گنجور

غزل شمارهٔ ۵۵ - درس محبت

روشنانی که به تاریکی شب گردانند
شمع در پرده و پروانه سر‌گردانند
خود بده درس محبت که ادیبان خرد
همه در مکتب توحید تو شاگردانند
تو به دل هستی و این قوم به گل می‌جویند
تو به جانستی و این جمع جهان‌گردانند
رختبندان عدم، بارگشایان وجود
وین همه حیرت و اسرار، ره‌آوردانند
عاشقان راست قضا هر چه جهان راست بلا
نازم این قوم بلاکش که بلاگردانند
اهل دردی که زبان دل من داند نیست
دردمندم من و یاران همه بی‌دردانند
بهر نان بر در ارباب نعیم دنیا
مرو ای مرد که این طایفه نامردانند
آتشی هست که سرگرمی اهل دل از اوست
وین همه بی‌خبرانند که خون‌سردانند
چون مس تافته اکسیر فنا یافته‌اند
عاشقان زر وجودند که روزردانند
شهریارا مفشان گوهر طبع علوی
کاین بهائم نه بهای در و گوهر دانند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روشنانی که به تاریکی شب گردانند
شمع در پرده و پروانه سر‌گردانند
هوش مصنوعی: نورهایی که در دل شب می‌درخشند، مانند شمعی هستند که در سایه و پرده قرار دارد و پروانه‌ها را به دور خود می‌چرخانند.
خود بده درس محبت که ادیبان خرد
همه در مکتب توحید تو شاگردانند
هوش مصنوعی: محبت را به خودت یاد بده، زیرا همه فرزانگان و نویسندگان بزرگ در مکتب توحید تو به عنوان شاگرد هستند.
تو به دل هستی و این قوم به گل می‌جویند
تو به جانستی و این جمع جهان‌گردانند
هوش مصنوعی: شما در دل جا دارید و این مردم هنوز به دنبال زیبایی‌های ظاهری هستند. در حالی که شما به عمق زندگی آگاه هستید، این گروه تنها به جست‌وجوی مکان‌های مختلف مشغولند.
رختبندان عدم، بارگشایان وجود
وین همه حیرت و اسرار، ره‌آوردانند
هوش مصنوعی: در این دنیا، وجود و زندگی ما نتیجه‌ی افکار و احساسات عمیق و ناشناخته‌ای است که از عدم به وجود آمده‌اند. تمام این شگفتی‌ها و رازها نشان‌دهنده‌ی این است که هر چیز، ریشه‌ای در مسیرهایی ناشناخته دارد.
عاشقان راست قضا هر چه جهان راست بلا
نازم این قوم بلاکش که بلاگردانند
هوش مصنوعی: عاشقان در برابر سرنوشت هر چه در دنیا وجود دارد، مصیبت و مشکلات را خوار می‌شمارند. من به این گروه از عاشقان که توانایی تحمل سختی‌ها را دارند، ارادت می ورزم؛ زیرا آنها به مانند نگهبانانی هستند که مشکلات را از دیگران دور می‌کنند.
اهل دردی که زبان دل من داند نیست
دردمندم من و یاران همه بی‌دردانند
هوش مصنوعی: کسانی که درد و رنج دل من را می‌فهمند وجود ندارند. من و دوستانم همه دردی نداریم و از حال من بی‌خبرند.
بهر نان بر در ارباب نعیم دنیا
مرو ای مرد که این طایفه نامردانند
برای به دست آوردن روزی به درِ صاحبان دنیا نرو ای مرد، چون این گروه بی‌وجدان و فرومایه هستند.
آتشی هست که سرگرمی اهل دل از اوست
وین همه بی‌خبرانند که خون‌سردانند
هوش مصنوعی: آتش شوق و عشق وجود دارد که دل‌های غیرتجربه‌مند را مشغول می‌کند، اما کسانی که از این حال بی‌خبرند در واقع دارای سردی و بی‌حالی هستند.
چون مس تافته اکسیر فنا یافته‌اند
عاشقان زر وجودند که روزردانند
هوش مصنوعی: عاشقان مانند مسی هستند که با تلاشی خاص تغییر کرده و به طلا تبدیل شده‌اند؛ آنها از ارزش بالاتری برخوردارند و به معنای واقعی زنده و باارزش هستند.
شهریارا مفشان گوهر طبع علوی
کاین بهائم نه بهای در و گوهر دانند
هوش مصنوعی: ای شهریار، نگذار که استعداد والای خود را به هدر دهی، زیرا این موجودات پست ارزش و بهای در و گوهر را نمی‌دانند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۵ - درس محبت به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1399/02/17 20:05
امیر

نامش جاوید باد. افتخاری است هم استانی این بزرگ مرد بودن. شهریارا مفشان گوهر طبع علوی

1399/03/08 01:06

با درود فراوان
به نظر من استاد شهریار در بیت:
چون مس تافته اکسیر فنا یافته‌اند / عاشقان زر وجودند که رو زردانند
به این بیت زیبا از شیخ اجل اشاره دارد که فرمود:
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد؟ / «اِکسیرِ عشق بر مِس‌ـَم افتاد و زر شدم»