گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲ - او بود و او نبود

اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود
از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود
مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود
دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود
دیگر شکسته بود دل و در میان ما
صحبت به جز حکایت سنگ و سبو نبود
او بود در مقابل چشم ترم ولی
آوخ که پیش چشم دلم دیگر او نبود
حیف از نثار گوهر اشک ای عروس بخت
با روی زشت زیور گوهر نکو نبود
اشکش نمی‌مکیدم و بیمار عشق را
جز بغض شربت دگری در گلو نبود
آلوده بود دامن پاک و به رغم عشق
با اشک نیز دست و دل شستشو نبود
از گفتگو و یاد جفا کردنم چه سود
او بود بی‌وفا و در این گفتگو نبود
ماهی که مهربان نشد از یاد رفتنی است
عطری نماند از گل رنگین که بو نبود
آزادگان به عشق خیانت نمی‌کنند
او را خصال مردم آزاده‌خو نبود
چون عشق و آرزو به دلم مرد شهریار
جز مردنم به ماتم عشق آرزو نبود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود
از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود
هوش مصنوعی: اشک او بریخت و دیگر آن آبرو را نداشت، چون از آب رفته، هیچ نشانی در جوی نبود.
مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود
دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود
هوش مصنوعی: چشم‌های معشوقه مانند رشته‌ای به سوزن کشیده شده‌اند، اما چه فایده‌ای دارد؟ دیگر هیچ فرصتی برای ترمیم زخم‌های سینه‌ام وجود ندارد.
دیگر شکسته بود دل و در میان ما
صحبت به جز حکایت سنگ و سبو نبود
هوش مصنوعی: دل دیگر تحمل نداشت و صحبت‌های ما جز داستان سنگ و سبو چیز دیگری نبود.
او بود در مقابل چشم ترم ولی
آوخ که پیش چشم دلم دیگر او نبود
هوش مصنوعی: او در جلوی چشم‌های من بود، ولی افسوس که در دل من دیگر او را نمی‌دیدم.
حیف از نثار گوهر اشک ای عروس بخت
با روی زشت زیور گوهر نکو نبود
هوش مصنوعی: بسیار تأسف‌برانگیز است که اشک‌های ارزشمند خود را برای کسی نثار کنی که زیبایی و ارزش ندارد، همچون عروسی با چهره زشت که با زیورهای قیمتی تزئین شده است.
اشکش نمی‌مکیدم و بیمار عشق را
جز بغض شربت دگری در گلو نبود
هوش مصنوعی: من هیچ اشکی نمی‌ریختم و بیمار عشق تنها بغضی در گلویم بود و هیچ نوشیدنی دیگری نداشتم.
آلوده بود دامن پاک و به رغم عشق
با اشک نیز دست و دل شستشو نبود
هوش مصنوعی: دامن پاک به خاطر آلودگی‌ها ناخوشایند شده و با وجود عشق، حتی با اشک هم نتوانسته است آن را بشوید یا پاک کند.
از گفتگو و یاد جفا کردنم چه سود
او بود بی‌وفا و در این گفتگو نبود
هوش مصنوعی: از صحبت و یادآوری کینه و خیانت چه نفعی برای او دارد؟ او بی‌وفا بوده و در این گفت‌وگو حاضر نیست.
ماهی که مهربان نشد از یاد رفتنی است
عطری نماند از گل رنگین که بو نبود
هوش مصنوعی: ماهی که همیشه محبت و مهربانی نداشته باشد، فراموش می‌شود. مانند گلی که رنگ و زیبایی دارد، اما چون بویی از آن به مشام نمی‌رسد، اثری از آن نمی‌ماند.
آزادگان به عشق خیانت نمی‌کنند
او را خصال مردم آزاده‌خو نبود
هوش مصنوعی: آزادگان به عشق وفادارند و خیانت نمی‌کنند، بنابراین این شخص ویژگی‌های خوبی که مختص انسان‌های آزاد و با وجدان است را ندارد.
چون عشق و آرزو به دلم مرد شهریار
جز مردنم به ماتم عشق آرزو نبود
هوش مصنوعی: عشق و آرزو در دلم روان و زنده‌اند، اما تنها چیزی که در این شرایط می‌توانم انجام دهم، مرگ است. در این وضعیت چیزی جز غصه و اندوه برای عشق و آرزو ندارم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۲ - او بود و او نبود به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1388/09/27 23:11
نگین شکروی

با درود وسپاس فراوان
ابیات پنجم وششم وهفتم این غزل جا افتاده اند و بدینقرارند:
اشکش نمی مکیدم وبیمار عشق را
جز بغض شربت دگری در گلو نبود
آلوده بود دامن پاک و برغم عشق
با اشک نیز دست ودل شستشونبود
از گفتگو و یاد جفا کردنم چه سود
او بود بی وفا و دراین گفتگو نبود
---
پاسخ: با تشکر، اضافه شد.

