گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴ - عید خون

نوجوانان وطن بستر به خاک و خون گرفتند
تا که در بر شاهد آزادی و قانون گرفتند
رایگان در پای نامردان برافشانی چه دانی
کاین همایون گوهر از کام نهنگان چون گرفتند
لاله از خاک جوانان می‌دمد بر دشتِ هامون
یا درفش سرخ بر سر انقلابیون گرفتند
خرم آن مردان که روزی خائنین در خون کشیدند
زان سپس آن روز را هر ساله عید خون گرفتند
تا به سیر قهقرایی آخرین فرصت کنی کم
خود عنان حزب در کف دشمنان دون گرفتند
با دمی پنهان چو اخگر عشق را کانون بیفروز
کوره افروزان غیرت کام از این کانون گرفتند
برج ایفل یادگارِ همّتِ مغلوب قومی‌ست
کز کفِ امواج دریا نعش ناپلئون گرفتند
خوف کابوس سیاست جرم خواب غفلت ما
سخت ما را در خمار الکل و افیون گرفتند
کار با افسانه نبود رشته تدبیر می‌تاب
آری ارباب غرائم مار با افسون گرفتند
خاک لیلای وطن را جان شیرین بر سر افشان
خسروان عشق درس عبرت از مجنون گرفتند
شهریارا تا محیط خود تنزل کن مَیَندیش
کاین قبا بر قامت طبع تو ناموزون گرفتند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۴ - عید خون به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/03/23 06:05

در بیت دوم حرف یا می باید تا بوده باشد..!

1396/09/15 00:12
حسین

رایگان در پای نامردان برافشانی چه دانی کاین همایون گوهر از کام نهنگان چون گرفتند
دومین بیت غزل است بر اساس دیوان شهریار که اینجا درج نشده است.

1401/02/07 14:05
ناپیدا

بذل جان در ره ناموس وطن چیزی نیست

بی وطن خانه و ملک و سر و تن چیزی نیست

1401/02/07 14:05
ناپیدا

کنم جان خود را فدای وطن که با او چنین است پیمان من