گنجور

غزل شمارهٔ ۴۶ - بهار زندانی

بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد
ما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد
چه گلی گر نخروشد به شبش بلبل شیدا
چه بهاری که گلش همدم خار آمده باشد
نکند بی خبر از ما به در خانه پیشین
به سراغ غزل و زمزمه یار آمده باشد
از دل آن زنگ کدورت زده باشد به کناری
باز با این دل آزرده کنار آمده باشد
اینش آغوش وطن گر که در آن گردش خاطر
نوبت خاطرهٔ یار و دیار آمده باشد
یار کو رفته به قهر از سر ما هم ز سر مهر
شرط یاری که به پرسیدن یار آمده باشد
در دماغ دل از آن غالیهٔ زلف هنوزم
گوییا قافلهٔ مشک تتار آمده باشد
زلف شیرین که کمندی‌ست شکارافکن و شاهین
شرطش این است که خسرو به شکار آمده باشد
لاله خواهم شدنش در چمن و باغ که روزی
به تماشای من آن لاله‌عذار آمده باشد
چه به نوشینی آن شربت مرگم که نگارین
با گل و شمع حزینم به مزار آمده باشد
جان به زندانِ تنِ سوخته می‌خواستی ای دل
جز پی داغ تو دیدن به چه کار آمده باشد
شهریار این سر و سودای تو دانی به چه ماند
روز روشن که به خواب شب تار آمده باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد
ما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد
هوش مصنوعی: بدون تو، ای دل، چگونه ممکن است که لاله‌ای به شکوفه نشسته باشد؟ ما که در این گوشه‌ی زندانیم و بهار به سراغ ما آمده است.
چه گلی گر نخروشد به شبش بلبل شیدا
چه بهاری که گلش همدم خار آمده باشد
هوش مصنوعی: اگر گلی در شب بلبل عاشق نباشد، چه ارزشی دارد؟ و چه فایده‌ای دارد که گلی در کنار خارها باشد و نتواند بهار را نشان دهد؟
نکند بی خبر از ما به در خانه پیشین
به سراغ غزل و زمزمه یار آمده باشد
هوش مصنوعی: شاید او بدون اینکه از حال ما خبر داشته باشد، به خانه‌ی قبلی‌اش رفته و به سراغ شعر و نغمه‌های محبوبش آمده باشد.
از دل آن زنگ کدورت زده باشد به کناری
باز با این دل آزرده کنار آمده باشد
هوش مصنوعی: دل آزرده‌ای که از غم و کدورت پر شده، شاید روزی بتواند آن مشکلات را کنار بگذارد و دوباره به حالت آرامش و صمیمیت برسد.
اینش آغوش وطن گر که در آن گردش خاطر
نوبت خاطرهٔ یار و دیار آمده باشد
هوش مصنوعی: اگر در آغوش وطن، خاطرات دوست و دیار خود را مرور کنیم، احساس راحتی و آرامش بیشتری خواهیم داشت.
یار کو رفته به قهر از سر ما هم ز سر مهر
شرط یاری که به پرسیدن یار آمده باشد
هوش مصنوعی: دوست ما که به خاطر دلخوری از ما رفته، شرط دوستی این است که وقتی برمی‌گردد، حداقل به یاد ما باشد و احوال‌پرسی کند.
در دماغ دل از آن غالیهٔ زلف هنوزم
گوییا قافلهٔ مشک تتار آمده باشد
هوش مصنوعی: هنوز در دل من بوی خوش زلف محبوب به مشام می‌رسد، گویی که کاروانی از مشک به اینجا آمده است.
زلف شیرین که کمندی‌ست شکارافکن و شاهین
شرطش این است که خسرو به شکار آمده باشد
هوش مصنوعی: زلف زیبا مانند کمندی است که برای شکار استفاده می‌شود و در اینجا به اطرافیان و دیگران نشان می‌دهد که فقط در صورتی کارآمد خواهد بود که کسی مانند خسرو برای شکار حاضر باشد.
لاله خواهم شدنش در چمن و باغ که روزی
به تماشای من آن لاله‌عذار آمده باشد
هوش مصنوعی: می‌خواهم مانند لاله‌ای در باغ و چمن زیبا شوم، تا روزی آن معشوق زیبارو به تماشای من بیاید.
چه به نوشینی آن شربت مرگم که نگارین
با گل و شمع حزینم به مزار آمده باشد
هوش مصنوعی: مرا چه فایده‌ای دارد که از شربت مرگ لذت ببرم، وقتی که محبوبم با گل و شمع بر سر مزارم آمده باشد و حالش غمگین باشد؟
جان به زندانِ تنِ سوخته می‌خواستی ای دل
جز پی داغ تو دیدن به چه کار آمده باشد
هوش مصنوعی: ای دل، تو که به خاطر درد و رنج و یاد تو به جانم سختی می‌کشی، به جز دیدن آن داغ و یاد تو، جان در این بدن سوخته چه فایده‌ای دارد؟
شهریار این سر و سودای تو دانی به چه ماند
روز روشن که به خواب شب تار آمده باشد
هوش مصنوعی: شهریار، عشق و اشتیاق تو مانند روز روشن است که در خواب شب تار پنهان شده باشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۶ - بهار زندانی به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1389/03/31 11:05
بابابزرگ

نکند بی خبر از ما بدر خانه پیشین به سراغ قزل و زمزمه یار امده باشد.این شاه بیته .استاد غوغا کرده .مسرع دوم بیت یکم ایهام است بهار سال یا بهار شاعر.که به نظر می رسد منظور بهارملکالشعراست که پس از رفع کدورت به دیدن شهریار رفته است

1392/08/17 15:11
کیم من؟

اشتباه تایپی!
زمزمه در مصرع دوم بیت سوم زمرمه تایپت شده است.

1396/04/17 07:07
شاعر

کاش بعد از همه ی رنگ و ریایی که نمودی
دل تو با دل ایینه کنار امده باشد