گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵ - ای شیراز

دیدمت دورنمای در و بام ای شیراز
سرم آمد به برِ سینه؛ سلام ای شیراز
وامداریم و سر افکنده ز خجلت در پیش
که پس‌انداخته‌ایم این‌همه وام ای شیراز
توسن بخت نه رام است خدا می‌داند
ورنه دانی که مرا چیست مرام ای شیراز
نَکهت باغ گل و نُزهت نارنجستان
از نسیمم بنوازند مشام ای شیراز
نرگسم سوی چمن خوانَد و سروم سوی باغ
من مردد که دهم دل به کدام ای شیراز
به قیام از بر هر گنبدِ سبزی، سروی
چون عروسانِ خرامان به خیام ای شیراز
توئی آن کشور افسانه که خشت و گِل تست
با من از عهد کهن پیک و پیام ای شیراز
سرورانت مگر از سرو روانت زادند؟
که در آفاق بلندند و بِنام ای شیراز
قرن‌ها می‌رود و ذکر جمیل سعدی
همچنان مانده در اَفواهِ اَنام ای شیراز
خواجه بفشرد سخن را و فکندش همه پوست
تا به لب رانْد همه جان کلام ای شیراز
زان می لعل که خمخانه به حافظ دادی
جرعه‌ای نیز مرا ریز به جام ای شیراز
زان خرابات که بر مسند آن خواجه مقیم
گوشه‌ای نیز مرا بخش مقام ای شیراز
پختگان سوخته خوانندم و انصافم کو
آتشی را که تویی من هله خام ای شیراز
تُرک‌جوشی زده‌ام نیم‌پز و نامطبوع
تب عشقی که بتابیم تمام ای شیراز
شهسوار سخنم لیک نه با آن شمشیر
که به روی تو برآید ز نیام ای شیراز
شاید از گرد و غبار سفرم نشناسی
شهریارم، به در خواجه غلام ای شیراز

