گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۴ - انتظار

باز امشب ای ستاره تابان نیامدی
باز ای سپیده شب هجران نیامدی
شمعم شکفته بود که خندد به روی تو
افسوس ای شکوفه خندان نیامدی
زندانی تو بودم و مهتاب من چرا
باز امشب از دریچه زندان نیامدی
با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز
چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی
مگذار قند من که به یغما برد مگس
طوطی من که در شکرستان نیامدی
شعر من از زبان تو خوش صید دل کند
افسوس ای غزال غزل خوان نیامدی
گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه
نامهربان من تو که مهمان نیامدی
خوان شکر به خون جگر دست می دهد
مهمان من چرا به سر خوان نیامدی
دیوان حافظی تو و دیوانهٔ تو من
اما پری به دیدن دیوان نیامدی
نشناختی فغان دل رهگذر که دوش
ای ماه قصر بر لب ایوان نیامدی
گیتی متاع چون منش آید گران به دست
اما تو هم به دست من ارزان نیامدی
صبرم ندیده ای که چه زورق شکسته ایست
ای تخته ام سپرده به طوفان نیامدی
عیش دل شکسته عزا می‌کنی چرا
عیدم تویی که من به تو قربان نیامدی
در طبع شهریار خزان شد بهار عشق
زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز امشب ای ستاره تابان نیامدی
باز ای سپیده شب هجران نیامدی
هوش مصنوعی: امشب دوباره ای ستاره درخشان نیامدی، ای سپیده‌ی صبح در شب جدایی باز هم نکردی.
شمعم شکفته بود که خندد به روی تو
افسوس ای شکوفه خندان نیامدی
هوش مصنوعی: من شمعی بودم که به خاطر تو شکفته و شاداب شدم، ولی ای کاش تو، ای شکوفه خندان، نمی‌آمدی تا از این شادی بهره‌مند شوم.
زندانی تو بودم و مهتاب من چرا
باز امشب از دریچه زندان نیامدی
هوش مصنوعی: من در حسرت دیدن تو هستم و چرا امشب که مهتاب در آسمان است، از لابه‌لای پرده‌های زندانم به سراغ من نیامدی؟
با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز
چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی
هوش مصنوعی: چرا شب تار تو همچنان به ما نزدیک مانده‌ای، در حالی که داستان عشق تمام نشده است؟
مگذار قند من که به یغما برد مگس
طوطی من که در شکرستان نیامدی
هوش مصنوعی: نذار که مگسی قند من رو از بین ببره و توی شکرستان نیامدی تا طوطیم رو ببینی.
شعر من از زبان تو خوش صید دل کند
افسوس ای غزال غزل خوان نیامدی
هوش مصنوعی: شعر من با صدای تو زیبایی و جذابیت زیادی پیدا کرد، اما افسوس که ای گوزن زیبای غزل، تو هیچ وقت آن‌جا نبودی.
گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه
نامهربان من تو که مهمان نیامدی
هوش مصنوعی: به من گفته بودند که در عشق مانند مهمانی به سراغ ماه باید رفت، اما تو که به دیدار من نیامدی و من در این میزبانی تنها ماندم.
خوان شکر به خون جگر دست می دهد
مهمان من چرا به سر خوان نیامدی
هوش مصنوعی: من در حالی که به خاطر غم و اندوه درونم دچار سختی هستم و از حسرت به مهمانم احترام می‌گذارم، از او می‌پرسم چرا در این سفره با من نیستی و نیامدی تا از این نعمت‌ها بهره‌برداری کنی.
دیوان حافظی تو و دیوانهٔ تو من
اما پری به دیدن دیوان نیامدی
هوش مصنوعی: تو حافظ دیوانه‌ای داری و من هم دیوانه‌ای از تو هستم، اما تو هرگز برای دیدن این دیوانه نآمده‌ای.
نشناختی فغان دل رهگذر که دوش
ای ماه قصر بر لب ایوان نیامدی
هوش مصنوعی: تو ندیدی که دل‌تنگی من در کنار راه چه صدایی به راه می‌اندازد، که ای ماه! شب گذشته در قصر زیبای خود بر لبه‌ی ایوان نیامدی.
گیتی متاع چون منش آید گران به دست
اما تو هم به دست من ارزان نیامدی
هوش مصنوعی: دنیا کالا و متاعی است که به نظر می‌رسد با ارزش و گرانبها باشد، اما تو که در زندگی‌ام هستی، به سادگی به دست نیامدی و برای من اهمیت خاصی داری.
صبرم ندیده ای که چه زورق شکسته ایست
ای تخته ام سپرده به طوفان نیامدی
هوش مصنوعی: من تحمل و بردباری‌ام را ندیده‌ای؛ مثل یک قایق شکسته‌ام که در طوفان رها شده و تو هیچ وقت نیامدی تا کمکم کنی.
عیش دل شکسته عزا می‌کنی چرا
عیدم تویی که من به تو قربان نیامدی
هوش مصنوعی: دل شکسته من حال خوشی ندارد و تو که باید شادی‌آور باشی، چرا برای من جشن و سرور نمی‌سازی؟ من برای تو فدای شوم، اما تو هیچ توجهی به من نداری.
در طبع شهریار خزان شد بهار عشق
زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی
هوش مصنوعی: در دل پادشاه، بهار عشق به پایان رسیده است، چرا که تو به زندگی‌اش نیامدی و او دیگر از زیبایی‌ها و خوشی‌ها بهره‌ای ندارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۴ - انتظار به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1390/12/21 10:02
محمد حسین فلاح از تبریز

