گنجور

غزل شمارهٔ ۷۳ - غنای غم

از غم جدا مشو که غنا می‌دهد به دل
اما چه غم غمی که خدا می‌دهد به دل
گریان فرشته‌ای‌ست که در سینه‌های تنگ
از اشک چشم نشو و نما می‌دهد به دل
این صبر تلخ و نغمهٔ شیرین طبیب ماست
با اشک شور خود که شفا می‌دهد به دل
چون شیر مادران که بُوَد مستحیل خون
غم هم به استحاله غذا می‌دهد به دل
بس خنده‌ها که ظلم تن و ظلمت دل است
ای زنده باد غم که ضیا می‌دهد به دل
تا عهد دوست خواست فراموش دل شدن
غم می‌رسد به وقت و وفا می‌دهد به دل
دل پیشواز نالهٔ رود ارغنون نواز
نازم غمی که ساز و نوا می‌دهد به دل
این غم غبار یار و خود از ابر این غبار
سر می‌کشد چو ماه و صلا می‌دهد به دل
سلطان دل صلای «بَلا للوَلا» زده است
تا دل ولیّ اوست بلا می‌دهد به دل
فتح از مجاهدی‌ست که دل در جهاد نفس
تا شد اسیر، جان به فدا می‌دهد به دل
صحرا و سنگلاخ ضلال است، هوشدار
این غم نشان راه هدا می‌دهد به دل
غم خضر ما و چشمه‌اش این چشم اشکبار
وین چشمه قطره قطره بقا می‌دهد به دل
ای اشک شوق آینه‌ام پاک کن ولی
زنگ غمم مبر که صفا می‌دهد به دل
غم صیقل خداست خدایا ز ما مگیر
این جوهر جلی که جلا می‌دهد به دل
قانع به استخوانم و از سایه تاج‌بخش
با همتی که بال هما می‌دهد به دل
تسلیم با قضا و قدر باش شهریار
وز غم جزع مکن که جزا می‌دهد به دل

