غزل شمارهٔ ۲۱ - یکشب با قمر
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۱ - یکشب با قمر به خوانش پری سانکنی عندلیب
حاشیه ها
واقعا ممنون از سایت بسیار عالی و آموزندتون.خیلی خیلی ممنون.جهت اطلاع عرض کنم این شعر استاد شهریار در وصف خانم قمر الملوک وزیری سروده اند
ماجرای سروده شدن این شعر از این قرار است که شهریار به یک میهمانی شام دعوت می شود که قمرالملوک وزیری هم در آن جا دعوت داشته،وقتی که میزبان شهریار را به قمرالملوک معرفی میکند،قمر از شهریار می خواهد که به اتاقی برود و تا یک شعر متناسب با میهمانی آن شب نسراید از اتاق بیرون نیاید.شهریار هم میپذیرد و این شعر بسیار زیبا را می سراید...
میخواستم بگم در مهمانی ای که با حضور استاد شهریار و قمرالملوک برگذار شد،ابولقاسم شهیار دوست استاد، ایشان را مجبور به سرودن شعر در مورد قمرالملوک کرد
نه جریان این نیست.قمر یه خانم رقاص وخواننده بودهکه بعد مرگش مردم متوجه میشوند که قمرتمام ثروت وحقوقشو از خوانندگی وقف فقیران و نیازمندان میکرد که به این دلیل ازاستادشهریاردعوت میشود شعری در مدح قمر بسرایند.به بیت 3و8بیشتر دقت کنید.
سلام به شما عزیزان.یکان یکان عاشقان.(قمر)معشوقه ایرج میرزا است.استاد شهریار با ایرج میرزا دوست بودند.استاد به ایرج میرزا احترام خاصی قائل بودند.
آی بیخبر آخر چه نشستی خبر اینجاست
ای بی خبر ...
ضمن عرض سلام و تقدیر از سایت بسیار خوبتان.حدود 20سال پیش که من اهواز بودم در کتاب (خاطرات شهریار با دوستان) من این شعر پر هیجان: به خاطر سروده شدن ان در زمان خیلی کوتاه از استاد بزرگ شعر که 19 سال بیشتر نداشت خیلی برای من جالب بود و همیشه دنبال این شعر بودم وقتی این شعر را بعد از 20سال اینجا خواندم لحظه ای بخاطر فراق استاد اشک ریختم کتاب مذکور نوشته بیوک نیک اندیش میباشد
آشنایی با شما هم موجب افتخار منست.سخنان نغزو دلکش شمارا فراموش نخواهم کرد.تشکر فراوان دارم از شما بخاطر راهنمایی هایی که به بنده حقیر کردید.ممنون که مرا شاگرد خود میدانید...موفق باشید
امیدوارم طوری که شما می فرمایید باشد، ولی ایشان علنی به استاد شهریار توهین کرده بود و اشعار ایشان را هم می گفت که ارزش ندارد وقتمان را با این اشعار تلف کنیم . تعصب ایشان را هم از آنجا می گویم گفته بودند امکان ملاقات شهریار و ایرج میرزا اصلا وجود نداشته و با هم ملاقات نداشته اند که یکی از کاربران گفته بود شهریار و ایرج میرزا با هم معاصر و همشهری بودند پس امکان ملاقات با هم داشتند که ایشان در جواب گفته بود حتما من هم تبریزی بودم و خودم خبر نداشتم ، این یعنی چه ؟ معنی این جمله این نیست که ایرج میرزا تبریزی نبوده است ؟
این آقا شهریار را بخاطر شعر تهران و تهرانی بنیان گذار نژاد پرستی و توهین به اقوام معرفی می کنند ، هر بچه ای هم شعر را خوانده باشد می فهمد که این شعر در مخالفت به توهین به اقوام و تشویق به اتحاد اقوام است . ایشان یا از شعر چیزی نمی فهمند یا شعر را نخوانده اند، اگر شعر را نخوانده باشند و این حرف را زده باشند این عمل ایشان حکایت از تعصب کور و حسادت ایشان نیست ؟
من از شما می پرسم : مگر بزرگانی که اسم بردم شهریار را حافظ ثانی معرفی نکرده و اشعار و خود ایشان را تکریم نمی کردند ؟
جناب کیخا ایشان در جواب دوسمان با کنایه گفته بودند و منظورشون این بود که ایرج میرزا تبریزی نیست . اجمله ایشان این بود : لابد بنده هم اهل تبریز بوده ام و خودم نمی دانستم !!!!
