گنجور

غزل شمارهٔ ۶۹ - افسانه روزگار

قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
جوانی‌ها رجزخوانی و پیری‌ها پشیمانی است
شب بدمستی و صبح خمار از میگساران پرس
قراری نیست در دور زمانه بی‌قراران بین
سر یاری ندارد روزگار از داغ یاران پرس
تو ای چشمان به خوابی سرد و سنگین مبتلا کرده
شبیخون خیالت هم شب از شب‌زنده‌داران پرس
تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه می‌دانی
حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس
عروس بخت یک شب تا سحر با کس نخوابیده
عروسی در جهان افسانه بود از سوگواران پرس
سر بشکسته هر صبح آفتاب از دره‌ای خیزد
به کام ار توسن ایام دیدی از سواران پرس
فلک با پشت خم دانی به گوش ما چه می‌گوید؟
جوانا سرنوشت از سرگذشت روزگاران پرس
به شاخ دشمنی یک میوهٔ شیرین نمی‌روید
برو باغ محبت کار و کار از کشت‌کاران پرس
جهان ویران کند گر خود بنای تخت جمشید است
برو تاریخ این دیر کهن از یادگاران پرس
به هر خشتی که خود آیینهٔ اسکندر و داراست
شکست جان جم بین وز شکوه کامکاران پرس
به شعر یادباد خواجه‌ام خاطر شبی خون شد
سپاهان زنده کن وز زنده‌رودِ باغکاران پرس
به هر زادن فلک آوازهٔ مرگی دهد با ما
خزان لاله و نسرین هم از باد بهاران پرس
سلامت آن سوی قاف است و آزادی در آن وادی
نشان منزل سیمرغ از شاهین‌شکاران پرس
به چشم مدعی جانان جمال خویش ننماید
چراغ از اهل خلوت گیر و راز از رازداران پرس
گدای فقر را همت نداند تاخت تا شیراز
به تبریز آی و از نزدیک حال شهریاران پرس