یکی از زیبا ترین شعر های استاد شهریار بود که شنیدم خدایش بیامرزد افتخار مایی شهریار

1392/02/21 00:05
امیرحسین فرهادی

مثل اینکه بیت نهم این غزل حذف شده، لطفا تصحیح بفرمایید:
دیوان حافظی تو و دیوانه ی تو من
اما پری به دیدن دیوان نیامدی
باتشکر

1393/08/21 22:11
محمد امین

بسم الله الرحمن الرحیم
درکتاب سرود فرشتگان(مجموعه غزلیات شهریار) بامقدمه وشرح حال یدالله عاطفی و خوشنویسی اشعار یدالله عاطفی انتشارات زرین چاپ دوم 1391این سه بیت وجوددارد لطفا تصحیح کنید
بعدازبیت چهار
مگذارقندمن که به یغمابرد مگس
طوطی من که در شکرستان نیامدی
وبعدازبیت8
دیوان حافظی توودیوانه ی تومن
اماپری به دیدن دیوان نیامدی
وبیت ماقبل آخرش
عیش دل شکسته عزامیکنی چرا
عیدم توی که من به تو قربان نیامدی
ببخشیدمن نمیتوانم تمامی غزل هارا برایتان بنویسم لطفابه این کتاب رجوع کنیدو ایرادات باقی غزلیات را هم تصحیح کنید

1394/01/31 21:03
فهیمه

لطفا ابیات حذف شده رو اضافه بفرمایید... حیفه از این ابیات که نباشن تئو این غزل... خیلی ممنون ... از زیباترین غزلیات شهریاره این غزل...

1394/06/25 21:08
کسرا

دکلمه و آواز این شعر در برنامه ی جاویدان ... گلهای تازه شماره 20

1395/08/20 11:11
داوود شیخ ویسی

این شعر زیبا با صدای استاد محمود محمودی خوانساری به صورت آوازی دلپذیر جاودانه شده . درود بر هر دو استاد

1399/02/09 11:05
پرنیان

با سلام
ممنون بابت شعر زیباتون
اگه میشه معنی کامل شعر را بگذارید بسیار ممنون میشم

1399/08/13 02:11
فرید شهابی

با درود
شعر زنده یاد استاد شهریار در گلهای تازه شماره 20، با صدای عندلیب نغمه پرداز زنده یاد استاد محمودی خوانساری بسار شنیدنی است. روح استاد شهریاد، استاد خوانساری و استاد ملک شاد باشه