گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹ - انتحار تدریجی

خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
به زندگانی من فرصت جوانی نیست
من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار
خدای شکر که این عمر جاودانی نیست
همه به گریه ابر سیه گشودم چشم
دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست
به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم
دریغ و درد که این انتحار آنی نیست
نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس
به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست
ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند
به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست
ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس
که از خزان گلشن شور نغمه‌خوانی نیست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
به زندگانی من فرصت جوانی نیست
هوش مصنوعی: احساس شرمندگی کردم از جوانی که عمری از زندگی‌ام باقی نمانده، زیرا دیگر زمانی برای بهره‌برداری از جوانی‌ام ندارم.
من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار
خدای شکر که این عمر جاودانی نیست
هوش مصنوعی: من از زندگی زودگذر و گذرا خسته و آزرده‌ام و شکر خدا که این عمر بی‌پایان نیست.
همه به گریه ابر سیه گشودم چشم
دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر بیانگر حس ناامیدی و اندوه خود است. او با نگاه به دوردست، به غم و دردهایی که او را احاطه کرده‌اند، اشاره می‌کند و می‌گوید که در این فضا هیچ نشانی از شادی و روشنی دیده نمی‌شود. به عبارتی، ابرهای سیاه غم و اندوه بر زندگی‌اش سایه افکنده و هیچ امیدی به روشنایی و شادمانی در افق دیده نمی‌شود.
به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم
دریغ و درد که این انتحار آنی نیست
هوش مصنوعی: به جای اینکه ناامید و غمگین شوم، تصمیم دارم به آرامی خودم را از بین ببرم. افسوس که این نابودی یکباره اتفاق نمی‌افتد.
نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس
به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست
هوش مصنوعی: نه من به ضربه‌ای از شدت خشم صورت خود را سرخ می‌کنم و نه در میهمانی ما چهره‌ای از شراب قرمزرنگ وجود دارد.
ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند
به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست
هوش مصنوعی: به صفاتی که سگ‌ نگهبان دارد توجه کن، چون در این دنیا افرادی هستند که به خاطر منافع خود به سراغ دیگران می‌روند و این روش مناسبی برای سرپرستی و نگهداری نیست.
ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس
که از خزان گلشن شور نغمه‌خوانی نیست
هوش مصنوعی: افسوس که بلبل چمن، با روحیه‌ای که دارد، دیگر نمی‌تواند در فصل خزان گل‌ها، نغمه‌ سرایی کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۹ - انتحار تدریجی به خوانش نوح منوری
غزل شمارهٔ ۲۹ - انتحار تدریجی به خوانش پری سانکنی عندلیب

حاشیه ها

1391/10/10 09:01
ف.

با سلام. در مصراع دوم بیت آخر، واژه «گلشن» اشکال وزنی ایجاد می کند و صحیح « گلش » است.توفیق یارتان

1393/01/16 09:04
سلیمی

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر---- این سفر راه قیامت می روی تنها چرا

1398/05/09 19:08
س ش

ز بلبل ِ چمن طبع شهریار افسوس
که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست
واژه ی گلشن همانطور که آمده درست است... فقط باید حرف اضافه ی از به در تبدیل شود ، به شکل زیر:
که در خزانِ گلشن شورِ ِ نغمه خوانی نیست.