گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵ - رؤیای جوانی

کاش پیوسته گل و سبزه و صحرا باشد
گلرخان را سرِ گلگشت و تماشا باشد
زلف دوشیزهٔ گل باشد و غمّاز نسیم
بلبلِ شیفته شوریده و شیدا باشد
سر به صحرا نهد آشفته‌تر از باد بهار
هر که با آن سر زلفش سر سودا باشد
رستخیز چمن و شاهد و ساقی مخمور
چنگ و نی باشد و می باشد و مینا باشد
یار قند غزلش بر لب و آب آینه‌گون
طوطیِ جانم از آن پسته شکرخا باشد
لاله افروخته بر سینهٔ موّاجِ چمن
چون چراغِ کَرَجی‌ها که به دریا باشد
این شکرخواب جوانی است که چون باد گذشت
وای از این عمر که افسانه و رؤیا باشد
گوهر از جنّتِ عقبا طلب ای دل ورنه
خَزَف است آنچه که در چنتهٔ دنیا باشد
شهریار از رخِ احباب نظر باز مگیر
که دگر قسمتِ دیدار نه پیدا باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۵ - رؤیای جوانی به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1392/03/26 18:05
مهدی

زیباست بسیار زیبا

1401/02/30 10:04
آروین یوسفی

عُقبا: دنیای پس از مرگ، جهان آخرت

خَزَف: سفالی، گِلی

چَنته: کیسه، آنچه درویشان وسایل خود را در آن میگذاشتند.

اگر به دنبال گوهر (زندگی) ابدی و مانا هستی، باید آن را در جهان دیگر طلب کنی، وگرنه هر چه در این دنیای مادی هست سفالی (شکننده) و فانیست.

1402/09/01 22:12
نسیم بهاری

با سلام، من دیوان اشعار شهریار و به ویژه غزلیات استاد را بسیار جستجو کردم اما این غزل را نیافتم. لطفاً اگر کسی اطلاعی دارد پاسخ دهد. سپاس

1402/09/02 12:12
کژدم

در دیوان شهریار نشر نگاه، در صفحه‌های ۱۸۱ و ۱۸۲ پس از غزل «ستارهٔ صبح» و پیش از غزل «پروانه و آتش» قرار دارد. 

1402/09/02 21:12
نسیم بهاری

ممنون از توجه و پاسخ شما.