دوست عزیز ، شبرو جان ، من خیلی دوست دارم با اهالی ادب آشنا شوم و احترام زیادی هم برایشان قائلم ، ولی این درست نیست که یک نفر اسم خودش را ادیب بگذارد و بعد به شخصیت ادبی ای مثل شهریار آن طور بی احترامی کند
انتقاد و مخالفت کورکورانه و بی احترامی دو چیز کامل جدا از هم هستند ، ایشان منتقد نیستند بلکه به اسم انتقاد توهین می کنند . در واقع رفتار ایشان با ادعایشان تناقض دارد
سلام به دوستان
در فایل صوتی معروفی که از شهریار بزرگ موجود است ایشون میگن که سال 1300(همون سالی که رضا شاه شاه شد!) وارد تهران شدند و ایرج هم سال 1304 فوت کرده لذا بعیده که در این چهارسال که با هم در تهران کوچک آن روزگار زندگی می کردند ملاقاتی با هم تداشته باشند.
در مورد اینکه یکی از دوستان گفت که شهریار هیچ حا خودش رو شاگر ایرج نخوانده باید توجهتون رو به این بیت از همون غزل "ایرجا سر بدر آور که امیر آمده است" جلب میکنم:
مکتب عشق به شاگرد قدیمت بسپار
شهریاری که در این شیوه شهیر آمده است
البته این یک فروتنی بزرگوارانه و شاعرانه است که در شعر شهریار به وفور یافت میشه دلیل بر بزرگی یا کوچکی این و آن نیست.
درمصرع دوم بیت هشتم ای درست است نه آی تعجب میکنم از چنین اشتباه فاحشی لطفا اصلاح کنید
چندی قبل در بی بی سی فارسی گزارشی رو دیدم ک در روزهای آخر عمر قمر عوامل رادیو ب خونش رفته بودن و الهه(خواننده)همین شعر رو در حضور قمر میخوند و صدای هق هق گریه های قمر هم میومد.
به صفحه فارسی بی بی سی مراجعه کنید.در ضمن آخرین مصاحبه اش هم بود که همش گریه میکرد و توان جواب دادن به سوالا رو نداشت.
جالب توجه کسی ک میگه این شعر رو شهریار بعد از مرگ قمر گفته!!!
رقاص بوده؟!
خجالت آوره!لطفاً اگه از چیزی اطلاع ندارین،اظهار نظر نکنین!
حتماً 50 سال دیگه هم آیندگان بی اطلاعی مثل شما فرزانه خانم،میگن مرضیه و دلکش و هایده و مهستی هم رقاص بودن!
استغ فور الله!!
فرشید عزیز،
به دل نگیرید ، ایشان نیمچه شازده قاجارو استاد کامل زبان و ادبیات فارسی اند فرمایشات!!! ، می فرمایند .
به آخرین جمله او توجه بفرمایید:
" ایرج میرزایک شاهزاده قاجار است ( توجه فرمایید یک شاهزاده و نه دو یا بیشتر!!) که پدر بزرگش ملک ایرج
فرزند فتحعلی شاه قاجار است، اورا چه به شهریار!!"
به چه کسی هم می نازد!!!
دوستان عززیز در کتاب پیر پرنیان اندیش از قول استاد هوشنگ ابتهاج و به نقل قول از خود شهریار ذکر شده که این شعر در حضور قمر و در یک مهمانی سروده شده به همان کیفیت که ایشان رو به اتاقی میبرند و میگویند تا شعری نسرایی بیرون نیا
سلام خدمت همه ی دوستان ادب دوست
چند سال پیش مطلبی در مورد این شعر در یکی از مجلات خوندم که گفته بود این شعر رو شهریار برای قمرالملوک سروده و در ادامه توضیح داده بود که هر شهری که قمر برنامه داشت بیت آخر همین شعر بر روی پارچه ای نوشته بر سردر سالن میزدن که امشب قمر اینجاست
این شعر به همراه اجرای مرغ سحر قمر حسابی صدا کرده بود.
با تشکر
اصغر خان"او را چه به شهریار" یعنی "این با آن چه نزدیکی دارد؟"نزدیک نیستند!
