گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲ - مسافر مجنون

رفتم و بیشم نبود روی اقامت
وعده دیدار گو بمان به قیامت
گر تو قیامت به وعده دور نخواهی
یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت
بانگ اذان است و چشم مست تو بینم
در خم محراب ابروان به امامت
قصر نمازت چه ای مسافر مجنون
کعبه لیلی است قصد کن به اقامت
در همه عالم عَلَم به عشق و جنونی
گو بشناسندت از جبین به علامت
آنچه به غفلت گذشت عمر نخواندم
عمر دگر خواهم از خدا به غرامت
پیرم و بر دوشم از ندیم جوانی
از تو چه پنهان همیشه بار ندامت
خرمن گل‌ها به باد رفت و به دل‌ها
نیش ندامت خلید و خار ملامت
نیش ندامت چنان گزنده که گویی
پشّه هجومت کند به شاخ حجامت
هرچه زنندم به طعنه زخم که بازآ
پوست به تن می‌فزایدم به ضخامت
چون کنم ای عاقلان که این مرض عشق
رو نهد از هر سخاوتی به وخامت
لیکن از این ناله هم دریغ ندارم
تا نکشد کار عاشقان به لئامت
شحنه شهری تو دست یاز به شمشیر
باری اگر شیر می‌کشی به شهامت
قصر شهان کی رسد به کلبهٔ درویش
تخت تبختر کجا و تاج کرامت
من به سلام و وداع کعبه و صحرا
صیحه زنانم که بارکن به سلامت
شمع دل شهریار شعله آخر
زد به سراپا که سوختن به تمامت

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفتم و بیشم نبود روی اقامت
وعده دیدار گو بمان به قیامت
هوش مصنوعی: رفتم و دیدم که دیگر جایی برای اقامت من نیست. وعده‌ام را برای دیدار بعدی بگذار تا روز قیامت.
گر تو قیامت به وعده دور نخواهی
یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت
هوش مصنوعی: اگر به وعده قیامت اعتقاد نداری، حداقل یکبار با زیبایی‌ات به من نگاهی بینداز.
بانگ اذان است و چشم مست تو بینم
در خم محراب ابروان به امامت
هوش مصنوعی: صدای اذان به گوش می‌رسد و من چشمان مست تو را در کمان ابروی خویش می‌بینم که در حال امامت قرار دارد.
قصر نمازت چه ای مسافر مجنون
کعبه لیلی است قصد کن به اقامت
هوش مصنوعی: ای مسافر دیوانه، قصر نماز تو در کجا است؟ کعبه، لیلی است که برایش آمده‌ای. بهتر است قصدت را بر ماندن در اینجا قرار دهی.
در همه عالم عَلَم به عشق و جنونی
گو بشناسندت از جبین به علامت
هوش مصنوعی: در تمام جهان، با عشق و شیدایی تو را بشناسند، و نشانه‌ات را از پیشانی‌ات بدانند.
آنچه به غفلت گذشت عمر نخواندم
عمر دگر خواهم از خدا به غرامت
هوش مصنوعی: هر لحظه‌ای از عمرم که بدون توجه سپری شده، به حساب نمی‌آورم و از خدا می‌خواهم که عمر دیگری به من بدهد تا جبران کنم.
پیرم و بر دوشم از ندیم جوانی
از تو چه پنهان همیشه بار ندامت
هوش مصنوعی: من پیری هستم و بر دوشم باری از جوانی‌ام است که از دوستانم به یادگار مانده است. از تو چه پنهان که همیشه بار اندوه و پشیمانی را به دوش می‌کشم.
خرمن گل‌ها به باد رفت و به دل‌ها
نیش ندامت خلید و خار ملامت
هوش مصنوعی: گل‌ها در باد پراکنده شدند و در دل‌ها، احساس ندامت و پشیمانی ایجاد شد و خاری از ملامت وسرزنش به وجود آمد.
نیش ندامت چنان گزنده که گویی
پشّه هجومت کند به شاخ حجامت
هوش مصنوعی: نیش ندامت آن‌قدر دردناک و آزاردهنده است که انگار مگس با سر ‌حجامت تو درگیر می‌شود.
هرچه زنندم به طعنه زخم که بازآ
پوست به تن می‌فزایدم به ضخامت
هوش مصنوعی: هر چه در مورد من حرف و زخم زبان بزنند، باز هم پوست من به مرور زمان مقاوم‌تر و ضخیم‌تر می‌شود.
چون کنم ای عاقلان که این مرض عشق
رو نهد از هر سخاوتی به وخامت
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم با شما که عاقل هستید، بگویم که این بیماری عشق، از هر نوع خوبی و بخشش به شدت بدتر است؟
لیکن از این ناله هم دریغ ندارم
تا نکشد کار عاشقان به لئامت
هوش مصنوعی: اما از این ناله و فریاد هم دریغ نمی‌کنم تا اینکه کار عاشقان به پستی و زشتی نرسد.
شحنه شهری تو دست یاز به شمشیر
باری اگر شیر می‌کشی به شهامت
هوش مصنوعی: ای دلیر، اگر در میدان جنگ حاضر می‌شوی و با شمشیر به نبرد برمی‌خیزی، باید همچون شیر با شجاعت و شهامت عمل کنی.
قصر شهان کی رسد به کلبهٔ درویش
تخت تبختر کجا و تاج کرامت
هوش مصنوعی: کاخ پادشاهان چگونه می‌تواند به خانه‌ی یک درویش برسد؟ تفاوت بین تخت و مقام خودبرتربینی و تاج و مقام کرامت چقدر است!
من به سلام و وداع کعبه و صحرا
صیحه زنانم که بارکن به سلامت
هوش مصنوعی: من به کعبه و بیابان سلام و خداحافظی می‌کنم و با صدای بلند می‌گویم که بار سفر را با سلامت به دوش بکشید.
شمع دل شهریار شعله آخر
زد به سراپا که سوختن به تمامت
هوش مصنوعی: شمع دل شهریار در آخرین لحظات خود به شدت شعله‌ور شد و همه وجودش را سوزاند، نشان از این دارد که او به طور کامل و عمیق می‌سوزد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۲ - مسافر مجنون به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۲ - مسافر مجنون به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1390/01/05 21:04
سعید ابراهیم

با سلام.
در یک بیت مانده به آخر: صیحه زنانم درست است نه صحیه زنانم.

1392/08/05 15:11
کیم من؟

صیحه: فریاد، بانگ
صحیه: بهداری!!!

1399/03/06 23:06
محمد رحمان دوست

در بیت 4 «قصد نماز» می‌تواند جایگزین بهتر و مناسب‌تری برای «قصر نماز» باشد.