غزل شمارهٔ ۵۰ - جلوه جلال
شب است و چشم من و شمع اشکبارانند
مگر به ماتم پروانه سوگوارانند
چه میکند بدو چشم شب فراق تو ماه
که این ستارهشماران ستارهبارانند
مرا ز سبز خط و چشم مستش آید یاد
در این بهار که بر سبزه میگسارانند
به رنگ لعل تو ای گل پیالههای شراب
چو لاله بر لب نوشین جویبارانند
به غیر من که بهارم به باغ عارض تست
جهانیان همه سرگرم نوبهارانند
بیا که لالهرخان لالهها به دامنها
چو گل شکفته به دامان کوهسارانند
نوای مرغ حزینی چو من چه خواهد بود
که بلبلان تو در هر چمن هزارانند
پیاده را چه به چوگان عشق و گوی مراد
که مات عرصه حسن تو شهسوارانند
تو چون نسیم گذرکن به عاشقان و ببین
که همچو برگ خزانت چه جان نثارانند
به کشت سوختگان آبی ای سحاب کرم
که تشنگان همه در انتظار بارانند
مرا به وعده دوزخ مساز از او نومید
که کافران به نعیمش امیدوارانند
جمال رحمت او جلوه میدهم به گناه
که جلوهگاه جلالش گناهکارانند
تو بندگی بگزین شهریار بر در دوست
که بندگان در دوست شهریارانند
غزل شمارهٔ ۴۹ - افسانه شب: ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمدغزل شمارهٔ ۵۱ - مسافر همدان: مسافری که به رخ اشک حسرتم بدواند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب است و چشم من و شمع اشکبارانند
مگر به ماتم پروانه سوگوارانند
هوش مصنوعی: در دل شب، چشمانم به مانند شمعی در حال اشک ریختن است، شاید به خاطر غم و اندوه پروانهای که از دست رفته، عزاداری میکنند.
چه میکند بدو چشم شب فراق تو ماه
که این ستارهشماران ستارهبارانند
هوش مصنوعی: چشم شب در فراق تو چه میکند، ای ماه؟ اینجا ستارهشماران در حال باریدن ستارهها هستند.
مرا ز سبز خط و چشم مستش آید یاد
در این بهار که بر سبزه میگسارانند
هوش مصنوعی: در این بهار زیبا، یاد کسی که چشمهای مستش و خط سبزش در خاطرم مانده، دوباره زنده میشود؛ زمانی که مردم در دل سبزهها مشغول جشن و شادی هستند.
به رنگ لعل تو ای گل پیالههای شراب
چو لاله بر لب نوشین جویبارانند
هوش مصنوعی: به خاطر رنگ زیبای تو، ای گل، پیالههای شراب مانند لالهها در کنار آبهای شیرین جلوهگری میکنند.
به غیر من که بهارم به باغ عارض تست
جهانیان همه سرگرم نوبهارانند
هوش مصنوعی: به جز من که درخشان و سرزندهام، دیگران در دنیا همه مشغول خوشیهای بهارند.
بیا که لالهرخان لالهها به دامنها
چو گل شکفته به دامان کوهسارانند
هوش مصنوعی: بیا که دختران زیبای ما مانند لالهها در دامن کوهها شکوفه کردهاند و زیبایی آنها به گلها میماند.
نوای مرغ حزینی چو من چه خواهد بود
که بلبلان تو در هر چمن هزارانند
هوش مصنوعی: صدای آن پرنده غمگین مانند من چه ارزشی دارد وقتی که بلبلها در هر باغ و چمنی به وفور وجود دارند.
پیاده را چه به چوگان عشق و گوی مراد
که مات عرصه حسن تو شهسوارانند
هوش مصنوعی: کسی که به زمین و پای پیاده است، چه کار به بازی عشق و خواستههای بزرگ دارد؟ زیرا در میدان زیبایی تو، تنها سواران ماهر و توانمند حضور دارند.
تو چون نسیم گذرکن به عاشقان و ببین
که همچو برگ خزانت چه جان نثارانند
هوش مصنوعی: به آرامی و با لطافت مانند نسیم به سراغ عاشقان برو و نگاه کن که چگونه مثل برگهای پاییزی، جان خود را فدای عشق کردهاند.
به کشت سوختگان آبی ای سحاب کرم
که تشنگان همه در انتظار بارانند
هوش مصنوعی: به آبی که به کشتزارهای سوخته و خسارتدیده میریزد، ای ابر مهربان، ببار که همه تشنگان در انتظار باران هستند.
مرا به وعده دوزخ مساز از او نومید
که کافران به نعیمش امیدوارانند
هوش مصنوعی: مرا به وعده جهنم ناامید نکن، زیرا کافران هم به نعمتهای آن امیدوارند.
جمال رحمت او جلوه میدهم به گناه
که جلوهگاه جلالش گناهکارانند
هوش مصنوعی: زیبایی و رحمت او را از طریق گناه به نمایش میگذارم، زیرا مکان جلوهگری عظمت او، گناهکاران هستند.
تو بندگی بگزین شهریار بر در دوست
که بندگان در دوست شهریارانند
هوش مصنوعی: بهتر است در نزد دوست و در کنار او خدمتگزار باشید، چرا که بندگان واقعی در پیشگاه دوست، به مقام شهریاری دست مییابند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۵۰ - جلوه جلال به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1389/08/12 05:11
منصور محمدزاده
خواهشمند است موارد زیر را اصلاح فرمایید:
نادرست:
تو بندگی بگزین شهریار بر در دوست
که بندگان در دوست شهریارانههند
درست:
تو بندگی بگزین شهریار بر در دوست
که بندگان در دوست شهریارانند