گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰ - بر سر خاک ایرج

ایرجا سر بِدَرآور که امیر آمده است
چه امیری که به عشق تو اسیر آمده است
چون فرستاده سیمرغ به سهراب دلیر
نوشداروست ولی حیف که دیر آمده است
گوئی از چشم نظرباز تو بی پروا نیست
چون غزالی به سر کشته شیر آمده است
خیز غوغای بهارست که پروانه شویم
غنچه شوخ پر از شکر و شیر آمده است
روح من نیز به دنبال تو گیرد پرواز
دگر از صحبت این دلشده سیر آمده است
سر برآور ز دل خاک و ببین نسل جوان
که مریدانه به پابوسی پیر آمده است
دیر اگر آمده شیر آمده عذرش بپذیر
که دل از چشم سیه عذرپذیر آمده است
گنه از دور زمان است که از چنبر او
آدمی را نه گریز و نه گزیر آمده است
گوش کن ناله این نی که چو لالای نسیم
اشکریزان به نوای بم و زیر آمده است
طبع من بلبل گلزار صفا بود و صفی
که چو مرغان بهشتی به صفیر آمده است
مکتب عشق به شاگرد قدیمت بسپار
شهریاری که درین شیوه شهیر آمده است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایرجا سر بِدَرآور که امیر آمده است
چه امیری که به عشق تو اسیر آمده است
هوش مصنوعی: ایرجا، سر خود را ببرون بیاور و نشان بده که امیر (شاه) آمده است. چه امیری که به خاطر عشق تو به اینجا آمده و در عشق تو گرفتار شده است.
چون فرستاده سیمرغ به سهراب دلیر
نوشداروست ولی حیف که دیر آمده است
هوش مصنوعی: فرستاده سیمرغ به سهراب دلیر دارویی آورده است، اما متأسفانه این دارو خیلی دیر رسیده است.
گوئی از چشم نظرباز تو بی پروا نیست
چون غزالی به سر کشته شیر آمده است
هوش مصنوعی: انگار چشمان تو آنقدر صادق و آزاد است که به راحتی می‌تواند به چیزهای خطرناک نزدیک شود، مثل غزالی که بی‌توجه به خطر، به نزد شیر آمده است.
خیز غوغای بهارست که پروانه شویم
غنچه شوخ پر از شکر و شیر آمده است
هوش مصنوعی: بهار با زنده بودن و شور و شوقش به ما می‌گوید که باید از خواب بیدار شویم و مانند پروانه‌ای پر از نشاط و شوق به زندگی بپردازیم. غنچه‌ای که شیرینی و خوشمزگی را به همراه دارد، به ما یادآوری می‌کند که وقت شادی و لذت بردن از زیبایی‌های زندگی است.
روح من نیز به دنبال تو گیرد پرواز
دگر از صحبت این دلشده سیر آمده است
هوش مصنوعی: روح من نیز به دنبال تو مانند پرنده‌ای خواهد پرواز کرد، زیرا از این دل که دیگر خسته شده است، دوری می‌جوید.
سر برآور ز دل خاک و ببین نسل جوان
که مریدانه به پابوسی پیر آمده است
هوش مصنوعی: از دل خاک برخیز و نگاه کن به جوانانی که با احترام و ارادت به پای پیران نشسته‌اند.
دیر اگر آمده شیر آمده عذرش بپذیر
که دل از چشم سیه عذرپذیر آمده است
هوش مصنوعی: اگر شیر دیر بیاید، عذرش را بپذیر. زیرا دل از چشمان سیاه، عذرپذیر است و به راحتی می‌تواند خطاها را ببخشد.
گنه از دور زمان است که از چنبر او
آدمی را نه گریز و نه گزیر آمده است
هوش مصنوعی: گناه و خطا ناشی از شرایط و چهارچوب زمانی است که انسان هیچ راه فراری از آن ندارد و نمی‌تواند از آن بگریزد.
گوش کن ناله این نی که چو لالای نسیم
اشکریزان به نوای بم و زیر آمده است
هوش مصنوعی: به صدای نی گوش کن که مانند ناله‌ای غمگین، با ملایمت نسیم آرام است و به آهنگ‌های بم و زیر رسیده است.
طبع من بلبل گلزار صفا بود و صفی
که چو مرغان بهشتی به صفیر آمده است
هوش مصنوعی: طبیعت من مانند بلبل در باغی خوشبو و آرامش‌بخش است و همانند پرندگان بهشتی که با خوشحالی و آواز سرشار از شادابی در صف ایستاده‌اند.
مکتب عشق به شاگرد قدیمت بسپار
شهریاری که درین شیوه شهیر آمده است
هوش مصنوعی: محبت و عشق را به کسی بسپار که سال‌ها در این مسیر تجربه دارد و توانایی رهبری و هدایت دیگران را دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۰ - بر سر خاک ایرج به خوانش پری سانکنی عندلیب

حاشیه ها

1389/04/14 13:07
حمید

غزل برای ایرج میرزامی باشد.خدا بیامرزتشان

1392/05/29 23:07

شهریار هرچی که گفته یکی ازیکی شیرین تر خدا هم او وهم ایرج میرزای نازنین را رحمت کند

1393/04/05 13:07
معصومه

خیلی لذت بردم

1396/03/29 14:05

یکی از شاعران خوب ایران میباشد

1396/03/29 14:05

ملک شعرای زمان خود بوده

1396/03/29 14:05

بسیار زیبا بود

1396/03/30 00:05

شهریار یکی از گنجینه های بهترین شعرا
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

1396/04/11 00:07

یکی از بهترین های شهریار

1396/04/18 01:07

عاشق داستان زندگی شهریار هستم و این شعرش.

1396/04/18 01:07

یکی از شعرهای دوست داشتنی من.
ممنونم ازتون

1396/09/10 19:12
حسین

کرده ای روشن به شعرت خانه ام را شهریار
این دل با هر کسی بیگانه ام را شهریار
لذت پرواز باعث شد بسازم از غزل
بر درخت شعرهایت لانه ام را شهریار

1403/06/17 21:09
ر.غ

با سلام چرا این ابیات را در گنجور نیاوردید؟

امسال بیرجند ندارد بهار امیر
مرغان بغیر گریه ندارند کار امیر


در راه ماند چشم غزالان خدای را
سر بر نمی‌کند به هوای شکار امیر


هر سال عید بود و در این بارگاه بار
امسال نه بهار و نه عید و نه بار امیر


در گوش کودکان و یتیمان بیرجند
بس آشناست نام تو ای نامدار امیر


لوله‌کشی و مدرسه و چشمه و قنات
مانده است یادگار تو بس شاهکار امیر

دنیا در آتش و بصفای تو بیرجند
گویی خبر نداشت از این گیرودار امیر


آفات جنگ از مرض و قحط و اغتشاش
هرگز نکرده بود بدانسو گذار امیر


ایران به احترام برد در مدار دهر
نام امیر شوکت ایران‌مدار امیر


تنها نه بیرجند و خراسان که راستی
یک مملکت به داغ تو شد سوگوار امیر


شایسته‌تر منم به رثای تو کز تو کیست
شایسته‌تر به مرثیت شهریار امیر