اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دل به ساز عرش اگر گوش میکنی
از ساکنان فرش فراموش میکنی
هوش مصنوعی: ای دل، اگر به نغمههای آسمانی گوش میدهی، از زندگی و مشکلات دنیوی غافل میشوی.
گر نای زهره بشنوی ای دل به گوش هوش
آفاق را به زمزمه مدهوش میکنی
هوش مصنوعی: اگر به صدای زهره گوش دهی، ای دل، میتوانی آسمانها را با زمزمهات به وجد بیاوری.
شب کز نهیب شیر فلک خفتهای خراب
خواب سحر حواله به خرگوش میکنی
هوش مصنوعی: شب به خاطر قدرت و عظمت آسمان به حالت خواب رفته است و تو در این اوضاع، خواب صبح را به خرگوش حواله میدهی. یعنی در چنین زمانی، تو آرامش و خواب صبح را به موجودی کوچک و بیخیال میسپاری.
چون زلف سایه پنجه درافکن به ماهتاب
گر خواب خود مشوش و مغشوش میکنی
هوش مصنوعی: وقتی که زلفت مانند سایه بر چهره آفتاب میافتد، خواب تو را آشفته و ناآرام میکند.
بر ابر پاره گوشهٔ ابروی ماه بین
گر خود هوای زلف و بناگوش میکنی
هوش مصنوعی: در آسمان، قطعهای از ابر را ببین که شبیه ابروی ماه است. اگر بخواهی میتوانی به زلف و گوشهٔ فریبای او فکر کنی.
عشق مجاز غنچه عشق حقیقت است
گل گو شکفته باش اگر بوش میکنی
هوش مصنوعی: عشق در واقعیت شبیه گل است که در دل یک غنچه پنهان شده. عشق مجازی فقط ظاهر عشق را نشان میدهد. اگر میخواهی واقعیّت عشق را درک کنی، باید به سراغ آن بروی و بگذاری که شکوفا شود، حتی اگر بویی از آن احساس نکنی.
از من خدای را غزل عاشقی مخواه
کز پیریم چو طفل قلمدوش میکنی
هوش مصنوعی: از من انتظار نداشته باش که درباره عشق شعری بسرایم، زیرا که با پیری و کهولت، مانند کودکی که خود را در آغوش میگیرد، احساس ناتوانی دارم.
زین اخگر نهفته دمیدن خدای را
بس اخگر شکفته که خاموش میکنی
هوش مصنوعی: از این آتش پنهان، خداوند در حال دمیدن است و بس آتشهایی که به روشنایی درآمدهاند، تو آنها را خاموش میکنی.
ناقوس دیر را جرس کاروان مگیر
سیمرغ را مقایسه با قوش میکنی
هوش مصنوعی: ناگهان صدای ناقوس کلیسا را نشنو و به صداي جرس کاروان توجه کن، چرا که تو سیمرغ را با پرندهای معمولی مقایسه میکنی.
با شیر از گوزن حکایت کنند و میش
خود کیست گربه تا سخن از موش میکنی
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در اینجا، صحبت از این است که نمیتوان با قدرت و ویژگیهای بزرگ (شیر و گوزن) درباره مسائلی کوچک و بیاهمیت (موش) صحبت کرد. افراد باید توجه داشته باشند که هر موضوعی باید با توجه به اهمیت و ماهیت خود مورد بحث قرار گیرد. در واقع، هر اصلی باید به اصل خود پرداخته شود تا نتیجهگیری مناسبی داشته باشیم.
من شاه کشور ادب و شرم و عفتم
با من کدام دست در آغوش میکنی
هوش مصنوعی: من بزرگترین و محترمترین فرد در زمینه ادب و شرافت هستم، حالا با کدام دست میخواهی به من نزدیک شوی؟
پیرانهسر مشاهده خط شاهدان
نیش ندامتی است که خود نوش میکنی
هوش مصنوعی: در سن بالا و با تجربه، نظارت بر رفتار و خطاهای دیگران، موجب پشیمانی و ناراحتی میشود، در حالی که خود نیز درگیر اشتباهاتت هستی و آنها را تحمل میکنی.
من خود خطا به توبه بپوشم تو هم بیا
گر توبه با خدای خطا پوش میکنی
هوش مصنوعی: من خودم اشتباهاتم را با توبه پنهان میکنم، تو هم بیایید، اگر توبهات را با خداوند که بخشنده خطاهاست، بپوشانی.
گو جام باده جوش محبت چرا زند
ترکانه یاد خون سیاووش میکنی
هوش مصنوعی: چرا به یاد خون سیاوش، با عشق و محبت از جام بادهای مینوشی که شوق و شور در آن نهفته است؟
دنیا خود از دریچه عبرت عزیز ماست
زین خاک و شیشه آینه هوش میکنی
هوش مصنوعی: دنیا به عنوان یک منبع عبرت و یادآوری مهم برای ماست. تو باید از این زندگی مادی و ظاهری، آینهای برای درک عمیقتر بسازی.
با شعر سایه چند چو خمیازههای صبح
ما را خمار خمر شب دوش میکنی
هوش مصنوعی: به واسطه شعر زیبای تو، حال و هوای ما شبیه حال کسالت صبح است و تو با یادآوری شب گذشته، ما را بیشتر در این حال فرو میبری.
تهران بیصبا ثمرش چیست شهریار
نیما نرفته گر سفر یوش میکنی
هوش مصنوعی: تهران بدون نسیم و لطافت چه ثمری دارد؟ شهری چون نیما، اگر به سفر یوش (دهی زیبا و دلنشین) نرود، چه فایدهای دارد؟
حاشیه ها
هوشنگ ابتهاج،ه.الف سایه، ضمن این بیت شعر:
"امشب به قصه ی دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه فراموش میکنی"
نامه ای به استاد شهریار و دیگر شاعران مطرح آن روزگار مینویسد و از ایشان میخواهد که به تهران
بیاینـد و در یک مراسم شعر خوانی شرکت کنـنـد و در ضمن یک غزل عاشقانه هم با همین وزن و قافیه برای این مراسم بـسُراینـد . استاد در جواب نامه "سـایـه" غزل یالا را میسُراینـد و به اتفاق نظر دیگر شرکت کننده ها جایزه بهترین شعر در آن مجلس تقدیم شهریار، این ترک پارسی گوی ادبیات ما می گردد.
با توجه به بیت " تهران بی صبا ثمرش چیست شهریار//نیمانرفته گر سفر یوش میکنی" باید تاریخ سرایش این شعر بین سالهای 1336 و 1338 باشه، چون استاد صبا سال 36 و نیما نیز در سال 38 بدرود حیات گفتند.
خدایشان رحمت کناد.
1400/09/16 10:12
بهمن کلانتری
با سلام خدمت اساتید
خواهشمند است بیت:
پیرانه سر مشاهدهی خط شاهدان
نیش ندامتی است که خود نوش میکنی
را توضیح دهید
بسیار سپاسگزارم
1402/04/12 19:07
علی شهودی
بسمه تعالی در خوانش شعر توسط عندلیب در چند جای اشتباه رخ داده است :
در مصرع :
گو جام باده جوش محبت زند ، چرا ؟
چرا را قبل از فعل زند خوانده و معنی را کلا عوض کرده است
در مقطع شعر :
تهران بی صبا ثمرش چیست شهریار
تهران بایستی با کسره خوانده شود