گنجور

غزل شمارهٔ ۷۵ - هجران کشیده ام

دامن مکش به ناز که هجران کشیده‌ام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیده‌ام
شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر
پاداش ذلتی که به زندان کشیده‌ام
از سیل اشک شوق دو چشمم معاف دار
کز این دو چشمه آب فراوان کشیده‌ام
جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار
آخر غمت به دوش دل و جان کشیده‌ام
دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس
من بی‌تو دست از این سر و سامان کشیده‌ام
تنها نه حسرتم غم هجران یار بود
از روزگار سفله دو چندان کشیده‌ام
بس در خیال هدیه فرستاده‌ام به تو
بی خوان و خانه حسرت مهمان کشیده‌ام
دور از تو ماه من همه غم‌ها به یک طرف
وین یک طرف که منت دونان کشیده‌ام
ای تا سحر به علت دندان نخفته شب
با من بگوی قصه که دندان کشیده‌ام
جز صورت تو نیست بر ایوان منظرم
افسوس نقش صورت ایوان کشیده‌ام
از سرکشی طبع بلند است شهریار
پای قناعتی که به دامان کشیده‌ام

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دامن مکش به ناز که هجران کشیده‌ام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیده‌ام
هوش مصنوعی: دست از ناز کشیدن بر ندار، زیرا من درد فراق را تحمل کرده‌ام. برو، چون من به خاطر زیبایی رقیبانم، توانسته‌ام ناز کشیدن را تجربه کنم.
شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر
پاداش ذلتی که به زندان کشیده‌ام
هوش مصنوعی: شاید مانند یوسف به من توجه کنند و عزیز مصر با محبت برخورد کند، به خاطر رنج و ذلتی که در زندان متحمل شده‌ام.
از سیل اشک شوق دو چشمم معاف دار
کز این دو چشمه آب فراوان کشیده‌ام
هوش مصنوعی: چشمانم از خوشحالی پر از اشک شده و مرا از این حال معاف کن، زیرا از این دو چشمه، آب زیادی جاری شده است.
جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار
آخر غمت به دوش دل و جان کشیده‌ام
هوش مصنوعی: ای محبوب، سرم را بر شانه‌ات می‌گذارم و دستی بر دل می‌زنم. چرا که بار غمت را با دل و جانم به دوش کشیده‌ام.
دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس
من بی‌تو دست از این سر و سامان کشیده‌ام
هوش مصنوعی: دیگر درباره وضعیت من نپرس، زیرا من به خاطر نبود تو دیگر توجهی به این وضعیت ندارم.
تنها نه حسرتم غم هجران یار بود
از روزگار سفله دو چندان کشیده‌ام
هوش مصنوعی: غصه‌ام فقط به خاطر دوری از محبوب نیست؛ بلکه از روزگار پست و بی‌ارزش نیز به اندازه‌ای زیاد رنج می‌برم.
بس در خیال هدیه فرستاده‌ام به تو
بی خوان و خانه حسرت مهمان کشیده‌ام
هوش مصنوعی: من بسیار در خیال خود برای تو هدیه فرستاده‌ام، اما بدون اینکه تو بخوانی و در خانه‌ام، حسرت این را می‌کشم که مهمان تو باشم.
دور از تو ماه من همه غم‌ها به یک طرف
وین یک طرف که منت دونان کشیده‌ام
هوش مصنوعی: به دور از تو، ماه من، همه ناراحتی‌ها را کنار گذاشته‌ام و فقط این یک طرف را که با آرزوی تو به دوش کشیده‌ام، می‌فهمم.
ای تا سحر به علت دندان نخفته شب
با من بگوی قصه که دندان کشیده‌ام
هوش مصنوعی: ای که تا صبح به خاطر درد دندان نمی‌توانی بخوابی، شب را با من بگذران و داستانی بگو که من هم دندانم را کشیده‌ام.
جز صورت تو نیست بر ایوان منظرم
افسوس نقش صورت ایوان کشیده‌ام
هوش مصنوعی: تنها آنچه که به چشمم می‌آید، چهره توست و افسوس که فقط تصویر تو را بر دیوار نگاشته‌ام.
از سرکشی طبع بلند است شهریار
پای قناعتی که به دامان کشیده‌ام
هوش مصنوعی: من به خاطر بلندپروازی‌ام، در مقابل نیازها و خواسته‌هایم، به مدارا و رضایت با وضعیتی که دارم، تن داده‌ام.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۵ - هجران کشیده ام به خوانش مهدی سروری
غزل شمارهٔ ۷۵ - هجران کشیده ام به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۷۵ - هجران کشیده ام به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

به نام خدا
به نظر می رسد این شعر کامل نیست. کاملش این است:
دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام
شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر
پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام
از سیل اشک شوق دو چشمم معاف دار
کز این دو چشمه آب فراوان کشیده ام
جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار
آخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام
دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس
من بی تو دست از این سرو سامان کشیده ام
تنها نه حسرتم غم هجران یار بود
از روزگار سفله دو چندان کشیده ام
بس در خیال هدیه فرستاده ام به تو
بی خوان و خانه حسرت مهمان کشیده ام
دور از تو ماه من همه غم ها به یک طرف
وین یک طرف که منت دونان کشیده ام
ای تا سحر به علت دندان نخفته شب
با من بگوی قصه که دندان کشیده ام
جز صورت تو نیست بر ایوان منظرم
افسوس نقش صورت ایوان کشیده ام
از سر کشی طبع بلند است شهریار
پای قناعتی که به دامان کشیده ام
---
پاسخ: با تشکر از شما، ابیات 5، 9 و 10 طبق نقل شما اضافه شد.

1392/02/13 15:05
محمود ابراهیمی

با سلام و خسته نباشید به نظر می رسد در بیت پنجم کلمه این اضافیست و درستش (دیگر گذشت از سرو سامان ما مپرس/من بی تو دست از سرو سامان کشیده ام) می باشد.

1393/01/31 23:03

یکی دیگر از شاهکار های شهریار
جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار
آخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام
دور از تو ماه من همه غم ها به یک طرف
وین یک طرف که منت دونان کشیده ام
ای تا سحر به علت دندان نخفته شب
با من بگوی قصه که دندان کشیده ام
چه کسی اینچنین احساس و هنر و سادگی رو به هم آمیخته؟
شعر شهریار مثل عطریه که از ترکیب زیباترین صفات شاعران قبل خود ساخته شده.
سادگی سعدی
اعجاز و ایجاز حافظ
تصویر های نظامی
استواری فردوسی
تازگی نیما
و احساس شهریار