ربطی به نژاد و تفاخر ندارد.
در این سالیان از بس ملت کوچه باغی نوشته اند یک چمله درست چه فتنه ها که برپا نمیکند.
جریان اینگونه بوده که درشکه چی به نام ایرج شبی قمر را سوار می کند بدون اینکه او را بشناسد به جایی میرسد که جارچی داد میزند قمر قرار است در مراسم عروسی فلان خان برنامه اجرا کند.پیرمرد اهی می کشد ومی گوید ایکاش من هم پولدار بودم وبرای عروسی پسرم قمر را دعوت کنم اما من کجا وقمر کجا ..خلاصه بعدرساندن قمر .پیرمرد میرود.اما قمر به عده ایی می سپارد که به خانه پیرمرد رفته وبرنامه عروسی را ردیف کنند و اخر اینکه در شب مراسم قمر وارد می شود وعروسی پسر ایرج حسابی شلوغ میشود .پس از پایان مراسم قمر به پیرمرد می گوید ..من یک موی شما مردم شریف را به هزارتای ان پولدارهای نو کیسه عوض نمی کنم.شهریار بعد شنیدن این ماجرا ار وصف قمر چنین می سراید.
هر کس که عیال از گذری یافته امشب / در سعی فراموشی گاو گذر اینجاست
کاش کسی هم در مورد زیبایی شعر سخن میگفت
ای کور شود چشم تو ناحق که حق اینجاست
آن فاتح آفاق به شمشیر همینجاست
آن عارف وارسته و آن حافظ ثانی
الحق که همینجاو همینجاو همینجاست.
مخاطب.....
با سلام، واقعا غزل پر مغز و زیبایی استاد سروده آمد. من با شناختی که از دو دنیای شعر و موسیقی دارم به جرات میگویم این غزل با توجه به دلکش بودن قلم و زیبا بودن توصیف هایش به صورت خودخواسته در مدح بانو قمرالملوک وزیری سروده شده. استاد شهریار عزیز همانطور که میدانیم دستی بر ساز داشته اند پس از دنیای موسیقی سنتی و اصیل ما باخبر بودند و با استاد ایرج میرزا و عارف قزوینی نیز آشنا بودند. پس ایشان علاقمند به موسیقی اصیل داشتند. نظر خانم فرزانه را خواندم. بانو فرزانه: اندر احوال بانو قمر باید عرض کرد که ایشان رقاصه نبودند بلکه آوازخوان بسیار متبحری بودند که پس از مرگشان مردم فهمیدند چه لعبتی را از دست داده آمد.روح همگی ایشان شاد و یادشان گرامی
مُلک جم گرچه هنر پرور و شاعرخیز است
شهریار غزل ، اعجوبهای از تبریز است
مدّعی گرچه زند لاف گزاف از سرِ بخل...
نیک داند سخنش باطل و طنز آمیز است
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(به استناد کتاب غرلیات – قطعات – رباعیات محمد حسین شهریار – به سرمایه کتابفروشی خیام سال 1342 ، متن صحیح غزل در ذیل می آید)
از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست
آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست
آهسته به گوش فلک از بنده بگوئید
چشمت ندود این همه ، امشب قمر اینجاست
آری قمر آن قمری خوشخوان طبیعت
آن نغمه سرا بلبل باغ هنر اینجاست
شمعی که به سویش من جان سوخته از شوق
پروانه صفت بازکنم بال و پر اینجاست
تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم
یکدسته چو من عاشق بی پا و سر اینجاست
هر ناله که داری بکن ای عاشق شیدا
جایی که کند ناله عاشق اثر اینجاست
مهمان عزیزی که پی دیدن رویش
همسایه همه سر کشد از بام و در ، اینجاست
ساز خوش و آواز خوش و باده دلکش
آی بی خبر آخر چه نشستی خبر اینجاست
آسایش امروز شده دردسر اما
امشب دگر آسایش بی دردسر اینجاست
ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکام
برخیز که باز آن بت بیدادگر اینجاست
آن زلف که چون هاله برخسار قمر بود
باز آمده چون فتنه دور قمر اینجاست
ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید
کامشب قمر اینجا ، قمر اینجا ، قمر اینجاست
بشنوید با صدای لیلا شریفی:
پیوند به وبگاه بیرونی