گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱ - وداع جوانی

جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد
وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد
بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام
به من کاری که با سرو و سمن باد خزانی کرد
رفیق نیمه‌راهی چون مرا در خواب نوشین دید
به لالای جرس آهنگ کوچ کاروانی کرد
قضای آسمانی بود مشتاقی و مهجوری
چه تدبیری توانم با قضای آسمانی کرد
شراب ارغوانی چاره رخسار زردم نیست
بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد
کمان‌ابروی من چون تیر رفت و چرخ چوگانی
به زیر بار غم بالای چون تیرم کمانی کرد
فلک را ترکش از تیر اینقدر دانم که خالی ماند
دگر با این دل خونین چه گویم آنچه دانی کرد
هنوز از آبشار دیده دامان رشک دریا بود
که ما را سینه آتشفشان آتشفشانی کرد
چه بود ار باز می‌گشتی به روز من توانایی
که خود دیدی چه‌ها با روزگارم ناتوانی کرد
به خون دل چو من می‌ریختم در جام میخواران
فغان زآن نرگس مستی که با من سرگرانی کرد
جوانی کردن ای دل شیوه جانانه بود اما
جوانی هم پی جانان شد و با ما جوانی کرد
عزیزان ماه من تا در محاق چاه هجران شد
غم آن یوسف ثانی مرا یعقوب ثانی کرد
جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود
دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد
جوانان در بهار عمر یاد از شهریار آرید
که عمری در گلستان جوانی نغمه‌خوانی کرد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۱ - وداع جوانی به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1389/04/14 13:07
حمید

ای کاش زودتر ترا میشناختیم

1391/12/04 18:03
میلاد

احسنت به استاد شهریار
دله پر سوزت رو عشقه.عاااااااااااالی بود

1392/09/20 21:12
محمد کریمیان

جوانیم جوانیم رفتی به کجا

1392/10/25 23:12
من

هیچ شعری گفتی استاد که قبلش گریه نکرده باشی؟

1392/10/25 23:12

نمی دونم تا حالا شعری گفتی استاد که تو دلت براش گریه نکرده باشی؟

1394/08/31 16:10
دشتی

جوانی بگذردتوقدرش ندانی

1396/01/15 17:04
ابراهیم

نمیدانم این خلاصه را که تنظیم کرده که زیباترین غزل شهریار سخن عشق را از قلم انداخته همانجا که میفرماید: پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند ، بلبل باغم هوای نغمه خوانی میکند. این غزل ناب را در یو تیوب بیابید.

1399/01/11 09:04
حامد نوری

سلام
چقدر با احساس
چقدر دل شکسته بوده این بزرگ مرد ادبیات ایران
جوانان در بهار عمر یاد از شهریار آرید..
تو همیشه در یاد ما هستی هر بار که نامت را می شنوم فاتحه ای برایت می خوانم و از خداوند بزرگ طلب رحمت و مغفرت برایت می کنم.
روحت شاد

1401/11/19 22:02
فاطمه یاوری

دقیقا:))))))))))))

1400/03/08 09:06
ملیکا رضایی

سلام خدمت تمامی دوستان عزیز چه زیبا هست این شعر و از اعماق قلب عاشق استاد شهریار این احساسات با حرفی بس لطیف طغیان کرده ست که توصیف حال دل بسی بر زبان ناتوانان سخت است و چه زیبا اما ایشان در اشعار شان توصیف کرد اند 

با اینکه قلب و دل عاشقی سراپا درد و غم است اما عاشق به همین درد زنده است او میسوزد و باز از یادیار مسرور است

عاشقی درد و اما پر از آسایش است عاشقی زهر است و اما قند است عاشقی پر از دو های گوناگون ولیکن تمامی این دو ها یک است و بس 

عاشقی درد دارد و اما لطف عجیبی ست 

و با وجود اینکه قلب و دل عاشق پر از درد و رنج و غم است اما باز مسرور کننده و شادی بخش هم است و در عاشقی هر احساسی با هم است درد و شادی و هزاران احساس دیگر که به دل قلب عاشق طغیان میکند اما در دل عاشق حسی بس عجیب است که عاشق را هر زمان و دم به دم به سمت یار میکشاند .

1401/11/19 22:02
فاطمه یاوری

جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود

دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد.........................؟

وقتی دنیا پره از چیزای سطحی و ادم هرچقدر کمتر بدونه راحت تره و حتی بیشتر تو لحظه قراره زندگی کنه و هیچ راهیم وجود نداره تا جلوی موج ایستاد واقعا با چه امیدی توانم زندگانی کرد؟

 دوره زمونه ی شهریار دوره زمونه ی قشنگی بوده... معنا داشته مطالب. کم و بیش. ولی الان چی؟

بوقت سی بهمن صفر یک

 

1401/11/19 22:02
فاطمه یاوری

شراب ارغوانی چاره ی رخسار زردم نیست

بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد.........................

1403/03/13 00:06
فرهاد مقامی

درود دوستان - معنی {چرخ چوگانی} در بیت ششم چیست ؟ سپاسگزارم .