اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد
وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد
هوش مصنوعی: جوانی با من وداع کرد و این وداع برای همیشه بود، و من نیز به حسرت وداع جوانی میزنم.
بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام
به من کاری که با سرو و سمن باد خزانی کرد
هوش مصنوعی: بهار عمر من به پایان رسید و روزگار به من کاری کرد که همچون بادی که به درختان سرو و گلهای سمن آسیب میزند، مرا تحت تأثیر قرار داد.
رفیق نیمهراهی چون مرا در خواب نوشین دید
به لالای جرس آهنگ کوچ کاروانی کرد
هوش مصنوعی: دوست نیمهراه وقتی مرا در خواب با حال خوش و زیبا دید، تصمیم گرفت تا با صدا و نغمهای شبیه زنگ جرس، به سمت سفر و کوچ کاروان برود.
قضای آسمانی بود مشتاقی و مهجوری
چه تدبیری توانم با قضای آسمانی کرد
هوش مصنوعی: عشق و دوری از معشوق سرنوشت مقدری است و من نمیدانم چه چارهای برای این سرنوشت میتوانم بیابم.
شراب ارغوانی چاره رخسار زردم نیست
بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد
هوش مصنوعی: شراب قرمز برای بهبود رنگ پوست زرد من کاری نمیکند. اما من به قدرت سرنوشت که چهرهام را به رنگ قرمز درآورد، افتخار میکنم.
کمانابروی من چون تیر رفت و چرخ چوگانی
به زیر بار غم بالای چون تیرم کمانی کرد
هوش مصنوعی: ابروی کمانی من مانند تیری به سمت هدف رفته است و چرخِ بلندگویی که بر اثر بار غم بر دوش دارم، به مانند کمانی شده که مرا به تیر انداخته است.
فلک را ترکش از تیر اینقدر دانم که خالی ماند
دگر با این دل خونین چه گویم آنچه دانی کرد
هوش مصنوعی: میدانم که آسمان از این تیرها خالی شده است، اما با این دل زرد و خونگرفته چه بگویم؟ آنچه تو میدانی، خود کرده است.
هنوز از آبشار دیده دامان رشک دریا بود
که ما را سینه آتشفشان آتشفشانی کرد
هوش مصنوعی: هنوز از چشمهایش زیباییاش به دریا میماند، که احساسات درون ما را مثل آتشفشان زنده کرد.
چه بود ار باز میگشتی به روز من توانایی
که خود دیدی چهها با روزگارم ناتوانی کرد
هوش مصنوعی: اگر به روزی که من در آن بودم برمیگشتی، چه میشد؟ تو خود شاهد بودی که روزگار با من چه کارها کرده و چقدر ناتوانم کرده است.
به خون دل چو من میریختم در جام میخواران
فغان زآن نرگس مستی که با من سرگرانی کرد
هوش مصنوعی: وقتی به دل خود زجر و اندوه میریختم و در کنار میخواران مینشستم، فریاد میزدم از آن چشمهای مستی که با من بازی میکرد.
جوانی کردن ای دل شیوه جانانه بود اما
جوانی هم پی جانان شد و با ما جوانی کرد
هوش مصنوعی: ای دل، جوانی کردن روش زیبایی بود، اما جوانی نیز به پیروی از محبوب گذشت و با ما جوانی کرد.
عزیزان ماه من تا در محاق چاه هجران شد
غم آن یوسف ثانی مرا یعقوب ثانی کرد
هوش مصنوعی: دوستان و عزیزانم، زمانی که من از عشق دور شدم و در غم فراق آن معشوق به سر بردم، این دلbroken به یاد یعقوبی افتادم که به خاطر فراق یوسف دچار درد و اندوه شد.
جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود
دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد
هوش مصنوعی: میگوید در جوانی، تنها چیزی که به من امید میداد، خود جوانیام بود؛ حالا که آن را ندارم، دیگر با چه انگیزهای میتوانم به زندگی ادامه دهم؟
جوانان در بهار عمر یاد از شهریار آرید
که عمری در گلستان جوانی نغمهخوانی کرد
هوش مصنوعی: جوانان در اوج جوانی باید یاد و خاطرهی یک شخصیت بزرگ را زنده نگه دارند، کسی که سالها در زمان جوانیاش در میان گلها و زیباییهای زندگی آوازخوانی و لذت بردن از زندگی کرده است.
حاشیه ها
ای کاش زودتر ترا میشناختیم
احسنت به استاد شهریار
دله پر سوزت رو عشقه.عاااااااااااالی بود
1392/09/20 21:12
محمد کریمیان
جوانیم جوانیم رفتی به کجا
هیچ شعری گفتی استاد که قبلش گریه نکرده باشی؟
نمی دونم تا حالا شعری گفتی استاد که تو دلت براش گریه نکرده باشی؟
نمیدانم این خلاصه را که تنظیم کرده که زیباترین غزل شهریار سخن عشق را از قلم انداخته همانجا که میفرماید: پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند ، بلبل باغم هوای نغمه خوانی میکند. این غزل ناب را در یو تیوب بیابید.
1399/01/11 09:04
حامد نوری
سلام
چقدر با احساس
چقدر دل شکسته بوده این بزرگ مرد ادبیات ایران
جوانان در بهار عمر یاد از شهریار آرید..
تو همیشه در یاد ما هستی هر بار که نامت را می شنوم فاتحه ای برایت می خوانم و از خداوند بزرگ طلب رحمت و مغفرت برایت می کنم.
روحت شاد
1400/03/08 09:06
ملیکا رضایی
سلام خدمت تمامی دوستان عزیز چه زیبا هست این شعر و از اعماق قلب عاشق استاد شهریار این احساسات با حرفی بس لطیف طغیان کرده ست که توصیف حال دل بسی بر زبان ناتوانان سخت است و چه زیبا اما ایشان در اشعار شان توصیف کرد اند
با اینکه قلب و دل عاشقی سراپا درد و غم است اما عاشق به همین درد زنده است او میسوزد و باز از یادیار مسرور است
عاشقی درد و اما پر از آسایش است عاشقی زهر است و اما قند است عاشقی پر از دو های گوناگون ولیکن تمامی این دو ها یک است و بس
عاشقی درد دارد و اما لطف عجیبی ست
و با وجود اینکه قلب و دل عاشق پر از درد و رنج و غم است اما باز مسرور کننده و شادی بخش هم است و در عاشقی هر احساسی با هم است درد و شادی و هزاران احساس دیگر که به دل قلب عاشق طغیان میکند اما در دل عاشق حسی بس عجیب است که عاشق را هر زمان و دم به دم به سمت یار میکشاند .
1401/11/19 22:02
فاطمه یاوری
جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود
دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد.........................؟
وقتی دنیا پره از چیزای سطحی و ادم هرچقدر کمتر بدونه راحت تره و حتی بیشتر تو لحظه قراره زندگی کنه و هیچ راهیم وجود نداره تا جلوی موج ایستاد واقعا با چه امیدی توانم زندگانی کرد؟
دوره زمونه ی شهریار دوره زمونه ی قشنگی بوده... معنا داشته مطالب. کم و بیش. ولی الان چی؟
بوقت سی بهمن صفر یک
1401/11/19 22:02
فاطمه یاوری
شراب ارغوانی چاره ی رخسار زردم نیست
بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد.........................
1403/03/13 00:06
فرهاد مقامی
درود دوستان - معنی {چرخ چوگانی} در بیت ششم چیست ؟ سپاسگزارم .