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
هوش مصنوعی: عشاقی که در عشق خود می‌بازند، هیچ چیزی نصیبشان نمی‌شود. از کسانی که در دنیا چیزی ندارند، نپرس. همچنین، از آن‌هایی که در شّر و بدبختی گرفتارند نیز سوال نکن، زیرا هیچ نتیجه‌ای برای عالم بالا ندارند.
جوانی‌ها رجزخوانی و پیری‌ها پشیمانی است
شب بدمستی و صبح خمار از میگساران پرس
هوش مصنوعی: در دوره جوانی، انسان خود را قوی‌تر و شجاع‌تر از آن‌چه که هست می‌داند و با اعتماد به نفس رفتار می‌کند، اما با رسیدن به پیری و تجربه، به اشتباهات و نادانی‌های گذشته پی می‌برد و به حال خود افسوس می‌خورد. شب‌ها به خوش‌گذرانی می‌پردازند و صبح روز بعد با احساس ناخوشایندی از پی آمدهای شب گذشته بیدار می‌شوند.
قراری نیست در دور زمانه بی‌قراران بین
سر یاری ندارد روزگار از داغ یاران پرس
هوش مصنوعی: در این دنیا، افرادی که بی‌قرارند، هیچ‌گاه به توافق نمی‌رسند. زمانه به خاطر مشکلات و دردهایی که از فقدان یاران به انسان‌ها وارد می‌کند، هیچ کمکی نمی‌کند. از این رو، بهتر است از حال یاران پرس و جو کنی.
تو ای چشمان به خوابی سرد و سنگین مبتلا کرده
شبیخون خیالت هم شب از شب‌زنده‌داران پرس
هوش مصنوعی: ای چشمانم، تو که در خواب سرد و سنگینی غرق شده‌ای، اگر شب را از شب‌زنده‌داران بپرسی، خواهی فهمید که خیالت چه دلهره‌ای را به من بخشیده است.
تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه می‌دانی
حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس
هوش مصنوعی: تو که از نگاه و دل مردم دوری، نمی‌دانی که چه روایت‌هایی از اندوه و اشک من وجود دارد. برو از باد و باران بپرس تا از حال من باخبر شوی.
عروس بخت یک شب تا سحر با کس نخوابیده
عروسی در جهان افسانه بود از سوگواران پرس
هوش مصنوعی: عروس بخت، شب را تا صبح بیدار مانده و با هیچ کس نیاشامیده است. عروسی که در دنیا به افسانه می‌رسد، باید از کسانی که در غم هستند، بپرسید.
سر بشکسته هر صبح آفتاب از دره‌ای خیزد
به کام ار توسن ایام دیدی از سواران پرس
هوش مصنوعی: هر صبح آفتاب از میان دره‌ای برمی‌خیزد. اگر تو در زندگی خود به تغییرات و جریان‌های زمان توجه کرده‌ای، از سواران بپرس که چطور می‌رانند.
فلک با پشت خم دانی به گوش ما چه می‌گوید؟
جوانا سرنوشت از سرگذشت روزگاران پرس
هوش مصنوعی: آسمان با تمام مشکلات و سختی‌هایش به ما چه پیام‌هایی می‌دهد؟ ای جوان، برای فهم سرنوشتت، به یادداشت‌های تاریخی و گذشته‌ توجه کن.
به شاخ دشمنی یک میوهٔ شیرین نمی‌روید
برو باغ محبت کار و کار از کشت‌کاران پرس
هوش مصنوعی: درخت دشمنی نمی‌تواند میوه‌ای خوشمزه به بار آورد؛ برای بدست آوردن میوه‌های شیرین، لازم است در باغ محبت کار کنی و از افرادی که در این زمینه تجربه دارند، راهنمایی بگیری.
جهان ویران کند گر خود بنای تخت جمشید است
برو تاریخ این دیر کهن از یادگاران پرس
هوش مصنوعی: اگر کسی خود را سازندهٔ تخت جمشید بداند، می‌تواند جهان را نابود کند. بهتر است به تاریخ این مکان باستانی مراجعه کنید و از یادگاران آن بپرسید.
به هر خشتی که خود آیینهٔ اسکندر و داراست
شکست جان جم بین وز شکوه کامکاران پرس
هوش مصنوعی: به هر سنگی که نگاه کنی، می‌توانی تصویری از اسکندر و داراب را ببینی. روح جم را در آن بیاب و از بزرگی و شکوه انسان‌های موفق سؤال کن.
به شعر یادباد خواجه‌ام خاطر شبی خون شد
سپاهان زنده کن وز زنده‌رودِ باغکاران پرس
هوش مصنوعی: یادآور آن شاعر بزرگ هستم که در دل شب، یادش باعث شادابی و زنده‌دلی می‌شود. دامنه یاد او می‌تواند جان تازه‌ای به دل‌های مردمان بیدار و باغدار بدهد.
به هر زادن فلک آوازهٔ مرگی دهد با ما
خزان لاله و نسرین هم از باد بهاران پرس
هوش مصنوعی: هر بار که سرنوشت چیزی را به دنیا می‌آورد، نوید مرگ را با خود می‌آورد. حتی در فصل خزان، لاله و نسرین نیز از بادنوش بهاری سوال می‌کنند.
سلامت آن سوی قاف است و آزادی در آن وادی
نشان منزل سیمرغ از شاهین‌شکاران پرس
هوش مصنوعی: سلامتی و آزادی در سرزمین دوری قرار دارد و برای یافتن آن، باید از شاهین‌های شکارچی نشانه‌های سیمرغ را بپرسیم.
به چشم مدعی جانان جمال خویش ننماید
چراغ از اهل خلوت گیر و راز از رازداران پرس
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که معشوق به راحتی خود را به نمایش نمی‌گذارد و زیبایی‌ها و جذابیت‌هایش تنها برای کسی که در خلوت و آرامش است، قابل درک و مشاهده است. بنابراین بهتر است که در این مورد با کسانی که به رازهای عشق آگاه‌ترند، مشورت کنید.
گدای فقر را همت نداند تاخت تا شیراز
به تبریز آی و از نزدیک حال شهریاران پرس
هوش مصنوعی: انسان نیازمند و فقیر نباید از تلاش و کوشش دست بردارد، بلکه باید با عزم و اراده، به سفرهای دور برود و از نزدیک از زندگی و وضعیت شاهان و بزرگان باخبر شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۹ - افسانه روزگار به خوانش بهمن کلانتری
غزل شمارهٔ ۶۹ - افسانه روزگار به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1389/07/20 20:10
پوریا

بیت اول یکی از زیباترین ابیاتیه که من دیدم. مراعات نظیر زیبا در مجموعه کلمات {قمار، برد، ندار، دور، دست، بدبیار} و ایهام زیبای کلمه ی دور از این بیت یک شاهکار مضمونی و صوری ساخته.

1391/07/26 22:09

چه قدر آرومم کرد این شعر در اولین روز تنهاییم...

1393/12/08 09:03
نیک زاد محمد رضا

ترکیب «عروس بخت» در بیت ششم اضافۀ تشبیهی است دانستن این نکته به فهم معنای بیت کمک میکند.یعنی همان گونه که عروس تا آخر شب کنار داماد نمی ماند بخت و دولت هم همیشه همراه ما نیست.

1402/05/14 22:08
حامد جلایی

۵ بیت از این شعر حذف شده و عجیبه برام 

چاپ فروغ دانش

چاپ اول ۱۳۷۹

نام کتاب«متن کامل غزلیات شهریار»

قسمتی از ابیات حذف شده رو می‌نویسم :

بشاخ دشمنی یک میوه شیرین نمی روید/برو باغ محبت کار و کار از کشت کاران پرس

جهان ویران کند گر خود بنای تخت جمشید است/برو تاریخ این دیر کهن از یادگاران پرس