روزی که شمع چراغ جوانی کم سو تر شد خواهیم فهمید که چیزی نخواهیم فهمید و چیزی فراتر از مرزهای ذهنمان دستگیرمان نخواهد شد... گاهی باید آنچه را که نخواهیم فهمید قبول و با تمام وجود بدان اعتماد کنیم (جوانی هست و لذت عشق جوانی)... در جستجوی عمر جاودانی، گم نکنیم جوانی؛ که روزی خواهیم طلبید، مجدد این جوانی... (برداشت متفاوت ذهن مکدر یک مشتاق در گوشه ای از خانه ای در سرزمینی )
زندگی شاید آن لبخندی ست که امروز دریغش کردیم
با درود.
در مصرع دوم بیت ششم، به جای «به زهرآلود» باید نوشته شود «به زهر آلود»، یعنی آلوده به زهر کرد.
سپاس
با درود.
در مصرع دوم بیت پنجم، به جای «به زهرآلود» باید نوشته شود «به زهر آلود»، یعنی آلوده به زهر کرد.
سپاس
در بیت چهارم، قافیه «خزانی» درست میباشد.