گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۶ - مکتب طبیعت

فریب رهزن دیو و پری تو چون نخوری
که راه آدم و حوا زده است دیو و پری
اگر نه شاهسوارستی و شکارانداز
دریغ توسن تازی و ترکش تتری
به پرده‌داری شب بود عیب ما پنهان
ولی سپیده‌دمان می‌رسد پرده‌دری
جهان چه مکتب آموزشی و پرورشی‌ست
به گونه گونه تعالیم سمعی و بصری
به چارفصل نگارین، چنان تماشایی
که آسمان کند از پشت کوه‌ها کمری
بهار رنگرزش تا بساط خود برچید
خزان زرگرش آید به تازه‌های زری
سرود جنگل و دریاچه سنفونی‌هایی است
برون ز دایره درک و دانش بشری
خروس صبح هنرپیشه‌ای نوازنده است
به چنگ و سنج صبوحی و صیحهٔ سحری
به باغ چهچههٔ سِحر بلبلان سَحَر
به کوه قهقههٔ شوق کبک‌های دری
همه به شاهد وحدت خطاب و می‌گویند:
«نه در برابر چشمی نه غایب از نظری»
زمینه‌ای‌ست سکوت از برای صوت و صدا
ولی سکوت طبیعت زبان لال و کری
مگر نه شاهد شبگرد اختر آموزد
به دختران چمن شور عشق و عشوه‌گری
چه فتنه‌هاست به نجوای صبحگاه نسیم
که طفل غنچه به گهواره می‌کند ددری
چه جای غنچه که گر این نسیم شاهدباز
عروس لاله هم از اتّهام نیست بری
از آن زمان که دلم در به در ترا جوید
حبیب من چه دلی داده‌ام به دربه‌دری
سرشک و دیده جمال تو می‌نمایندم
یکی به آینه‌سازی دگر به شیشه‌گری
به تیر عشق تو تا سینه‌ها سپر نشود
چه عمرها که به بیهوده می‌شود سپری
پناه سایه آزادگی است بر سر سرو
که جور اره نبیند به جرم بی‌ثمری
نه تیر آه من از حلقهٔ هلال گذشت
چرا به حلقهٔ زندانیان نمی‌گذری