1394/10/18 23:01
هانی

مکیدن اشک از جهت ادبی درسته؟
حافظ یه جایی میگه شربتی از لب لعلش نچشیدیم.
شربت از لب اون هم چشیدن نه مکیدن.
کسی می دونه آیا شهریار مدرک دانشگاهی اش ادبیات بود؟

1394/11/31 02:01
سهیل

هانی جان
تا جایی که من اطلاع دارم استاد در دانشگاه تهران پزشکی میخوندن که سال آخر انصراف دادن....

1394/11/31 17:01
هانی

شاعر بودن به مدرک ادبیات داشتن نیست هر چند که بودن در محفل های شعر و ادبیات در تقویت روح شاعری و افزایش ابزار شعر جذاب گفتن بی تاثیر نیست.
در هر صورت، در بین معاصران شاعر بزرگی است این شهریار.
تشکر از نکته ای که درج فرمودید دوست گرامی

1395/09/25 00:11
کیوان

هانی عزیز سلام
سما اینگونه فرض کن که منظور استاد از اشکش نمی مکیدم و ...
اینه که استاد وقتی معشوقش گریه میکرد میرفت و چشمانش رو میبوسید و لبش تر میشد
یه فرض خیلی سادست و معنی رو درست میکنه

1397/08/16 19:11
امیر س

دورد
هانی عزیز اینکه مدرک استاد شهریار ادبیات بوده یا خیر را نمیدانم اما این موضوع قابل انکار نیست که ایشان قلم قدرتمندی داشتند و انسانی ادیب و فرهیخته و اگاه و خوش ذوقی بودند که توانستد اینچنین یادگار فاخری بیافریند و بحق لیاقت ایشان از مدرک و دانشگاه و این ها والاترست !شما فرض بگیرید چند سالی رفتند در فلان دانشگاه به دکتری در ادبیات رسیدند آیا صرف وجود مدرک میتوانست شهریار بیافریند یا ذوق و استعداد و همت او؟ البته من بر این اندیشه هستم که قطعا داشتن تحصیلات عالیه بسیار میتواند موثر باشد
خیل عظیمی از نام اوران در عرصه های مختلف ادبی هنری ... در طول مشاهده شده است که رشته دانشگاهی ایشان با ان رشته ای که در آن فعالیت داشتند و موفقیت کسب کرده اند متفاوت بوده است
پاسخ پرسشتان هم جناب کیوان داده اند و نظر بنده هم بر همان پاسخ ایشان است
تندرست و پدرام باشید

1397/08/16 19:11
امیر س

در طول تاریخ*
خبط نگارشی بنده رو مورد اغماض قرار بدید که تقصیرکار تلفن همراه بنده است

1397/08/16 20:11
یکی بودم

حرف های شما کاملا درسته امیر
بنده با لیسانس تاریخ یک شاعرم غزل هایی می‌نویسم از آب زلال تر
اما هنوز حتی اسم بحر های شعری رو بلد نیستم
چون اصلا به دردم نمیخوره !
و خوب ترجیح میدم شعر بنویسم تا اینکه وقتم رو صرف حاشیه کنم
من مدرک شعریم رو از غمگرفتم و باور دارم اونی که غم نداره هرچقدر تلاش کنه یا پول خرج کنه بازم شاعر نمیشه

1398/06/26 12:08
م.صبا

اونیکه غم نداره شاعر نمیشه، جالب بود

1399/11/20 13:01
باقری حمیدی

حاشیه هایی که دوستان نوشته اندُ بدور از موضوع شعر هستند. یکی نوشته شهریار در دانشگاه تهران می خوانده. این آقا فکر نکرده که دانشگاه تهران در سال 1313 افتتاح شد. شهریار ده سال قبل از آن میخونده؟ چرا کسی نمی خوتهد بداند که شهریار چرا این شعر را نوشته؟ منظور شهریار از »آلوده بود دامن باک و ...«. شهریار کدام زن را می گوید