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیدمت دورنمای در و بام ای شیراز
سرم آمد به برِ سینه؛ سلام ای شیراز
هوش مصنوعی: من تو را از دور در کنار در و بام دیدم، ای شیراز. سلامی به تو که خاطر من را خوشحال کرد.
وامداریم و سر افکنده ز خجلت در پیش
که پس‌انداخته‌ایم این‌همه وام ای شیراز
هوش مصنوعی: ما در برابر تو، ای شیراز، شرمنده و سر به زیر هستیم، چرا که خیلی چیزها را به تو بدهکاریم و نتوانسته‌ایم آن‌ها را به‌جا آوریم.
توسن بخت نه رام است خدا می‌داند
ورنه دانی که مرا چیست مرام ای شیراز
هوش مصنوعی: سرنوشت من مانند اسبی وحشی است که تحت کنترل نیست و خداوند این را می‌داند. اگر نه، تو باید بدانی که من چه اعتقادی دارم، ای شیراز.
نَکهت باغ گل و نُزهت نارنجستان
از نسیمم بنوازند مشام ای شیراز
هوش مصنوعی: عطر دلپذیر باغ گل و خوشبوئی نارنجستان با نسیم ملایم به مشامم می‌رسد، ای شیراز.
نرگسم سوی چمن خوانَد و سروم سوی باغ
من مردد که دهم دل به کدام ای شیراز
هوش مصنوعی: نرگس من به سمت چمن دعوت می‌کند و عطرم به سمت باغ. من در تردید هستم که دل را به کدام‌یک بسپارم، ای شیراز.
به قیام از بر هر گنبدِ سبزی، سروی
چون عروسانِ خرامان به خیام ای شیراز
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جلال طبیعت و به ویژه درختان سرسبز اشاره شده است. سایه‌هایی مانند عروس‌ها که با زیبایی و وقار در میان گل‌ها و طبیعت می‌تازند. این تصویر آرامش و زیبایی شهر شیراز را به تصویر می‌کشد.
توئی آن کشور افسانه که خشت و گِل تست
با من از عهد کهن پیک و پیام ای شیراز
هوش مصنوعی: تو همان سرزمین افسانه‌ای هستی که خاک و گل آن نشان از زیبایی و اهمیت تو دارد. با من از گذشته‌های دور ارتباط و پیامی دارم، ای شیراز.
سرورانت مگر از سرو روانت زادند؟
که در آفاق بلندند و بِنام ای شیراز
هوش مصنوعی: آیا اربابان تو از درخت سرو بلند و زیبا متولد شده‌اند؟ زیرا آنها در جهانی وسیع و با نام شیراز شناخته شده‌اند.
قرن‌ها می‌رود و ذکر جمیل سعدی
همچنان مانده در اَفواهِ اَنام ای شیراز
هوش مصنوعی: سال‌ها می‌گذرد و نام زیبا و خاطره‌انگیز سعدی هنوز بر زبان مردم جاری است، ای شیراز.
خواجه بفشرد سخن را و فکندش همه پوست
تا به لب رانْد همه جان کلام ای شیراز
هوش مصنوعی: خواجه با تمام وجودش سخن را فشرده و روشن کرد و همه آنچه در دل داشت را به خشکی بیان کرد تا در نهایت برای گوینده شیراز تنها جوهر کلام باقی بماند.
زان می لعل که خمخانه به حافظ دادی
جرعه‌ای نیز مرا ریز به جام ای شیراز
هوش مصنوعی: از شراب قرمز که به حافظ در میخانه نوشاندی، لطفاً کمی از آن را هم به من در جام بریز، ای شیراز.
زان خرابات که بر مسند آن خواجه مقیم
گوشه‌ای نیز مرا بخش مقام ای شیراز
هوش مصنوعی: از آن خرابی که مرد بزرگ و صاحب مقام در آن سکونت دارد، ای شیراز، حتی یک گوشه‌اش را هم به من عطا کن تا در آنجا جایگاه داشته باشم.
پختگان سوخته خوانندم و انصافم کو
آتشی را که تویی من هله خام ای شیراز
هوش مصنوعی: من کسانی را که تجربه‌های دردناک را پشت سر گذاشته‌اند، می‌شناسم، اما انصاف این است که آتش عشق تو در دل من شعله‌ور است و من هنوز در حال یادگیری و ناپخته‌ام، ای شیراز.
تُرک‌جوشی زده‌ام نیم‌پز و نامطبوع
تب عشقی که بتابیم تمام ای شیراز
هوش مصنوعی: من دلسرد و ناتوان شده‌ام و تحت تأثیر تب و شوری عشق هستم، ای شیراز، کاش بتوانم تمام این احساسات را تجربه کنم.
شهسوار سخنم لیک نه با آن شمشیر
که به روی تو برآید ز نیام ای شیراز
هوش مصنوعی: من استاد سخن هستم، اما نه با آن شمشیری که در برابر تو به کار رود، ای شیراز.
شاید از گرد و غبار سفرم نشناسی
شهریارم، به در خواجه غلام ای شیراز
هوش مصنوعی: شاید به واسطه سفر و سختی‌هایی که کشیده‌ام، تو مرا نشناسی ای سرور. من به همراه غلامی در شهر شیراز هستم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۵ - ای شیراز به خوانش بهمن کلانتری
غزل شمارهٔ ۶۵ - ای شیراز به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1390/12/14 13:03
طاهره

بسیار عالی بود.در این غزل یک بیت را به سعدی و چهار بیت را به حافظ اختصاص داده.در بیت آخر هم خیلی زیبا خودش را معرفی میکند.برای هرکس که میخوانم میگویم آخرش میفهمید از کیست خیلی خوشش میآید.خدا رحمتش کند.بشدت عاشق حافظ بوده.
در یک جای دیگر هم میگوید
دل و جانی که در بردم من ازترکان قفقازی
به شوخی میبرند از من سیه چشمان شیرازی