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فریب رهزن دیو و پری تو چون نخوری
که راه آدم و حوا زده است دیو و پری
هوش مصنوعی: اگر فریب مخلوقاتی از جنس دیو و پری را نخورید، از مسیر صحیح و درست منحرف نخواهید شد؛ چرا که این راه تنها برای انسان‌ها، مثل آدم و حوا، مشخص شده است.
اگر نه شاهسوارستی و شکارانداز
دریغ توسن تازی و ترکش تتری
هوش مصنوعی: اگر تو سوارکار ماهر و شکارچی نیستی، پس افسوس به اسب اصیل و کمانت که ارزششان هدر می‌رود.
به پرده‌داری شب بود عیب ما پنهان
ولی سپیده‌دمان می‌رسد پرده‌دری
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، عیب‌ها و کمبودهای ما پنهان بودند، اما با طلوع صبح، آن عیوب آشکار می‌شوند و دیگر نمی‌توان آنها را مخفی نگه داشت.
جهان چه مکتب آموزشی و پرورشی‌ست
به گونه گونه تعالیم سمعی و بصری
هوش مصنوعی: جهان یک مدرسه بزرگ است که با آموزش‌ها و تجربیات مختلف به ما یاد می‌دهد.
به چارفصل نگارین، چنان تماشایی
که آسمان کند از پشت کوه‌ها کمری
هوش مصنوعی: بهار و تابستان و پاییز و زمستان به زیبایی همدیگر را تماشا می‌کنند، به‌گونه‌ای که آسمان از پشت کوه‌ها خود را به نمایش می‌گذارد و جلوه‌ای دل‌انگیز دارد.
بهار رنگرزش تا بساط خود برچید
خزان زرگرش آید به تازه‌های زری
هوش مصنوعی: وقتی بهار با زیبایی و رنگ‌های دل‌انگیزش به پایان می‌رسد و از صحنه خارج می‌شود، از آن پس پاییز با زینت و جلوه‌های جدیدش وارد می‌شود.
سرود جنگل و دریاچه سنفونی‌هایی است
برون ز دایره درک و دانش بشری
هوش مصنوعی: آوازهای جنگل و دریاچه، آهنگ‌هایی هستند که فراتر از توانایی فهم و شناخت انسان قرار دارند.
خروس صبح هنرپیشه‌ای نوازنده است
به چنگ و سنج صبوحی و صیحهٔ سحری
هوش مصنوعی: خروس صبح مانند یک هنرپیشه است که با ساز و آوازش فضایی شاداب و پرانرژی را به صبح می‌بخشد. صدای او مانند موسیقی‌ای است که آغاز روز را نوید می‌دهد و حال و هوای صبحگاهی را زنده می‌کند.
به باغ چهچههٔ سِحر بلبلان سَحَر
به کوه قهقههٔ شوق کبک‌های دری
هوش مصنوعی: در باغ، صدای دل‌نواز بلبل‌ها در سحرگاه طنین‌انداز است و در کوهستان، خنده و شادی کبک‌های دری به گوش می‌رسد.
همه به شاهد وحدت خطاب و می‌گویند:
«نه در برابر چشمی نه غایب از نظری»
هوش مصنوعی: همه به معشوق یکتا اشاره می‌کنند و می‌گویند: «نه او در برابر چشمی است و نه از نگاه کسی پنهان است.»
زمینه‌ای‌ست سکوت از برای صوت و صدا
ولی سکوت طبیعت زبان لال و کری
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در دنیای اطراف، سکوتی وجود دارد که فضایی برای صدا و صدای دیگر فراهم می‌کند، اما سکوت طبیعت به خاطر عدم گفت‌وگو و بیان، خود را به صورت لال و ناشنوا نشان می‌دهد.
مگر نه شاهد شبگرد اختر آموزد
به دختران چمن شور عشق و عشوه‌گری
هوش مصنوعی: آیا ستاره شب نمی‌تواند به دختران گل‌ها عشق و ناز و کرشمه را بیاموزد؟
چه فتنه‌هاست به نجوای صبحگاه نسیم
که طفل غنچه به گهواره می‌کند ددری
هوش مصنوعی: در صبحگاه نسیم، حوادث و شورش‌های بسیاری وجود دارد، هنگامی که گل غنچه‌ای مانند یک کودک بر روی تخت خود آرام می‌گیرد.
چه جای غنچه که گر این نسیم شاهدباز
عروس لاله هم از اتّهام نیست بری
هوش مصنوعی: هیچ‌گاه نمی‌توان انتظار داشت که یک غنچه در برابر نسیمی که زیبایی و تازگی را به همراه دارد، جایگاه و ارزشی داشته باشد. حتی عروس لاله نیز نمی‌تواند از شائبه و قضاوت‌های ناخواسته رهایی یابد.
از آن زمان که دلم در به در ترا جوید
حبیب من چه دلی داده‌ام به دربه‌دری
هوش مصنوعی: از زمانی که دلم در جستجوی توست، ای عزیزم، چه دل پر از التهاب و بی‌قراری به این جستجو داده‌ام.
سرشک و دیده جمال تو می‌نمایندم
یکی به آینه‌سازی دگر به شیشه‌گری
هوش مصنوعی: چشمم و اشک‌هایم به زیبایی تو اشاره دارند؛ یکی مانند آینه‌ای که تو را نشان می‌دهد و دیگری به شیوه‌ای شیشه‌ای که تصویر تو را منعکس می‌کند.
به تیر عشق تو تا سینه‌ها سپر نشود
چه عمرها که به بیهوده می‌شود سپری
هوش مصنوعی: تا وقتی که دلم را در برابر عشق تو محافظت نکنم، عمرهایی را بی‌فایده و بدون هدف گذرانده‌ام.
پناه سایه آزادگی است بر سر سرو
که جور اره نبیند به جرم بی‌ثمری
هوش مصنوعی: پناه آزادی مانند سایه‌ای است که بر بالای درخت سرو قرار دارد و باعث می‌شود که این درخت از ظلم و آسیب دیگران در امان بماند، چرا که به خاطر بی‌فایده بودنش تحت هیچ فشار و سختی قرار نخواهد گرفت.
نه تیر آه من از حلقهٔ هلال گذشت
چرا به حلقهٔ زندانیان نمی‌گذری
هوش مصنوعی: آه من مثل تیر از دور رد شد، اما چرا تو از دایرهٔ زندانیان عبور نمی‌کنی؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۶ - مکتب طبیعت به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1396/08/10 00:11
فرداد

در مصرع دوم از بیت سوم "دانش بشری"صحیح است که به اشتباه رانش نوشته شده.

1398/06/13 03:09
مصطفی ناصحی

به پرده داری شب بود عیب ما پنهان
ولی سپیده‌دمان می‌رسد پرده دری

وزن مصرع دوم یک هجا کم دارد.
شاید به جای می‌رسد، می‌رسند باشد.

1399/09/26 15:11
محسن

مصرع مورد بحث فرداد احتمالا اینگونه بوده:
ولی سپیده دمان میرسد به پرده دری

1399/09/26 15:11
محسن

ببخشید در مورد پیام بالا منظور مصراع دوم از بیت دوم بود