غزل شمارهٔ ۶۸ - جمال کعبه
اگر که شبرو عشقی چراغ ماهت بس
ستاره چشم و چراغ شب سیاهت بس
گرت به مردم چشم اهتزار قبله نماست
به ارزیابی صد کعبه یک نگاهت بس
جمال کعبه چمن زار می کند صحرا
برو که خار مغیلان گل و گیاهت بس
تو خود چو مرد رهی خضر هم نبود نبود
شعاع چشمه حیوان چراغ راهت بس
دلا اگر همه بیداد دیدی از مردم
غمین مباش که دادار دادخواهت بس
نصیب کوردلان است نعمت دنیا
تو چشم رشد و تمیزی همین گناهت بس
تو را که پینه پا کفش بوده مجنونوار
قلندرانه هم از گیسوان کلاهت بس
چه حاجت است به دعوی عشق بر در دوست
دل شکسته و اشک روان گواهت بس
به تاج شاهی اگر سرگران توانی بود
گدای درگه میخانه پادشاهت بس
ز خلق رو به خدا کن که کنج خلوت عشق
رواق مدرسه و طاق خانقاهت بس
ترا که صبح پیاله است و آسمان ساقی
چو غم سپاه کشد پای خم پناهت بس
نماز بر خم محراب آسمان چه ضرور
هلال ابروی دلدار قبلهگاهت بس
بهار من اگرت با خزان نبردی بود
قطار سرو و گل و نسترن سپاهت بس
چنین که شعله زدت شهریار آتش شوق
به جان خرمن غم یک شرار آهت بس
غزل شمارهٔ ۶۷ - سینمای خزان: شب است و باغ گلستان خزان رؤیاخیزغزل شمارهٔ ۶۹ - افسانه روزگار: قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر که شبرو عشقی چراغ ماهت بس
ستاره چشم و چراغ شب سیاهت بس
هوش مصنوعی: اگر کسی در شب عشق تو راه میافتد، ماه تو مانند چراغی است که ستارهها را روشن میکند و شب تاریک را چشم روشنی میبخشد.
گرت به مردم چشم اهتزار قبله نماست
به ارزیابی صد کعبه یک نگاهت بس
هوش مصنوعی: اگر چشمان تو همچون قبلهنما به مردم تماشا کند، یک نگاه تو به اندازه صد کعبه ارزش دارد.
جمال کعبه چمن زار می کند صحرا
برو که خار مغیلان گل و گیاهت بس
هوش مصنوعی: زیبایی کعبه مانند چمن زار، سرزمین را زیبا میکند. برو به جایی که در آن خار مغیلان وجود دارد، زیرا در آنجا گیاه و گل زیادی خواهی یافت.
تو خود چو مرد رهی خضر هم نبود نبود
شعاع چشمه حیوان چراغ راهت بس
هوش مصنوعی: تو خود مانند مردی هستی که نیازی به راهنمایی خضر ندارید. نور چشمه حیات برای هدایت تو به اندازه کافی روشن است.
دلا اگر همه بیداد دیدی از مردم
غمین مباش که دادار دادخواهت بس
هوش مصنوعی: ای دل، اگر از مردم بیداد را دیدی، غمگین نباش، زیرا خداوند که دادگر و دادخواه توست، هست.
نصیب کوردلان است نعمت دنیا
تو چشم رشد و تمیزی همین گناهت بس
هوش مصنوعی: خوشبختی دنیا فقط برای افراد نادان است و تو با داشتن چشم و درایت و پاکی، همین گناه تو را کافی است.
تو را که پینه پا کفش بوده مجنونوار
قلندرانه هم از گیسوان کلاهت بس
هوش مصنوعی: شما که به خاطر پایپینهات مثل مجنون زندگی میکنی، حتی از موهای کلاهت هم تأثیر میپذیری.
چه حاجت است به دعوی عشق بر در دوست
دل شکسته و اشک روان گواهت بس
هوش مصنوعی: نیازی به بیان عشق و ادعای آن در برابر محبوب نیست، زیرا دل شکسته و اشکهای جاری خود گواهی بر این احساس عمیق هستند.
به تاج شاهی اگر سرگران توانی بود
گدای درگه میخانه پادشاهت بس
هوش مصنوعی: اگر امکان داشتن تاج و مقام پادشاهی برای تو فراهم باشد، پس چرا باید در برابر درگاه میخانه و شرابخانه به گدایی مشغول شوی؟
ز خلق رو به خدا کن که کنج خلوت عشق
رواق مدرسه و طاق خانقاهت بس
هوش مصنوعی: به جای اینکه به خلق و مردم توجه کنی، به سوی خداوند روی بیاور؛ چراکه در فضای عمیق و خصوصی عشق، مکانهای مذهبی و خانقاهها ارزش چندانی ندارند.
ترا که صبح پیاله است و آسمان ساقی
چو غم سپاه کشد پای خم پناهت بس
هوش مصنوعی: تو که مانند صبحی که نوشیدنی در دستان ساقی دارد، وقتی غم به تو حمله میآورد، تنها پناهیات همان خم است.
نماز بر خم محراب آسمان چه ضرور
هلال ابروی دلدار قبلهگاهت بس
هوش مصنوعی: در آسمان، نماز بر روی محراب نشستن ضروری نیست، زیرا هلال ابروی محبوب، خود قبلهگاه توست.
بهار من اگرت با خزان نبردی بود
قطار سرو و گل و نسترن سپاهت بس
هوش مصنوعی: اگر بهار من با پاییز مقابله نمیکرد، سپاه درختان سرو و گل و نسترن کافی بود.
چنین که شعله زدت شهریار آتش شوق
به جان خرمن غم یک شرار آهت بس
هوش مصنوعی: به این ترتیب که تو، ای پادشاه، با شعلۀ آتش شوق در وجودم، غم و اندوهم را به یک جرقه تبدیل کردی.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۶۸ - جمال کعبه به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1392/09/09 15:12
کیم من؟
اهتزاز به اشتباه اهتزار نوشته شده