غزل شمارهٔ ۷۲ - شهید عشق
به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک
که من چو لاله به داغ تو خفتهام در خاک
چو لاله در چمن آمد به پرچمی خونین
شهید عشق چرا خود کفن نسازد چاک
سری به خاک فرو بردهام به داغ جگر
بدان امید که آلاله بردمم از خاک
اگر به دامنِ چاک آمدم در این گیتی
هزار شکر که رفتم چو گل به دامنِ پاک
به تربتم چو گذشتی، به طیب نفس ای گل
آبی به فاتحه بگشا که طیّب الله فاک
تو ای که فاتحه بر خاک اولیا خواندی
موالیای تو خواند فرشته بر افلاک
جهان چه فتنه که از روی خوش نشان دادن
به خیل پاکدلان بخل ورزد و امساک
چو خط به خون شبابت نوشت چین جبین
چو پیریت به سر آرند حاکمی سفاک
خزان به سُخره کند گاه گوشوار مویز
به گوش پیرزن گوژپشت طارم تاک
بگیر چنگی و راهم بزن به ماهوری
که ساز من همه راه عراق میزد و راک
به ساقیان طرب گو که خواجه فرماید
اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک
به خاک این دل مسکین عَلَم کن آن دم و دود
که خُفته خُرد و خمیر از خمار آن تریاک
ز تخت و تاج فریدون چه حکمتی بِهْ از این
که کاوه دادِ دلِ خود ستانَد از ضحّاک
ببوس دفتر شعری که دلنشین یابی
که آن دل از پی بوسیدن تو بود هلاک
تو شهریار به راحت برو به خواب ابد
که پاکباخته از رهزنان ندارد باک
غزل شمارهٔ ۷۱ - خدا حافظ: به تودیع تو جان میخواهد از تن شد جدا حافظغزل شمارهٔ ۷۳ - غنای غم: از غم جدا مشو که غنا میدهد به دل
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک
که من چو لاله به داغ تو خفتهام در خاک
هوش مصنوعی: به زمین من سری بزن، مثل گلی که دامنش پاره است؛ زیرا من همچون لالهای در خاک خوابیدهام و برای تو دلم سوخته است.
چو لاله در چمن آمد به پرچمی خونین
شهید عشق چرا خود کفن نسازد چاک
هوش مصنوعی: وقتی لاله در چمن با پرچمی خونین از عشق ظاهر میشود، چرا باید خود را در چاک کفن پنهان کند؟
سری به خاک فرو بردهام به داغ جگر
بدان امید که آلاله بردمم از خاک
هوش مصنوعی: سرم را به خاک سپردهام و به خاطر داغ دل به این امید که شاید از زمین، گل سرخی بروید.
اگر به دامنِ چاک آمدم در این گیتی
هزار شکر که رفتم چو گل به دامنِ پاک
هوش مصنوعی: اگر به دامن عشق و محبت رسیدم، در این دنیا هزاران بار شکرگزارم که مانند گلی در دامن پاک و معصوم آنجا قرار گرفتم.
به تربتم چو گذشتی، به طیب نفس ای گل
آبی به فاتحه بگشا که طیّب الله فاک
هوش مصنوعی: چنانچه از کنار مزار من عبور کردی، ای گل آبی، با دل پاک خود فاتحهای بخوان که خداوند پاک است.
تو ای که فاتحه بر خاک اولیا خواندی
موالیای تو خواند فرشته بر افلاک
هوش مصنوعی: تو که برای اولیاء الهی دعا و طلب رحمت کردی، فرشتهها در آسمانها بر تو درود میفرستند.
جهان چه فتنه که از روی خوش نشان دادن
به خیل پاکدلان بخل ورزد و امساک
هوش مصنوعی: دنیا چه زنجیری به جان انسانها میاندازد که با ناز و ظاهری زیبا، به عدهای از انسانهای پاکدل، حسد و کملطفی کند و از آنها دریغ ورزد.
چو خط به خون شبابت نوشت چین جبین
چو پیریت به سر آرند حاکمی سفاک
هوش مصنوعی: وقتی که خط سرخی از عشق تو روی پیشانیام نقش میبندد، همانند چهرهات که زیباییاش را نشان میدهد، یک حاکم بیرحم میآید و سرنوشت مرا زیر دست خود میگیرد.
خزان به سُخره کند گاه گوشوار مویز
به گوش پیرزن گوژپشت طارم تاک
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، وقتی برگهای درختان میریزد، ممکن است گوشوارههای مویز که بر روی گوش پیرزنی در منطقه طارم آویزان است، مورد تمسخر قرار گیرد. این تصویر نشاندهندهی زیبایی و حسرتی است که در کنار تغییرات فصلها وجود دارد.
بگیر چنگی و راهم بزن به ماهوری
که ساز من همه راه عراق میزد و راک
هوش مصنوعی: بگیر دستم را و مرا به سوی مکان زیبا و دلنشینی ببر، جایی که موسیقی من همیشه صدای خود را در آنجا به گوش میرساند و به دل شبکههای عراقی میزند.
به ساقیان طرب گو که خواجه فرماید
اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک
هوش مصنوعی: به افرادی که در حال نوشیدن شراب هستند بگو که صاحب مجلس دستور داده است: اگر میخواهید شراب بنوشید، حداقل کمی از آن را بر زمین بریزید.
به خاک این دل مسکین عَلَم کن آن دم و دود
که خُفته خُرد و خمیر از خمار آن تریاک
هوش مصنوعی: این دل غمگین را به زمین بزن و با آن بخار و دودی که از تریاک به وجود میآید، بیدار کن؛ چرا که در حال حاضر، در حالت خماری و خواب عمیق قرار دارد.
ز تخت و تاج فریدون چه حکمتی بِهْ از این
که کاوه دادِ دلِ خود ستانَد از ضحّاک
هوش مصنوعی: بهتر از این نیست که کاوه از ضحاک انتقام بگیرد و دل خود را به دست آورد، حتی اگر فریدون دارای تخت و تاج باشد.
ببوس دفتر شعری که دلنشین یابی
که آن دل از پی بوسیدن تو بود هلاک
هوش مصنوعی: دفتر شعری را ببوس که خواندنش برایت دلنشین است، چرا که این شعر نتیجه عشق و علاقهای است که از دل برای بوسیدن تو به وجود آمده و در این راه فنا شده است.
تو شهریار به راحت برو به خواب ابد
که پاکباخته از رهزنان ندارد باک
هوش مصنوعی: ای شهریار، به آرامی به خواب ابدی برو، چرا که دلباختهات به راهزنان توجهی ندارد و از آنها نمیترسد.