1403/02/05 14:05
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

بیت 8

سرورانت مگر از سرو روانت زادند

که در آفاق بلندند و به‌نام ای شیراز

به‌نام باید بنام نوشته شود

بنام یعنی نام آور و مشهور

اصلاح شد و این توضیح را نوشتم که بعدا کسی به نگارش «بنام» ایرادی نگیرد و بدانیم که همین درست است

1403/02/06 00:05
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

شهریار ارادت بسیاری به شیراز داشت خصوصا به حافظ و تخلص «شهریار» را نیز با تفأل به حافظ و بیت زیر انتخاب کرده است:
غم غریبی و غربت چو بر نمی‌تابم
به شهر خود روم و شهریار خود باشم
اما در اینجا اشارتی هم دارد به برخی مکان‌های دیدنی شیراز:
نَکهت باغ گل و نُزهت نارنجستان
باغ گل علاوه بر باغ‌های متعدد شیراز از جمله باغ ارم (خیابان ارم) و باغ جهان‌نما (شمال آرامگاه حافظ)، شاید اشاره‌ای به باغ گل‌ها در انتهای بلوار چمران داشته باشد.
نارنجستان علاوه بر کلیت نارنج شیراز و خیابان‌های شیراز که سراسر درختان نارنج است، اشاره به باغ نارنجستان در خیابان فتحعلی خان زند دارد. (دو خیابان زند در شیراز وجود دارد یکی خیابان مرکزی شهر که در واقع خیابان کریم خان زند است و یک خیابان موازی آن که فتحعلی خان زند است، از دروازۀ قصاب‌خانه شروع می‌شود و به خیابان قصرالدشت منتهی می‌شود. دیدنی‌های بسیاری از جمله باغ نارنجستان، خانه زینت الملوک، مسجد نصیرالملک، آرامگاه شیخ روزبهان فسایی، کوچه امامزاده زنجیری، کوچۀ قَشَو رَشَو ghashow rashow و .... در این خیابان قرار دارند)
شاهچراغ هم در همین مسیر است.

توضیح یک بیت:
زان می لعل که خمخانه به حافظ دادی
جرعه‌ای نیز مرا ریز به جام ای شیراز
از آن می که به حافظ یک خمخانه از آن را دادی یک جرعه به من بده

1403/02/11 21:05
بهمن کلانتری

با درود و عرض ادب

من حافظِ بیش از یکصد غزل از استاد شهریار هستم و هنگام مطالعه‌ی صدباره‌ی این غزل (ای‌شیراز) متوجه بیت جدید و غریبی در آن شدم:

پختگان سوخته خوانند و انصافم کو

آتشی را که تویی من هله خام شیراز

این بیت علاوه بر غریب و جدید بودن در نظرم، دارای خطایی عجیب نیز بود: واژه‌ی "هله" به معنای "آگاه باش" است که استفاده از آن در این بیت، توسط شهریار، کمی برای من غیرمنطقی می‌آمد. پس با توجه به تعهد و تعصبی که به این شاعر بزرگ دارم، به کتابخانه‌ی ملی ایران (واقع در اتوبان حقانی تهران) مراجعه کرده و غزل "ای شیراز" را در دو نسخه‌ی قدیمی و متفاوت از کتب غزلیات شهریار مطالعه نمودم؛ که طبق انتظارم در هیچکدام از آنها، چنین بیتی وجود خارجی نداشت و زدودن این بیت از این غزل استاد شهریار ضروریست. مطالعه، ویرایش و تصحیح در گنجور، سرگرمی روزانه‌ی من است... و متاسفانه این نخستین بار بود که یک ویرایش توسط این حقیر، مورد تایید ادمین‌های محترم گنجور قرار نگرفت.

1403/02/12 10:05
همیرضا

با درود، بیت مزبور در صفحه ۱۳۹ از کتاب «شهر یار جلد چهارم» قابل مشاهده است:

پیوند به وبگاه بیرونی