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از غم جدا مشو که غنا می‌دهد به دل
اما چه غم غمی که خدا می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: از غم دور نشو، زیرا غم می‌تواند به دل احساس غنای عمیق‌تری ببخشد. اما چه فایده‌ای دارد اگر آن غم، غم واقعی خدا باشد که بر دل نازل می‌شود؟
گریان فرشته‌ای‌ست که در سینه‌های تنگ
از اشک چشم نشو و نما می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: فرشته‌ای در دل‌های دردیده و تنگ، از اشک چشم به گریه در آمده و احساسات را به نمایش می‌گذارد.
این صبر تلخ و نغمهٔ شیرین طبیب ماست
با اشک شور خود که شفا می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: این صبر دشوار و آواز دلنواز، پزشک روح ماست. اشک‌های شور ما، به روح‌مان آرامش می‌بخشد و درمان می‌کند.
چون شیر مادران که بُوَد مستحیل خون
غم هم به استحاله غذا می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: مثل شیر مادر که به‌طور طبیعی تغییر شکل می‌دهد، خون غم هم به گونه‌ای دیگر در دل تبدیل به قوت می‌شود.
بس خنده‌ها که ظلم تن و ظلمت دل است
ای زنده باد غم که ضیا می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که بسیاری از خنده‌ها ناشی از رنج بدنی و دل تاریک است. در عین حال، از غم نیز سپاسگزاری می‌شود، زیرا غم می‌تواند روشنایی و روشنی را به دل ببخشد.
تا عهد دوست خواست فراموش دل شدن
غم می‌رسد به وقت و وفا می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: وقتی که رابطه با محبوب به پایان برسد، دل به درد و اندوه دچار می‌شود و این غم به وقت و قرار وفا می‌آید.
دل پیشواز نالهٔ رود ارغنون نواز
نازم غمی که ساز و نوا می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: دل در انتظار صدای موسیقی دلنشین رود است و من بر این غم دل می‌زنم که این غم، نوای زیبا و دل‌انگیزی را به قلبم هدیه می‌کند.
این غم غبار یار و خود از ابر این غبار
سر می‌کشد چو ماه و صلا می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: این غم به گونه‌ای است که مانند ابری بر قلب و یار می‌چرخد و سر برمی‌آورد، درست مانند ماه که از میان ابرها نمایان می‌شود و به دل ندا می‌دهد.
سلطان دل صلای «بَلا للوَلا» زده است
تا دل ولیّ اوست بلا می‌دهد به دل
[بنا بر حدیثی از امام باقر] سلطان دل و جان یعنی خدای متعال، بانگ و ندای «بلا برای دوست‌دارترین‌ها» را سر داده تا با مصیبت ها و بلایا عاشقان واقعی و شوریده‌ی خود را بیابد و این بلا ها تا زمانی که دل افراد دوست دار خدا است ادامه دار اند.
فتح از مجاهدی‌ست که دل در جهاد نفس
تا شد اسیر، جان به فدا می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: پیروزی از آن کسی است که در مبارزه با نفس خود به شدت تلاش کند و دلش اسیر آن جهاد شود. او جانش را فدای دل می‌کند.
صحرا و سنگلاخ ضلال است، هوشدار
این غم نشان راه هدا می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: ریگزار و سنگ‌های سخت، نشانه‌های گمراهی هستند؛ آگاه باش که این اندوه، نشانگر راهی است که به دل هدایت می‌کند.
غم خضر ما و چشمه‌اش این چشم اشکبار
وین چشمه قطره قطره بقا می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: غم و اندوه ما همچون چشمه‌ای است که این چشم پر از اشک نماد آن است و هر قطره این چشمه، حیات و زندگی را به دل می‌بخشد.
ای اشک شوق آینه‌ام پاک کن ولی
زنگ غمم مبر که صفا می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: ای اشک شوق، آینه دلم را تمیز کن، اما غم من را از بین نبر چون همین غم باعث صفا و پاکی دل من است.
غم صیقل خداست خدایا ز ما مگیر
این جوهر جلی که جلا می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: غم، وسیله‌ای است برای نزدیک شدن به خدا. خداوندا، این خلوص روحی را از ما نگیر که به دل ما روشنی و زندگی می‌بخشد.
قانع به استخوانم و از سایه تاج‌بخش
با همتی که بال هما می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: من به آنچه دارم راضی‌ام و با وجود حمایت و همتی که مانند بال‌های هما به من انگیزه می‌دهد، به زندگی ادامه می‌دهم.
تسلیم با قضا و قدر باش شهریار
وز غم جزع مکن که جزا می‌دهد به دل
هوش مصنوعی: ای شهریار، در مقابل سرنوشت و تقدیر تسلیم باش و از غم و اندوه جزع نکن، زیرا دل را پاداش می‌دهد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۳ - غنای غم به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1389/06/13 23:09
آوا

درود بر دوستداران ادب پارسی.
تا بحال شعری چنین شیوا دل ِغمدیده ای را تصلی نداده که اکنون...
خدایت رحمت کناد شهریارا.

1389/08/02 01:11
سعید

خدای من...مصراع اول این شعر رو میپرستم....

1390/09/27 09:11
احمد

این غزل بهترین جواب برای کسانی است که آنهایی را که در دل حزن خدایی دارند استیضاح کرده اند و می کنند اما خبر ندارند که این غم حاصل عشق واقعی به حضرت دوست و فراق یار است که اینگونه در قلبشان تجلی می کند . از آنجاییکه استاد شهریار خود از دل سوختگان و عاشقان اهل بیت بودند غزل دلربای ایشان را انعکاسی از این غم خدایی می دانم و بنده را به یاد این بیت در رسای حضرت مولانا اباعبدالله الحسین می اندازد : ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند ... سوختگان غمت با غم دل خرمند
یا علی مدد

1392/04/30 17:06
معصومه

این شعر یکی از شاهکار های ادبی ما ایرانیان است

1400/02/04 02:05
نازنین

جناب احمد، از انتساب این بیتی که نقل کردید، به مولانا مطمئن هستید؟

1400/05/06 10:08
Polestar

وای خیلی قشنگه!